پرویز زارع شاهمرسی
در زمان جنگهای ایرانیان و تازیان ویژه جنگ قادسیه، رستم فرخ زاد سپهسالار ایران و برادرش اسفندیار فرخ زاد سپهبد آتورپاتگان بود. پس از آن که رستم در جنگ با اعراب شکست خورد، سپاه تازیان به فرماندهی حذیفة بن یمان به آتورپاتگان حمله کرد. اسفندیار در این زمان ساکن اردبیل پایتخت آتورپاتگان بود. ارّان نیز زیر فرمان اسفندیار بود. حذیفه فرمان ولایت آتورپاتگان را از مغیرة بن شعبه والی کوفه دریافت کرده بود که او نیز گماردهی عمر بن خطّاب بود. اسفندیار با جنگجویان از شهرهای مختلف آتورپاتگان، به جنگ تازیان آمد. بزودی جنگ چند روزه و سختی رخ داد. سپس مرزبان از جانب همه اهل آتورپاتگان (که اینک آذربایجان نامیده میشد) با حذیفه صلح کرد.
در این پیمان صلح، حذیفه به نمایندگی از عمربن خطّاب به اهالی نواحی صحراها و کوهها و سرزمینهای آذربایجان امان میداد و هم چنین متعهد میشد که «... بر کردان بلاسجان و سبلان و ساتروان تعرضی نکند» با توجه به این که بلاسجان یا همان بلاشگان در آلبانی قرار داشت، این شرط احتمالاً نشانهی سیطرهی حکمرانی فرمانروایی آتورپاتگان بر آلبانی به هنگام هجوم تازیان است.
در این زمان حکمران منصوب تازیان در آتورپاتگان، زیر نظر حاکم عراق بود. چندی بعد عمر، حذیفه را معزول و عتبة بن فرقد سلمی را به جای و بر آذربایجان گمارد. چون عثمان بن عفّان خلیفه شد، ولید بن عقبة بن ابی معیط را ولایت عراق داد و او نیز عتبه را از آذربایجان برداشت. آتورپاتگان و آلبانی اینک آذربایجان و ارّان خوانده میشدند و به همین نام نیز در آثار جغرافیایی و تاریخی مسلمانان وارد شده است.
چگونگی ورود تازیان به آذربایجان، ارّان و ارمنستان و شیروان و خط سیر سپاهیان آنان، بر شناخت آنان از این مناطق و مطالب بعدی در کتابهای جغرافیا اثر گذاشت. تاریخ فتح آذربایجان به دست سپاهیان تازی سال 22 هجری است. سپاهیان تازی پیشروی خود را در دو سمت و به رهبری دو سردار ادامه دادند. یکی سلمان بن ربیعه باهلی بود که جانشین عبدالرحمن بن ربیعه شد (که در جنگ با ترکان جان باخته بود) و دیگری حبیب بن مسلمه بود. حبیب بن مسلمه شهرهای بسیاری از ارمنستان را برای عثمان بن عفّان گشود و چون این پیشروی از ارمنستان آغاز شده و به داخل قفقاز کشیده شده بود. تازیان بدین ترتیب به هر کجا که میرسیدند، بر این باور بودند که ادامة ارمنستان است و همین مسأله در کتابهای جغرافیایی تازی ادامه یافت.
سلمان بن ربیعه نیز از رود ارس گذشته و بیلقان را تصرف کرد و پس از گشودن شهرهای مهمی چون بردع، ازرود کور عبورکرده و شیروان و قبله را نیز به چنگ آورد. و بدین ترتیب آذربایجان، ارمنستان، اران، شیروان و گرجستان به دست تازیان افتاد و آنان به دروازههای دربند یا باب الابواب رسیدند. سلمان بن ربیعه در شهر باب، با ترکان که منزلگاهشان به گفتهی ابن فقیه آنجا بود، نبرد کرد و با 4 هزار نفر از یارانش کشته شد.
بدین ترتیب این جنگها و لشکرکشیها، مرزهای پیشین را به ویژه در ارمنستان تغییر داده و موجب شد که مرزبندی تاریخی دست خوش دگرگونی شود. این دگرگونیها بسیار عمیق بودند ولی از گذشته بریدة کامل نبودند. طبری در تاریخ خود، دربارهی حدود مرز آذربایجان چنین مینویسد:
«در خبر آمده است عمر بن خطاب نعیم بن مقرن را نامه فرستاده بود که سماک بن حرثه را به آذربایجان فرست و آن عتبه بن فرقد و عبدالله را فرستاده بود و آتش خانههای عجم آن جا بود پرسیدندی و اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و در آخر به دربند خزران و در این میان هر شهری که هست همه را آذربایجان خوانند و به تازی باب گویند.»
در جایی از کتاب تاریخ نامهی طبری نیز آمده است:
«... سپاه او از شرق تا لب جیحون برسید و به سوی شمال تا به آذربایگان و دربند خزران و زمینها که به سد یا جوج و مأجوج پیوسته است.»
ابن اثیر نیز در کتاب الکامل خود، ارّان را جزئی از آذربایجان میداند. بدین ترتیب ارّان به معنای «منطقهی میان رود کور و ارس که مرکز آن بردع بود» در آثار نویسندگان مسلمان، جزوی از آذربایجان شناخته شد و آنان در بیان مسافات و یا راههای آذربایجان به این نکته تأکید میکردند. البته در این میان مسأله آلبانی کهن یا مرزهای اولیهی ارّان یعنی سرزمینهای میان دریای خزر و رود کور تا باب الابواب از این مورد جدا بود.
اگر مهمترین کتابهای جغرافیایی مسلمانان را به ترتیب تاریخ تألیف، مرتب کرده و فرض را بر این بگذاریم که آنان از نوشتههای یکدیگر مطلع بودهاند، بررسی ما چنین ادامه مییابد که نخست باید از کتاب البلدان آغاز کنیم. یعقوبی در کتاب البلدان اشاره میکند که او در سالهای جوانی در ارمنستان بوده است. او چنین مینویسد:
«فمن اراد الی آذربیجان خرج من زنجان فسار اربع مراحل الی مدینه اردبیل و هی اول مایلقاه من مدن آذربیجان، و من اردبیل الی برزند من کور آذربیجان مسیره ثلاثه ایام و من برزند الی مدینه ورثان من کور آذربیجان و من ورثان الی البیلقان. و من البیلقان الی مدینه المراغه و هی مدینه آذربیجان العلیا و لآذربیجان من الکور اردبیل و برزند و ورثان و برذعه والشیز و سراه و مرند و تبریز و المیانج و أرمیه و خوی و سلماس»
تقریباً همزمان با البلدان، نویسندهی دیگری به نام ابن خردادبه در کتاب مسالک و ممالک که در سال 250 هجری نوشته است، آگاهیهای جالبی در بارهی ارتباط آذربایجان و ارّان به دست میدهد. ابن خردادبه ندیم و مقرّب دربار معتمد خلیفه عباسی (279-256ق) و رئیس سازمان بَرید (پست کنونی) در ایالت جبال بوده است. او در سال 300 فوت کرد. در حالی که یعقوبی در 284 ق درگذشته بود. ابن خردادبه میگوید:
«آذربایجان: حدود آن از مشرق به برذعه و از مغرب به ارزنجان و از شمال تا سرزمین دیلم و حبل و طرم ادامه مییابد، اقلیمی است وسیع و از شهرهای معروف آن تبریز میباشد.»
شهرها و رستاقها در کورهی آذربایجان:
«مراغه و میانج و اردبیل و ورثان و سیر و برزه و سابر خاست و تبریز که در اختیار محمد بن الرواد از دی است و مرند که در اختیار ابن بعیث باشد و خوی و کولسره و موقان که در اختیار لشکری است و برزند و جنزه شهر ابرویز (پرویز) ...» «برذعه: شهری در منتهی الیه آذربایجان» نشوی: شهری در آذربایجان و گفته میشود از اران است. هم مرز ارمنستان و نزد عوام به نخجوان معروف است.»
ابن خردادبه نیز در بیان حدود آذربایجان، از رود ارس فراتر رفته و شهرهای ارّان مانند بردع و نخجوان را نیز جزو آذربایجان بیان میکند ولی هم او دربارهی ارّان و حدود آن اطلاعاتی به دست میدهد:
«اران: ولایتی وسیع و سرزمین پهناور، جزء آن جنزه که عوام آن را گنجه گویند و برذعه و شمکور و بیلقان باشد و بین آذربایجان و ارّان رودی است به نام ارس.»
«جنزه: نام بزرگترین شهر در اران، واقع در بین شروان و آذربایجان، عوام به آن گنجه گویند و فاصلهاش تا برذعه شش فرسخ است.»
چرا یعقوبی و ابن خردادبه حدود آذربایجان را به شهرهای ارّان میرسانند ولی در توضیح اران، همان شهرها را جزئی از ارّان میدانند؟ این هر دو خود کسانی هستند که با محافل حکومتی در ارتباط هستند و روش آنان نیز بعدها توسط دیگران هم چون ابوعلی مسکویه رازی ادامه یافت. چرا چنین شد؟ اگر در بیان حدود آذربایجان، ارّان نیز جزئی از آذربایجان است، چرا ارّان به عنوان منطقهای میان آذربایجان و شروان و یا آذربایجان و ارمنستان ذکر میشود؟ چرا حدود آذربایجان در بیشتر آثار به برذعه ختم میشود؟ مگر نه این که گنجه بزرگترین شهر ارّان است و لاجرم باید از آن نیز نامی برده میشود در حالی که به جز بیلقان و بردع، نام دیگری از ارّان در شهرهای آذربایجان برده نمیشود.
به نظر میرسد پاسخ در بُعد اقتصادی و بازرگانی است. اگر موقعیت بردع را در اران، طبق گفتهی یعقوبی و هم چنین ابن خردادبه که قاعدتاً به راهها آشنایی بیشتری دارد، یاد آوری کنیم شاید موضوع روشنتر شود. در زمانی که این دو میزیستند، بردع در اوج شکوه بود و باز در مسیر عظمت ره میپیمود. شهر بردع برخوردگاه راههای بازرگانی بود. یعنی بردع محل اتصال راههای بزرگ قفقاز به شمار میرفت. راه قدیمی آذربایجان از اردبیل به ورثان در کنار رود ارس و از آنجا به بردع ختم میشد. طبق نوشتهی ابن خردادبه از ورثان به برذعه 8 منزل راه بود. از برذعه تا تفلیس ده منزل، تا منصور ارمنستان چهار منزل، تا باب الابواب پانزده منزل و تا دبیل مرکز ارمنستان هفت منزل راه بود. طبیعی بود که چنین شهری با این موقعیت اقتصادی و بازرگانی، جزئی از ایالت مهم آذربایجان باشد. این نکتهای نبود که ابن خردادبه و یعقوبی که به حکومت نزدیک بودند، از آن غافل باشند. بدین ترتیب اینکه ارّان خود مختصاتی داشته و میان رود کور و ارس بر پا بوده، منافاتی با این مسأله ندارد که این منطقه جزیی از آذربایجان باشد همچنان که نویسندگان بعدی نیز چنین کردهاند. یعنی در جایی بر تعلق ارّان به آذربایجان تأکید کردهاند که بیشتر منظورشان بیان مسافات و راهها بوده است.
سومین کتاب مهم جغرافیایی، کتاب الاعلاق النفیسه نوشته احمد بن عمر بن رسته در 290 ق نوشته شده است. ابن رسته در توضیح اقلیم پنجم «آذربایجان و خورههای ارمنیه، برذعه، نشوی، سیجان و ارزن و خلاط» را از این اقلیم میداند:
«خورههای آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند و باجروان و ورثان و مراغه.»
«خورههای ارمنیه به قرار زیر است: اران و جرزان و نشوی و خلاط و دبیل و سراج و صغدبیل و باجنیس و ارجیش و سیجان و شهر باب الابواب.»
ابن رسته در بیان ارمنستان، از تقسیمات مشابه یعقوبی بهره برده و در بارهی ارتباط آذربایجان و ارّان اطلاع دقیقی به دست نمیدهد. تقریباً هم زمان با اعلاق النفیسه، کتاب البلدان در سال 290 نوشته شده است. ابوبکر احمد بن محمدبن اسحاق همدانی این کتاب را پس از مرگ المعتضد عباسی (279ق) نوشته که اصل کتاب از میان رفته و علی شیرزی در سال 413 ق مختصری از آن تألیف کرده که به نام مختصر البلدان شناخته میشود. در کتاب مختصر البلدان آمده است:
«حد آذربایجان از مرز برذعه (بردع) تا مرز زنجان است و از شهرهای آن است: برکری، و سلماس، و موقان، و خوی، و ورثان، و بیلقان، و مراغه، و نیریز، و تبریز.» «حد آذربایجان، تا رود رس (ارس) و کر است در ارمنیه.» «حد ارمنیه از برذعه تا باب الابواب است»
هم چنان که ابن خردادبه ورثان را «آخرین بخش آذربایجان» میداند، ابن فقیه آن «پایان قلمرو آذربایجان» دانسته و میگوید:
«از پایان قلمرو آذربایجان که ورثان است تا آغاز قلمرو ارمنیه، هشت سکه است.»
ابو اسحق ابراهیم استخری (اصطخری) در کتاب السمالک و الممالک که در 340 نوشته شده، در بیان مسافات آذربایجان، از مسافات میان بردع تا اردبیل سخن به میان آمده است. ابوالحسن مسعودی در کتاب التنبیه والاشراف(سال 345 ه.ق) میگوید:
«وآذربیجان الی مایلی بلاد أرمینیة و ارّان و البیلقان الی دربند و هو الباب و الأبواب»
ابوالقاسم محمد بن حوقل نصیبی بغدادی یکی از جغرافی دانانی است که خود به ارّان مسافرت کرده است. ابن حوقل در کتاب صورة الارض که در سال 367 نوشته شد، ارّان را بسیار گستردهتر ذکر میکند:
«این گیاه [روناس] در همهی سرزمین ارّان از مرز باب الابواب تا تفلیس و نزدیک رود ارس تا نواحی خزران که در دست حکم ران آذربایجان است در کوههایی که به جبال طرم پیوسته است یافت میشود.»
او در آغاز فصل «ارمنیه و آذربایجان و الران (اران)» مینویسد:
«من اینها را یک اقلیم بر شمردم زیرا تا آن جا که من دیدهام در تحت حکومت یک تن بودهاند.»
در کتاب حدودالعالم من المشرق الی المغرب که در 372ق تألیف شده، آمده است:
«سخن اندر ناحیت آذربادگان و ناحیت ارمینیه و ارّان و شهرهای ایشان. سه ناحیتست بیکدیگر پیوسته و سوادهای ایشان بیکدیگر اندر شده»
شمس الدین ابی عبدالله المقدسی در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم (375ق) ضمن ذکر جداگانة حدود آذربایجان، مینویسد:
«فاما الران تکون نحو الثلث من الاقالیم فی مثل جزیرة بین البحیرة و نهر الرّس و نهر الملک یشقها طولاً قصبتها برذعة و من مدنها تفلیس القلعة خنان شمکور جنزة بردیج الشّماخیة شروان باکو الشّابران باب الأبواب الانجان قبله شکی ملازکرد تبلا.
بسیاری از کتب تاریخی معتبرمانند"کتاب حدودالعالم"و ....حدود آذربایجان را جنوب رود ارس ذکر کرده اند .در اکثر تواریخ آذربایجان به سرزمینهای جنوبی رود ارس گفته شده است،هر چند در بعضی کتب نیز یکی دو شهر از شمال ارس مانند"بردعه،و...جزء آذربایجان ذکر شده است ولی درست در همان کتب قسمت اعظم شمال ارس "اران،...نامیده شده نه آذربایجان!!!