نگاهی به سفرنامه منظوم کریمی مراغه ای «
سفرنامه باکو » یا « باکو سفرنامه سی » سروده شاعر توانمند و متعهد
کشورمان استاد حاج حسین کریمی مراغه ای (متولد 1310 - مراغه ) از ویژگی
های دیگری نیز برخوردار است و آن ، طنز نهفته در کلام شاعر است. کریمی
مراغه ای شاعر اهل بیت (ع) است و در عین حال ، اشعار طنز وی که از مضامین
اجتماعی ، ساسی واخلاقی سرشار است ، در بین آذری زبانان رواج و رونق
دیگیری دارد. طنز نهفته در کلام کریمی و یا اشعاری که وی در حوزه طنز
سروده ، از تکلف عاری است.شعر طنز کریمی در عین حال که حامل پیام ها و
مضامین اجتماعی ، سیاسی و اخلاقی است ، به دلیل روانی ، بی تکلفی و سادگی
زبان و بیان همواره با استقبال عام و خاص رو به رو بوده است. همین
برخورداری « سفرنامه باکو » از طنز است که این سفرنامه را از دیگر سفرنامه
های منظوم متفاوت کرده است. سفرنامه
باکو بازتاب سفر کریمی مراغه ای و دوستان شاعرش ( رضا پاشازاده ، آتش و
ناظر ) به باکو می باشد. این سفر در سال 1369 انجام گرفته است. شاعر و
دوستانش از جلفا وارد نخجوان شده و با قطار به باکو رفته اند. هنگامی
که نگاه شاعر در آن سوی مرز ، به جلفای نخجوان می افتد ، آه از نهادش برمی
آید و از اینکه با انعقاد عهدنامه های شوم گلستان و ترکمنچای ، بخشی از
خاک پاک ایران تجزیه شده است ، اشکش روان می شود : او تایین جلفاسینا دوشدی گؤزوم بولمورو هئچ نه حالا قالدیم اؤزوم و
با اشاره به عهدنامه ننگین گلستان می گوید : ای آنکه آتش را بر ابراهیم
گلستان کردی و درد مظلومان را درمان می کنی باردیگر سرزمین را که از وطنم
جدا کرده اند ، به وطنم بازگردان ... دئدیم ای ناری گلستان ائلیین درد مظلوملارا درمان ائلیین لطف ائله روحومی قئیتر بدنه آیریلان توپراقی قئیتر وطنه ... و
سپس در لابلای ابیات سفرنامه ، از وضعیت عمومی نخجوان و باکو ( مرکز ایران
شمالی ) ، نحوه رفتار مقامات و شاعران آنها سخن می گوید و از بلاهایی که
روسیه و ترکیه بر سر مردم آن سامان آورده اند ، پرده برمی دارد و به مسایل
مهم فرهنگی و مذهبی و رواج فساد در آن منطقه اشاره می کند. شاعر چندان از
وضعیت فرهنگی باکو دل آزرده است که می گوید باکو زندان مؤمن و بهشت اهل
فساد است : الغرض مؤمنه زنداندی باکی عیاشا روضه رضواندی باکی ... هنگامی
که سفر پایان می پذیرد و شاعر و یارانش وارد ایران می شوند ، بر خاک پاک
میهن بوسه می زنند و پرچم سه رنگ ایران را بر روی دیده می مالند : دوشوب اؤپدوک وطنین توپراقینی یوزه چکدیک او گؤزا بایراغینی
۰۰ادامه مطلب شعر استاد
ادامه مطلب ...