Naz eyləmisən
Çoxlar incikdi ki sən onlara naz eyləmisən
Məndə incik ki mənim nazımı az eyləmisən
Etmisən nazı bu viranə könüldə sultan
Evin abad ola dərvişə niyaz eyləmisən
Hər baxışda çalısan kipriyi mizrab kimi
Bir qulaq ver bu sınıq qəlbi nə saz eyləmisən
ادامه مطلب ...
عبد القادر بن غیبی مراغی
خلاصه : عبد القادر بن غیبی مراغی معروف به حافظ در نیمه سده هشتم هجری در مراغه زاده شد و پس از آموختن موسیقی و علوم زمانه نزد پدرش غیبی، به تبریز رفت و دردربارهای سلطان حسین و سپس سلطان احمد جلایر به نوازندگی پرداخت. با حمله تیمور به آذربایجان، به فرمان وی به سمرقند رفت و پس از مدتی فعالیت هنری در آنجا به آذربایجان بازگشت. و در در بار میرانشاه تیموری(تبریز)، خلیل سلطان (سمرقند)سلطان شاهرخ(هرات)به فعالیت پرداخت ودر 828 ه.ق در هرات به بیماری طاعون در گذشت جامع الالحان، کنزالحان و شرح الادوار از آثار گرانبهای عبدالقادر غیبی مراغی است.
گروه : مشاهیر ملی
رشته : موسیقی
والدین و انساب : پدر عبد القادر بن غیبی مراغی مردی به نام غیبی، از اهالی مراغه و دانشمندی متبحر درعلم موسیقی بود.
اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : عبد القادر بن غیبی مراغی ملقب به حافظ دراواسط قرن هشتم درمراغه زاده شد . مراغه در آن عصر از شهرهای بزرگ و آباد آذربایجان به شمار می رفت . این شهر از زمان ایلخانان مورد توجه بود و مراکز علمی و هنری چندی در آن بنیان نهاده شد. در زمان کودکی عبدالقادر جلایریان برعراق و آذر بایجان حکومت می کردند. در انواع علوم به ویژه موسیقی مهارت داشت مهیا گشت.
تحصیلات رسمی و حرفه ای : از میزان آموزشهای عبد القادر بن غیبی مراغی اطلاعی در دست نیست ، اما گفته اندکه بر علوم متداول عصر خود دست یافت و نیز موسیقی را از پدرش که خود موسیقی دانی برجسته بود، فرا گرفت.
فعالیتهای ضمن تحصیل : عبد القادر بن غیبی مراغی در کنار آموختن موسیقی و علوم گوناگون حفظ قرآن را بر دیگر آموزه های خود اضافه کرد، از این رو به «حافظ» نیز مشهور شد، همین موضوع او را با شاعر معاصر خود، خواجه شمس الدین حافظ شیرازی متشابه کرده است. عبدالقادر مراغی به خطاطی نیز می پرداخته است. ادامه مطلب ...یکی از مصطلحات و معانی غلط که وارد فرهنگهای لغت نیز شده است نام مـراغـه میباشد که با کمال تعجب بزرگانی چـون:علامهدهخـدا و دکترمعیـن نیز این راه را به خطا پیمـودهاند. در فـرهنگ فارسی معین، ذیل کلمهی «مـراغه» میخوانیم:«به خاک غلتیـدن،...و مـراغه فقط اسـم مکان یعنی: محل غلتیدن آمده»؛ در حالی که کسانی چون دکتر معین تنها به ریشهی عـربی واژه دقیق شدهاند و این معنی را در زبان عـربی از بابِ تفعیـل(تمـریغ) و تفعّل (تمـرّغ) استخراج نمودهاند؛ لکن نام شهر مـراغه خیلی پیشتر از حملهی مغول و ورود زبان عربی به ایران استعمال میشده است.
بطلِمیوس(قلوذی) ـ منجـم و جغـرافـیدان معـروف یونانی ـ نام دریاچـهی ارومیـه را به سبب نزدیکیاش به شهر مـراغه، «مارگیانه» آورده است که هر زبانناشناسی پـی به ریشـهی باستانی نام مراغه میبرد. چه، در لغت یونانی، حرف «غ» مصطلح نبوده و بهجای آن از حرف «گ» استفاده میشده است.
واژهی «راغ» در فارسی به معنی دشت آمـده است و این درحالی است که کتب پهلوی، شهـر «رغـه»ی آذربایجان را بر روی دشتی نمایش میدهند که بر روی کوهپایهی کوه سهنـد قرار گرفته است. با توجه به این نکته، نام مراغه به معنی: رغهی بزرگ (دشت وسیع) بوده است. به نوشتهی «دیاکونوف» قبل از ورود و اسکان مادها در این ناحیه، دولت «مانْنا» در حدود سال ۷۱۵قبل از میلاد در این سرزمین حکومت داشتهاند که به نام ایالت «اوئیشدیش» نامیده میشد.
(رجوع شود به: تاریخ ماد، ا.مدیاکونوف، ترجمهی کریم کشاورز، ص۲۰۲)
با تحقیقات و بررسیهای به عمل آمـده توسط احمـدکسـروی در مـورد مـراغه، میبینیم که: نام قدیمی مراغه «مراوا» یا «ماراوا» یا «ماداوا» بوده است و از آن جهت میتوان آنجا را جایگاه قوم ماد دانست و قدمت شهـر مـراغه را به دورهی مـادها نسبت داد. در زمـان اشکانیان نیـز مـدتی پایتخت آذربایجان، در ۲۵فرسنگی جنوب شرقی دریاچهی چیچست (ارومیه) شهری به نام «فرسپا» بوده است. اما «جی ویلسون»، مؤلف کتاب «عادتها و زندگی ایرانیان»، که با پیشینهی تاریخی شهـر مراغه به خـوبـی آشنـا بـوده است، واژهی مـراغه را بـرداشتـی از نـام یـک اُسقـفِ مشهـور نسطوری میداند به نام «ماراغا».
ژاک دومـرگان ـ باستانشناس مشهـور فرانسوی ـ نام قدیم مـراغه را «اِنـدادهَهرود» آورده است.
مارکآنتـوان(آنتـونیـوس) ـ پسرعمـو و سردار قیصر روم که در تقسیم مستملکات، مشرق نصیب وی شـد ـ در سال ۳۶ق.م. هنگام ذکر حوادثی که در زمان پارتیها در این منطقه رخ داده، از این منطقه به نام «فرائته» یاد میکند.
http://farabiasl.mihanblog.com/extrapage/1
در قرن بیستم یکی و شاید پرفروغترین ستاره آسمان شعر ملی مبارزی آذربایجان بولود قارا چورلو پسر مطلب در سال 1926 در مراغه در یک خانواده کارگری به دنیا آمد پدر مادرش اسم فرزندشان را بولود (ابر) گذاشتند آنها با انتخاب این اسم شاید نمیدانستند این ابر کوچک روزی ابری پرباران خواهد بود و گلشن شعر آذربایجان را آبیاری و پرگل خواهد کرد. در ترسناکترین زمان استبداد رضاخان یعنی زمانی که هویت ملی مدنی ملت آذربایجان مورد تاخت وتاز و توهین بود بدنیا آمد و پا گرفت. او با اینکه در مدرسهای که در آن با زبان مادریاش نوشتن خواندن و حتی صحبت کردن ممنوع بود از زمان ادراک شروع به گفتن شعر به زبان مادریاش کرد. و تا آخر عمر بدون توجه به این شرایط سخت در راه هویت، زبان، تاریخ و مدنیت خود بدون خستگی فریاد کشید، و قلم زد بولود در دوران جوانی به خاطر شرایط سخت خانواده بدون اتمام متوسطه، برای کمک به خانواده وارد بازار کار شد. در1940 با اشغال ایران توسط متفقین و برچیده شدن موقتی استبداد رضاخان در آذربایجان حرکتهای ملی دمکراتیک به راه افتاد. بولود جوان مثل خیلیها همراه این حرکت شد اولین شعرش در مجلس شاعران در تبریز خوانده شد.
تاریخلر بویونجا ائی بؤیوک وطن
یاغییا دوشمنه اییلمه دین سن
بوگون طبیعتدن ایلهام آلدیم من
گئچدی سحر واقتی بو سؤز اورکدن
اینسانا روح وئره ن دیلینه آلقیش
جهت دیدن مطالب بیشتر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
این پست شامل چندین عکس از طبیعت زیبای حاشیه صوفی چای است.
برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب بریننور پردازی گنبدهای مراغه زیبایی این گنبدها رو صد چندان کرده... گنبد غفاریه یکی از گنبدهای چهارگانه ی مراغه است که در کنار صوفی چای واقع گردیده است.
ادامه مطلب ...