عید نوروز میراث ملی تورکها
ندا کامران کشتیبان
هر ملتی برای خود دارای فرهنگ و تمدن خاصی میباشد که این فرهنگ از ویژگیهای اصلی آن ملت محسوب میشود، ما آذربایجانیها نیز دارای فرهنگ، آداب و رسوم مخصوص خودمان میباشیم که باید قدر آنرا بدانیم. زبان، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم ما جزو اساسی ترین سرمایه های ملی مان میباشند که برای فرد-فردمان ضروری و لازم است. از این سرمایه های ملی که در حقیقت زندگی همه ما بنوعی به اینها وابسته است نگهداری نماییم و ارزش آنها را بدانیم.
تاریخ پرافتخار سرزمین ما از قدیمیترین روزگاران که ثمره و نتیجه تلاش و کوشش پدران و مادران ماست و فرهنگ ما که یکی از غنی ترین فرهنگهای بشری است و نشانگر اینکه نیاکان ما باشرافت و سربلندی تمام در راه تکامل و پیشرفت تاریخ انسان قدم برداشته اند. در سرزمین ما آذربایجان از گذشته های دور نیاکان ما تمدنهایی مانند مانناها، اورارتوها، جزو افتخارات ماست که تپه حسنلو و جام حسنلو (واقع در 7 کیلومتری سولدوز) از یادگارهای دیرین نیاکان ماست شایان ذکر است در دنیا که نظیری برای جام حسنلو وجود ندارد در میان کنه کاری های روی آن نشانه هایی از مراسم مربوط به عید نوروز موجود و قابل رویت میباشد.
عید نوروز یکی از یادگارهای ماندگار فرهنگ و تمدن آذربایجان بشمار میرود که این فرهنگ و آداب و رسوم متعالی با گذر زمان در میان دیگر مردمان و ملتها نیز رایج گشته است بطوری که به مرور زمان از سرزمین آذربایجان فراگیر گردیده است اما آنچه مهم است اینکه از لحاظ تاریخی خاستگاه این فرهنگ، سرزمین آذربایجان میباشد.
عید نوروز اولین روز بهار است و یکی از یادگارهای ماندگار نیاکان ما میباشد که بعنوان ارمغانی بسیار گرانبها برای ما به یادگار گذاشته اند. این عید به گواهی تاریخ از 3هزار سال پیش در میان مردمان سرزمین ما رایج بوده است و با پایان یافتن فصل سرما و زمستان و با آغاز شکوفایی گل و سبزه و زنده شدن طبیعت، نیاکان ما به جشن و شادمانی میپرداختند و این روز را بعنوان سرفصل تازه ایی برای تجدید حیات و شادی و خرمی زندگی خوش محسوب می کردند.
همانطور که اشاره شد خاستگاه اصلی این جشن ملی، آذربایجان بوده است و حتی پیش از زرتشت در میان نیاکان اصلی ما در این سرزمین رایج و جاری بوده است. در منابع فارسی و دیگر منابع تاریخی آمده است که جمشید پادشاه فارسها با آیین نوروز، در آذربایجان آشنا میشود و بعد از آن دستور می دهد که در میان فارسها نیز این جشن آیینی گرفته شود.
همانطوریکه میدانیم آذربایجان نسبت به مناطق دیگر ایران بنا به موقعیت جغرافیایی دارای شرایط آب و هوایی مخصوص است که از ویژگیهای مهم آن بودن بودن زمستانهای سرد و طولانی می باشد و نیک میدانیم که چنین شرایط آب و هوایی در دیگر نقاط ایران وجود ندارد و به خاطر این موضوع ساکنان این سرزمین با تمام شدن فصل سرما و یخبندان و آغاز فصل بهار و بیدار شدن طبیعت به رقص و پایکوبی میپرداختند و بدین گونه این موضوع به یک فرهنگ عمومی و جشن ملی در میان نیاکان ما تبدیل شد. و بعنوان میراث گرانبها برای ما به یادگار ماند که حتی این فرهنگ به دیگر نقاط ایران بلکه بیشتر از آن به دیگر کشورها گسترش یافت. با دقت نظر در تاریخ ملاحظه میکنیم که نیاکان ما دریافته بودند که چهار عنصر دخیل در زندگی انسان (سو-اود-یئل-تورپاق) در واقع حیات بخش زندگی آنهاست و این چهار عنصر بعنوان سنبل حیات انسان و فلسفه وجودی زندگی انسان است.
در واقع باید گفت در زندگی ما تورکها چهار عنصر همیشه بعنوان سمبل ماندگاری قابل ستایش بوده و همیشه از طرف تورکها مورد تقدس قرار گرفته است به نوعی که حتی در آذربایجان آتش دارای جایگاه ویژه ایی بوده است. آتش بعنوان حرارت بخش زندگی و خاک و طبیعت در جهت بیداری و با آمدن زمستان و فصل سرما به نوعی زندگی انسان با یک رکود مواجهه میشد و انسان با مرگ طبیعت از هرگونه نعمت خدادادی محروم میشد و در زیر آماج تازیانه زمستان در شرایط سخت آب و هوایی که از چهار عنصر طبیعت یعنی (سو، اود، یئل، تورپاق) محروم میشدند پیش از پیش به ارزش و قدر و منزلت این چهار عنصر پی می برد و با آمدن بهار اولین روز این فصل را به همین جهت در سطحی گسترده جشن میگرفتند.
ما پیش از اینکه به مراسم اصلی عید نوروز و ویژگیهای آن اشاره کنیم ضروری است که در مورد سمبل و نماد این چهار عنصر موجود در طبیعت توضیحی ارائه دهیم:
نیاکان ما در مواجهه با شدیدترین شرایط سخت زندگی دریافته بودند که (سو اود یئل تورپاق) دارای اهمیت خاصی در زندگی شان است. و بنا به همین جهت با نزدیک شدن فصل بهار چهار هفته آخر فصل زمستان را به نام یکی از این چهار عنصر نامگذاری میکنند . سو مظهر و نماد حیات و تجدید زندگی است اولین هفته را بنام (سو چارشنبه سی) نامگذاری کرده اند بنا به اهمیت وجود (سو) در زندگی انسان که بعنوان مایه حیات انسان است و برفها و یخهای زمین آرام آرام ذوب میشوند این موضوع برای نیاکان ما از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار بود دومین هفته را نیاکان ما تحت عنوان (اود چارشنبه سی) نام نهاده اند که مظهر حرارت و نور و روشنایی است. و آتش و نور و حرارت است که به طبیعت روح تازه میبخشد و به زمین حرارت میدهد نیاکان ما بر این باور بودند که هر قدر آتش و خورشید را مقدس بحساب آورند همان اندازه طبیعت زودتر بیدار میشود و به انسانها سعادت به ارمغان می آورد. بودن آتشگاه های متعدد در سرزمین آذربایجان خود شاهدی بر ایادعای ماست که آتش و خورشید دارای چه اهمیتی در میان نیاکان ما تورکان بوده اند. سومین هفته آخر ماه فصل زمستان را پدران و مادران ما تحت عنوان (یئل چارشنبه سی) نامگذاری کرده اند چون در این هفته باد با آمدن خود به زمین و طبیعت زندگی نوید بیداری میدهد (یئل) در یک مدت کوتاه تمامی زمین را پشت سر میگذارد و زمین را به بیداری فرا میخواند بنا به اعتقاد نیاکانمان (یئل) خود یکی از خدایان قدرتمند میباشد.
آخرین چارشنبه سال نیز تحت عنوان (تورپاق چارشنبه سی) نامگذاری شده است که با جذب گرما و حرارت بیدار میشود که در نزد مردم با نام (ایلین سون چارشنبه سی) مشهور است. در آخرین چارشنبه سال (تورپاق) با قدرت و نیرو و کمک (سو) (اود) (یئل) جان میگیرد. نیاکان ما بیداری زمین را با مراسمهای گوناگون با نغمه سرایی و آیین های متعدد جشن میگرفتند و پایان یافتن روزهای سخت زمستانی را به همدیگر تبریک میگفتند و به باور و اعتقاد اجداد ما یئل اود سو به مهمانی تورپاق مروند و در معبد تورپاق جمع میشوند و روزهای سخت زمستانی را توام با قحطی و فلاکت و سختی بوده است بر او عرضه میدارند و الهه تورپاق را به بیداری دعوت میکنند و این چهار الهه دست در دست همدیگر با خواندن این شعر:
سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی
تزه عومور – تزه تاخیل ایل گلدی
دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز با دیدن این وضعیت به جشن و پایکوبی در طبیعت میپردازند و مراسمها و آداب و رسوم پر شکوهی را به اجرا میگذارند. باید گفت که امروز دیگر مثل گذشته مردم این چهار هفته را بطور مجزا جشن نمیگیرند بلکه به مرور زمان با فراموش کردن فلسفه وجودی این مراسمات همه آنها را یک جا جشن میگیرند. نام چارشبه سوری بنوعی تحریف شده چارشبه سویی میباشد که به چند دلیل میتواند نظر صائبی باشد یکی اینکه ساختار ترکیبی دو کلمه یعنی اینکه اگر فارسی میبود باید گفته میشد سور چهارشنبه، دیگر اینکه با توجه به هفته های آخر سال که هرکدام بنام یکی از عناصر چهارگانه طبیعت در زبان تورکی نامگذاری شده است و همچنین خود کلمه سوری نمیتواند افاده معنی داشته باشد و اگر سوری را به معنای جشن و مهمانی در نظر بگیریم باز غلط است چون در فارسی سور وجود دارد نه سوری. و نهایتا اینکه مردم در سحرگاه این روز برای آوردن آب به سرچشمه ها میروند و این خود دلیلی براین ادعاست که این کلمه همان (چارشنبه سویی) میباشد. به هر تقدیر مردم که غروب و شامگاه آخرین چهارشنبه سال با بر پا داشتن آتش و پریدن از روی آن و خواندن این شعر:
آتیل باتیل چرشنبه
بختیم آچیل چرشنبه
به رقص و پایکوبی میپردازند و در سحرگاه چارشنبه با رفتن به سرچشمه ها به خواندن نغمه ها و اشعار مخصوص میپردازند.
اما از دیگر مراسمها و آیینهای عید نوروز سفره (یئددی سین) میباشد که یکی از آیین های ویژه در عید نوروز است که متاسفانهبه مرور زمان با سلطه سیاست و فرهنگ فارسی این آیین زیبا در شکلی دیگر و بالباسی تحریف شده که هیچ سنخیتی با اصالت اولیه آن ندارد در آذربایجان رایج شده است. با صراحت میتوان گفت که سینهای موجود در (یئددی سین) (هفت سین امروزی) از فرهنگ غنی تورکی به عاریت گرفته اند و اگر معادل آن کلمه را داشته اند همان را بکار برده اند مانند سیر که جای (سریمساق) بکار برده اند و گرنه کلمات دیگری را که از هیچ ماهیت و اصالتی فرهنگی برخوردار نیستند جایگزین کرده اند که بسیار مسخره منماید چه این (سو) ماده اولیه حرکت است که در زندگی نقش بازی میکندو مایه حیات است نه سنجد!!! البته بعضی از کلمات را نیز که در زبان فارسی برای آنها اصلا معادلی نبود به همان شکل بکار گرفته اند ماندد سرکه و سوماق و سمنی البته در معنی دیگر اطلاق کرده اند.
از عهد باستان در مناطق مختلف آذربایجان به سفره (یئددی سین) (باجا قاباغی بزمک) میگفتند لازم به ذکر است در گذشته خانههای نیاکان ما دارای یک پنجره مخصوص بود که به آن باجا میگفتند. و چون نیاکاکان ما بر این اعتقاد بودند که در عید نوروز روح اجداد ما به خانه های خود سرکشی میکنند و از طریق باجا وارد خانه میشوند این سفره را در مقابل همابل همان باجا پهن میکردند و انواع خوراکیها را که هر یک نماد و سنبلی از موضوعات مرتبط با زندگی است در آنجا قرار داده اند که روح اجدادشان با دیدن آنها راضی و خشنود گردد پس با سعی و کوشش فراوان در جهت تزیین هرچه بهتر سفره برمی آمدند بلکه هرچه بیشتر روح اجدادشان را خشنود و راضی میساختندکه زندگی فرزندانشان در رفاه و آسایش میگذرد و از طرف دیگر این محصولات غذایی را که هریک به نحوی در زندگی انسان دارای نقش عمده ایی بودند مورد تقدس قرار دهند که هر یک از این سین ها بعنوان رمز و سمبلی در زندگی انسان عبارتند از :
1.سو: که این مایه حیات بعنوان رمز و بقای زندگی انسان بشمار میرود و زندگی انسان بدون وجود آن امکانپذیر نیست و در گذشته های دور در میان تورکان حتی مورد پرستش قرار میگرفت و بدین جهت یئددی سین دارای جایگاه ویژه ایی است و تورکها همیشه آنرا ارج میگذارند چرا که رکن حیات آدمی ایت.
2.سمنی: هرچند امروزه بعنوان حلوای خوشمزه و خوردنی بشمار میرود باید گفت که در اصل این کلمه با ماده اولیه آن اطلاق میشده است یعنی (سبزی) که نماد و سمبل تجدید حیات در زندگی است یعنی در واقع در گذشته های دور سمنی به سبزی گفته میشد ولی بعدها با فراموش کردن اصل لغت و معنی اولیه آن با آن نوعی خوردنی تغییر نام یافته است که حتی این موضوع را میتوان در این شعر مشاهده کرد که زنان هنگام پختن سمنی دسته جمعی آنرا می سرایند:
سمنی ساخلا منی
ایلده گویرده رم سنی
سمنی آل منی
هر یازدا یادا سال منی
و یا در شعر ذیل:
سمنی سازانا گلمیشم اوزانا اوزانا گلمیشم
سن گلنده یاز اولور
یاز اولور آواز اولور
با توجه به معنی (گویرده رم) یعنی سبز میکنم میفهمیم که سمنی همان سبزی نماد و سمبل تجدید حیات است که فارسها سبزی را جایگزین آن کرده اند و خود سمنی را در معنی خوردنی و شیرینی بکار میبردند باید گفت امروز در آذربایجان شمالی کلمه سمنی با حفظ معنی اصیل خود یعنی سبزی در زبان مردم رایج است.
3.سریمساق: که بعنوان رمز سلامت انسان میشود و از گذشته های دور به فواید مختلف آن تاکید بسیاری شده است.
4.سوجوق: که بعنوان سمبل و رمز شیرین زندگی است که از عهد باستان بعنوان یکی از لذیذترین و خوشمزه ترین شیرینیها در آذربایجان بوده است و هنوز هم رایج است.
5.سونبول: رمز و نماد برکت زندگی است و در واقع سونبول که همان گندم باشد و ماده اصلی نان است در زندگی انسان نقش اساسی ایفا میکند و به همراه سو دو عنصر اصلی و اساسی حیات انسان هستند که متاسفانه فارسها این رکن اساسی را نیز بسان سو از سفره یئددی سین حذف کرده اند یعنی در واقع به جهت نبود معادل آن سین دیگری را جایگزین کرده اند.
6.سوماق: که بعنوان سمبل و رمز مزه و طعم زندگی محسوب میشود.
7.سیرکه(سرکه): بعنوان رمز و سمبل برطرف کننده مزاج بد بدن انسان است. لازم است اشاره کنیم که عدد هفت در میان ما تورکان دارای جایگاه ویژه ایی است و کلا باید گفت که این عدد را برای اولین بار سومئرها یعنی نیاکان ما تورکها ابداع کردند که به مرور زمان در میان ملل نیز برای خود جای باز کرده است و نیز لازم بذکر است که در گذشته های دور به عید نوروز در میان تورکان (یئنی گون) میگفتند و این موضوع را آشکارا میتوان در کتاب دیوان لغات التورک محمد کاشغری که هزار سال پیش نوشته شده است مشاهده کرد که به مرور زمان به نوروز تغییر نام یافته است.
در خاتمه باید اشاره کنیم که در فارسی لغتی برای (بایرام) وجود ندارد و (عید) یک لغت عربی است که فارسها بکار میبرند یا بهتر است بگوییم که اصلا فارسها دارای چنین مراسمی نبوده اند که لغتی نیز برای آن داشته باشند. حتی لغت (جشن) نیز تورکی است که در فرهنگ سنگلاخ بدان اشاره شده است. من از همه مردم آذربایجان بعنوان یک فرزند کوچک میخواهم که سفره یئددی سین را به شکل واقعی آن که دارای ابعاد وسیع بار هویتی نیاکان ماست اجرا کنند و حتی فارسها نیز باید یئددی سین را بنحو واقعی آن اجرا نمایند که سیب و سنجد هیچ معنای فرهنگی خاصی را در رابطه با زندگی انسان ایفا نمیکند. ماهی درون آب نیز تنها بخاطر زیبایی سفره نیست بلکه ماهی در آب بعنوان رمز حیات است و آب مظهر زندگی است . همچنین باید اشاره کنیم که حتی چهار عنصر یادشده در بالا یعنی (اود، سو، یئل، تورپاق) نظر به اهمیت شان در زندگی و فرهنگ تورکان بنام روزهای هفته از عهد باستان اطلاق شده است و روزهای هفته بدین شکل در تاریخ تمدن تورکان قید گردیده اند:
شنبه : یئل گونو
یکشنبه : تورپاق گونو
دوشنبه : دوز گونو
سه شنبه: آرا گونو
چهارشنبه : اود گونو
پنجشنبه : سو گونو
جمعه : آدینا
تانری آدیلا
عزیز یولداش سیزه باشاریلار آرز ائدیرم
ماراغادا چوخ یازین و عکس قویون
سلام
اؤللرینه ساغلیق
بیر بئله سوزو تکجه آزربایجان سئوگی سیله ییغیب وئبلاگا آتماق اولار!!!
یئنی لنمیشم سئوینه رم باش چکسن!!
ترکی یاد بگیریم
دوزست در زبان ترکی میشه باغا ترجمه دوزسیت میشه باغا
مثل: قورباغا توسباغا چرچن باغا
وخود کلمه باغ که به معنی دوزیست است
600هزار لغت ترکی در فارسی از یادمان نرودددد
امنیت نداره
داره .....می خوایم چیکار کنیم
ولی باز خودتون صلاح می دونین
من دارم یه مقاله ای در مورد حرفای شما جمع می کنم وقتی اماده شد
تو بلاگ می زارم ... تانریا امانت اولون
الرنیز آغریماسین گوزل وبئنرز واردی. یازیلارئز اوخومالی هابئله فوکیرلنمه لئدی. ئاوامنی قالئین
سالام:
چوخ سئویندیم منیم حورمتلی دیل داشیم کی بو باره ده بلوگ گوردوم..
من چوخ آخداردیم آما تاپا بیلمدیم!!!!!سونوندا تاپدیم...
یاشا..................
یاشاسین بوتون سارا عیصمتلی و بابک غیرتلی له ریمیز..........
(گله جک بیزیمدیر)
چرا اقلام اصلی هفت اصلی (ترکی) را عوض کرده و اقلام فارسی را نوشته اید؟
آیین هفت سین ترکی است یا فارسی؟ نوروز چطور؟ چارشنبه سوری چطور؟ در اینترنت دنبال این مطالب بگردید که مطالبی خواندنی وجود دارد!
هفت سین ترکی:
سو (آب)، سود (شیر)، سوغان (پیاز)، ساریمساخ (سیر)، سورمه (سرمه)، سیمه نی (سمنو)، سووهان (سوغات که در اصل ترکی بوده و الان در شهرهای زنجان و قم پخت می شود.)
هفت سین فارسی (جعلی):
سیر، سماغ، سرکه، سکه، سنجد، سمنو، سیب
حال این سوال پیش می آید که در زندگی بشری، موادی مانند آب و شیر مهم اند یا وجود سماغ، سرکه و سنجد؟ در قدیم که لوازمی برای آرایش نبود و سرمه حد نهایی لوازم آرایشی بوده که نشانه آمدن بهار و زیبا شدن هم هستش، سماغ، سرکه و سنجد چه جایگاهی دارند و نماد و نشانه چی هستند؟
اگر سماغ، سرکه و سنجد نباشند زندگی بشر نمی گذره؟ ولی اگر آب و شیر نباشند، چی؟ آئین هفت سین اصلی و واقعی (ترکی) که فارس ها از آن کپی برداری کرده و جعل کرده اند، مال ماست.
نتیجه: هفت سین فارسی جعلی بوده که از هفت سین اصلی (ترکی) برگرفته شده و بیشتر اقلام موجود در آن، اگر هم نباشند، به زندگی بشر، اپسیلونی نیز فرق نمی کنه!
پان فارس های و پان آریایی های موجود در نظام ایران که نسلشان نه تنها منقرض نشده، بلکه زیاد هم شده (یکی از دلایل انقلاب اسلامی، تغییر حکومت از نظام شاهنشاهی آریایی به جمهوری اسلامی بوده یعنی تبدیل برتری قوم پارس بر سایر اقوام به عدالت و مساوات در میان تمامی اقوام و اقشار ایرانی) و افراد حق و حقیقت خواه ترک را جدایی طلب و پان ترک نامیده و این احساس را می کنند که سرزمین آذربایجان روزی از ایران جدا خواهد شد و باید ضربات جبران ناپذیری را به این منطقه وارد کرد تا هیچ گاه نتواند روی پای خود بایستد و همیشه اقتصاد فلجی داشته باشد. یکی از این کارها، تخلیه شدید و غارت معادن غنی آذربایجان و انتقال آن به مناطق دور از دسترس (مناطق فارس نشین) می باشد: مثل معادن سرب و روی زنجان و معدن مس سؤنگؤن مرند...
بر چسب ها: سونگون، سون گون، سنگون، سن گون، سنگن، سن گن، سونگن، سون گن
معدن مس سؤنگؤن (Süngün) مرند واقع در شمال غربی تبریز در استان آذربایجان شرقی واقع شده که بزرگ ترین معدن مس جهان می باشد و همان قدر که نفت برای ایران استراتژیک و حیاتی می باشد، این معدن نیز چنین می باشد که در رسانه های ایران، هیچ اشاره ای به آن نمی شود. مواد اولیه این معدن را پس از غارت با شدت فراوان با قطار به سمت کرمان می فرستند تا در این مکان، تولید مس از مواد اولیه صورت گرفته (هم خود مس ها و هم اشتغال زایی برای فارس ها و غارت و بیکاری برای ترک ها) و به صورت انبوه ذخیره شده و بخشی دیگر نیز مصرف یا صادر می گردد. با پول همان مواد معدنی آذربایجان، نه تنها اقتصاد استان کرمان می چرخد، بلکه با بخشی از آن پول ماها (ترک ها)، سه تیم فوتبال ساخته اند که دو تا تیم به لیگ برتر (مس کرمان و مس سرچشمه کرمان) و یک تیم به دسته اول (مس رفسنجان) راهی کرده اند! کرمان در وسط بیابان، یک مولکول مس هم نداره! پس چطوری هزینه سه تیم فوتبال رده بالا را می پردازد (بخشش از کیسه خلیفه و از جیب ما ترک ها)! حال اگر بیاییم این حقیقت را بیان کنیم ما را جدایی طلب و پان ترک نامیده، در حالی که خودشان دچار پان فارسی و پان آریایی شدید بوده که فقط به فکر خودشان هستند و منابع غنی ما را حتی بدون اشاره، غارت کرده و به یغما می برند!
خداوند با حق است: اشتغال زایی برای فارس ها، چرا حداقل این تولید را در خود آذربایجان انجام نمی دهند تا برای ترک ها که حق آن هاست اشتغال زایی بشه! والله این پول ها حرامه که از گلوی مردم استان کرمان پایین می ره و در آینده نیز با فروش این مس ها از گلوی فارس ها پایین خواهد رفت، ما که راضی نیستیم که حقمونو افراد دیگه بخورند و حلال نمی کنیم و حرامتان باشد و در این دنیا و هم در آخرت عذاب این خیانت و غارت را بکشید و اگر قیامتی باشد که حتما هست، ما این حقوق خود را از فارس ها مطالبه خواهیم کرد و آن ها در روز محشر چه جوابی خواهند داشت که معادن (مس و سرب و روی و ...) ما را همراه اشتغال در این کار، یک جا می خورند و مواد معدنی ما را از سرزمین اجدادی ما جدا کرده و در سرزمینی دیگر ذخیره می کنند تا مبادا ترک ها چیزی داشته باشند...! هدف این بی شخصیت ها و حرام خور ها چیست؟
در ایران با این که همه می دانند بیش از 32 میلیون ترک (ترک های آذربایجان، ترکمن ها و قشقایی ها...) در سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 از جمعیت 70 میلیونی ایران وجود داشته، چرا این ارقام بی حساب کتاب را به کار می برید؟ همه می دانند که از جمعیت 13.5 میلیونی استان های تهران و البرز (بدون احتساب افغانی های محترم) بیش از 9 میلیون نفرشان ترک هستند، با این حال چرا از شبکه پنج تهران تا بدین لحظه به زبان اکثریت مردم محلی، برنامه ای پخش نشده و تا آن جا که توانسته اند در کلیه شبکه های ایران، به مردم ترک توهین نموده و نقش های پست را در فیلم ها به ترک ها ارتباط بدهند. چرا با وجود این همه ترک در ایران، یک شبکه تلویزیونی شبانه روزی و سراسری ترک زبان در ایران نداریم؟ چرا باید 32 میلیون ترک ایران، امواج زبان مادری خود را از طریق ماهواره دریافت کنند؟ طبق آمارها، جمعیت ایران در ابتدای سال نود به 74.5 میلیون نفر رسیده که بیش از 34 میلیونشان ترک هستند و از این حق طبیعی خود محروم اند و یا از سایر حقوق مثل خواندن و نوشتن و تحصیل با زبان مادری خود که در قانون اساسی ایران نیز این موضوع تصریح شده ولی با آن رفتار پان فارسانه و پان آریایی صورت می گیرد و حتی می آیند نام سرزمین و قومیتشان را عوض می کنند...! ما ترک هستیم نه آذری!
نوروز در سازمان یونسکو به نام اثر معنوی ایران ثبت شده است زیرا در آنجا واقعیت ها ثبت می شوند نه توهمات و تحریفها. با تشکر
səlam
çox gozəlide yaşiyəsiz
خیال نمی کردم اینقدر از مرحله پرت باشین!!!
شما خیال کردین آذربایجان از اول ترک بوده؟؟؟!!!! خیلی خنده داره!!! جهت اطلاع خدمتتون بگم آذربایجان در اصل آتروپاتکان بوده: سردار هخامنشی.
تاریخ طبری، تاریخ مسعودی و کتاب جغرافیای مسعودی که در قرن سوم هجری بوده اند، به صراحت زبان آذربایجان رو ((((فارسی)))) اعلام کردن. اگه اندازه یه بچه دبیرستانی سواد داشتی، تو کتاب تاریخ ایران و جهان 1 می خوندی که ترکها از زمان مغولها به آذربایجان اومدن. حالا تو نوروز رو که چهار هزار سال قبل از اومدن ترکها به ایران وجود داشته رو ترکی میدونی؟؟؟ خیلی... واقعا که مردم راس میگن: ترکا...
کدوم منبع تاریخی گفته که جمشید نوروز رو از تورکا یاد گرفت؟ میشه اسم اون منبع تاریخی رو بیاری؟ لابد حالا میگی: تاریخ سه هزار میلیاردساله قوم ترک!!!!!!!