مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو

ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز

مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو

ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز

بیر گؤزل شعر استاد شهریاردان (لاتین جه یازیلیب)

Naz eyləmisən

Çoxlar incikdi ki sən onlara naz eyləmisən

Məndə incik ki mənim nazımı az eyləmisən

 

Etmisən nazı bu viranə könüldə sultan

Evin abad ola dərvişə niyaz eyləmisən

 

Hər baxışda çalısan kipriyi mizrab kimi

Bir qulaq ver bu sınıq qəlbi nə saz eyləmisən

ادامه مطلب ...

عبدالقادر مراغه‌ای

عبد القادر بن غیبی مراغی

خلاصه : عبد القادر بن غیبی مراغی معروف به حافظ در نیمه سده هشتم هجری در مراغه زاده شد و پس از آموختن موسیقی و علوم زمانه نزد پدرش غیبی، به تبریز رفت و دردربارهای سلطان حسین و سپس سلطان احمد جلایر به نوازندگی پرداخت. با حمله تیمور به آذربایجان، به فرمان وی به سمرقند رفت و پس از مدتی فعالیت هنری در آنجا به آذربایجان بازگشت. و در در بار میرانشاه تیموری(تبریز)، خلیل سلطان (سمرقند)سلطان شاهرخ(هرات)به فعالیت پرداخت ودر 828 ه.ق در هرات به بیماری طاعون در گذشت جامع الالحان، کنزالحان و شرح الادوار از آثار گرانبهای عبدالقادر غیبی مراغی است.

 گروه : مشاهیر ملی

رشته : موسیقی

والدین و انساب : پدر عبد القادر بن غیبی مراغی مردی به نام غیبی، از اهالی مراغه و دانشمندی متبحر درعلم موسیقی بود.

 اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : عبد القادر بن غیبی مراغی ملقب به حافظ دراواسط قرن هشتم درمراغه زاده شد . مراغه در آن عصر از شهرهای بزرگ و آباد آذربایجان به شمار می رفت . این شهر از زمان ایلخانان مورد توجه بود و مراکز علمی و هنری چندی در آن بنیان نهاده شد. در زمان کودکی عبدالقادر جلایریان برعراق و آذر بایجان حکومت می کردند. در انواع علوم به ویژه موسیقی مهارت داشت مهیا گشت.

 تحصیلات رسمی و حرفه ای : از میزان آموزشهای عبد القادر بن غیبی مراغی اطلاعی در دست نیست ، اما گفته اندکه بر علوم متداول عصر خود دست یافت و نیز موسیقی را از پدرش که خود موسیقی دانی برجسته بود، فرا گرفت.

 فعالیتهای ضمن تحصیل : عبد القادر بن غیبی مراغی در کنار آموختن موسیقی و علوم گوناگون حفظ قرآن را بر دیگر آموزه های خود اضافه کرد، از این رو به «حافظ» نیز مشهور شد، همین موضوع او را با شاعر معاصر خود، خواجه شمس الدین حافظ شیرازی متشابه کرده است. عبدالقادر مراغی به خطاطی نیز می پرداخته است. ادامه مطلب ...

معنی وریشه لغوی مراغه



یکی ‌از مصطلحات‌ و ‌معانی ‌غلط‌ که ‌وارد‌ فرهنگ‌های‌ لغت‌ نیز شده ‌است‌ نام ‌مـراغـه‌ می‌باشد‌ که‌ با کمال‌ تعجب ‌بزرگانی‌ چـون‌:علامه‌دهخـدا‌ و دکترمعیـن ‌نیز این ‌راه ‌را‌ به ‌خطا پیمـوده‌اند. در فـرهنگ فارسی‌ معین، ذیل‌ کلمه‌ی ‌«مـراغه»‌ می‌خوانیم:«به‌ خاک‌ غلتیـدن،...و مـراغه ‌فقط‌ اسـم ‌مکان یعنی: محل‌ غلتیدن ‌آمده»؛ در حالی‌ که‌ کسانی ‌چون‌ دکتر معین‌ تنها ‌به‌ ریشه‌ی‌ عـربی‌ واژه‌ دقیق ‌شده‌اند‌ و این ‌معنی‌ را‌ در زبان‌ عـربی ‌از بابِ‌ تفعیـل(تمـریغ) و تفعّل (تمـرّغ) ‌استخراج ‌نموده‌اند؛ لکن‌ نام ‌شهر مـراغه‌ خیلی‌ پیشتر ‌از حمله‌ی‌ مغول ‌و ورود ‌زبان‌ عربی‌ به ‌ایران ‌استعمال‌ می‌شده ‌است.

بطلِمیوس‌(قلوذی) ـ ‌منجـم‌ و جغـرافـی‌دان‌ معـروف ‌یونانی ‌ـ ‌نام ‌دریاچـه‌ی‌ ارومیـه‌ را به‌ سبب‌ نزدیکی‌اش ‌به ‌شهر مـراغه، «مارگیانه» آورده ‌است‌ که‌ هر زبان‌ناشناسی‌ پـی ‌‌به‌ ریشـه‌ی‌ باستانی ‌نام‌ مراغه‌ می‌برد. چه، در لغت ‌یونانی‌، حرف‌ «غ» مصطلح ‌نبوده‌ و به‌جای‌‌ آن ‌از حرف «گ» استفاده ‌می‌شده ‌است.

واژه‌ی ‌«راغ» در ‌فارسی ‌به ‌معنی‌ دشت ‌آمـده‌ است ‌و این‌ درحالی ‌است ‌که ‌کتب ‌پهلوی، شهـر «رغـه»ی‌‌ آذربایجان‌ را بر روی‌ دشتی‌ نمایش ‌می‌دهند که‌ بر روی‌ کوهپایه‌ی‌ کوه‌ سهنـد‌ قرار‌ گرفته است. با توجه ‌به ‌این ‌نکته، نام ‌مراغه ‌به ‌معنی: رغه‌ی ‌بزرگ (دشت‌ وسیع) بوده ‌است. به ‌نوشته‌ی ‌«دیاکونوف» قبل‌ از ورود ‌و اسکان ‌مادها ‌در این ‌ناحیه، دولت «مانْنا» در حدود سال ۷۱۵قبل ‌از ‌میلاد در این ‌سرزمین ‌حکومت ‌داشته‌اند که ‌به ‌نام ‌ایالت «اوئیشدیش» نامیده ‌می‌شد.

 

(رجوع‌ شود‌ به‌: تاریخ ‌ماد، ا.م‌دیاکونوف، ترجمه‌ی ‌کریم ‌کشاورز، ص۲۰۲)

با تحقیقات‌ و بررسی‌های ‌به ‌عمل ‌آمـده ‌توسط ‌احمـد‌کسـروی ‌در مـورد ‌مـراغه، می‌بینیم‌ که: ‌نام‌ قدیمی ‌مراغه «مراوا» یا «ماراوا» یا «ماداوا» بوده ‌است‌ و از آن ‌جهت‌ می‌توان ‌آن‌جا ‌را جایگاه ‌قوم ‌ماد دانست ‌و قدمت ‌شهـر مـراغه ‌را ‌به ‌دوره‌ی ‌مـادها ‌نسبت‌ داد. در ‌زمـان ‌اشکانیان‌ نیـز ‌مـدتی ‌پایتخت آذربایجان، در ۲۵‌فرسنگی ‌جنوب ‌شرقی‌ دریاچه‌ی ‌چیچست (ارومیه) ‌شهری ‌به ‌نام ‌«فرسپا» بوده ‌است. ‌اما ‌«جی ‌ویلسون»، مؤلف‌ کتاب ‌«عادت‌ها ‌و زندگی‌ ایرانیان»، که‌ با ‌پیشینه‌ی ‌تاریخی شهـر مراغه ‌‌به ‌خـوبـی ‌آشنـا ‌بـوده ‌است، واژه‌ی ‌مـراغه ‌را ‌بـرداشتـی ‌از نـام ‌یـک ‌اُسقـفِ‌ مشهـور‌ نسطوری‌ می‌داند ‌‌به ‌نام‌ «ماراغا».

ژاک‌ دومـرگان‌ ـ‌ باستان‌شناس‌ مشهـور‌ فرانسوی‌ ـ ‌نام‌ قدیم‌ مـراغه ‌را «اِنـدادهَه‌رود» آورده ‌است.

مارک‌آنتـوان(آنتـونیـوس)‌ ـ ‌پسرعمـو‌ و سردار ‌قیصر ‌روم‌ ‌که‌ در ‌تقسیم‌ مستملکات، مشرق‌ نصیب ‌وی ‌شـد ‌ـ ‌‌در ‌سال ‌۳۶‌ق.م. ‌هنگام‌ ذکر‌ حوادثی ‌که ‌در ‌زمان ‌‌پارتی‌ها ‌در این ‌منطقه ‌رخ ‌داده، از این ‌منطقه ‌به ‌نام ‌«فرائته»‌ یاد ‌می‌کند.

                                                        http://farabiasl.mihanblog.com/extrapage/1                        


بولود قارا چورلو (سهند)



bolod gharachorlo=بلود قاراچورلو

در قرن بیستم یکی و شاید پرفروغترین ستاره آسمان شعر ملی مبارزی آذربایجان بولود قارا چورلو پسر مطلب در سال 1926 در مراغه در یک خانواده کارگری به دنیا آمد پدر مادرش اسم فرزندشان را بولود (ابر) گذاشتند آنها با انتخاب این اسم شاید نمی‌دانستند این ابر کوچک روزی ابری پرباران خواهد بود و گلشن شعر آذربایجان را آبیاری و پرگل خواهد کرد. در ترسناک‌ترین زمان استبداد رضاخان یعنی زمانی که هویت ملی مدنی ملت آذربایجان مورد تاخت وتاز و توهین بود بدنیا آمد و پا گرفت. او با اینکه در مدرسه‌ای که در آن با زبان مادری‌اش نوشتن خواندن و حتی صحبت کردن ممنوع بود از زمان ادراک شروع به گفتن شعر به زبان مادری‌اش کرد. و تا آخر عمر بدون توجه به این شرایط سخت در راه هویت، زبان، تاریخ و مدنیت خود بدون خستگی فریاد کشید، و قلم زد بولود در دوران جوانی به خاطر شرایط سخت خانواده بدون اتمام متوسطه، برای کمک به خانواده وارد بازار کار شد. در1940 با اشغال ایران توسط متفقین و برچیده شدن موقتی استبداد رضاخان در آذربایجان حرکتهای ملی دمکراتیک به راه افتاد. بولود جوان مثل خیلی‌ها همراه این حرکت شد اولین شعرش در مجلس شاعران در تبریز خوانده شد.

 

تاریخ‌لر بویونجا ائی بؤیوک وطن

یاغییا دوشمنه اییلمه دین سن

بوگون طبیعت‌دن ایلهام آلدیم من

گئچدی سحر واقتی بو سؤز اورکدن

اینسانا روح وئره ن دیلینه آلقیش

جهت دیدن مطالب بیشتر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید


                ادامه مطلب ...

مراغه به روایت تصویر



این پست شامل چندین عکس از طبیعت زیبای حاشیه صوفی چای است.


برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب برین



گنبد غقاریه


نور پردازی گنبدهای مراغه زیبایی این گنبدها رو صد چندان کرده... گنبد غفاریه یکی از گنبدهای چهارگانه ی مراغه است که در کنار صوفی چای واقع گردیده است.

ادامه مطلب ...

سلسله قارامان اولین رسمیت‌دهنده زبان ترکی در خاورمیانه

          سلسله قارامان اولین رسمیت‌دهنده زبان ترکی در خاورمیانه

                                                                                       

 

زبان ترکی از زمان حاکمیت سومریان تا حکومت گؤگ ترکها زبان رسمی دولتها و سلسله‌های مختلفی در اطراف و اکناف جهان بود ولی در وقفه چندصدساله که بعد از اسلام و رسمی شدن زبان ترکی ایجاد شد، سلسله قارامان اولین دولت بعد از اسلام است که زبان ترکی را زبان رسمی دولت خود قرار داد. لذا جا دارد که در مورد این سلسله که زبان ترکی را زبان رسمی کشور قارامان قرار داده، تحقیق بیشتری گردد.

 

قارامانیان طایفه‌ای از ایل افشار قبیله اوغوز بودند که شاخه‌ای از آنها در آذربایجان زندگی می‌کردند. بعدها شاخه‌ای از ایل به سوی قونیه ـ  که مرکز حکومت سلجوقیان روم بود ـ  مهاجرت کرده و در سرحدات غربی دولت سلجوقی ساکن شدند.

 

اولین رئیس شناخته شده قارامانیان  نوره صوفی  بود که طریقت تصوف داشت و جزءبابائیان بود و اسلام را در منطقه تحت نفوذ ارامنه تبلیغ می‌کرد و باعث می‌شد که سرزمینهای تازه فتح شده در مقابل مسیحیت تقویت گردد.

 

بعد از وفات نوره صوفی پسرش سعدالدین و بعد از نوه‌اش کریم‌الدین رئیس قبیله گردید. در زمان ایلخانیکریم‌الدین مغولان به آناطولی حمله کرده و در جنگ کوسا داغ سلجوقیان روم را شکست داده و آنها را تحت‌الحمایه خود قرار دادند در اثر این شکست دولت سلجویان روم دچار ضعف شدید گردید و کریمالدین نیز که در تاریخ به عنوان سرسلسله قارامانیان محسوب می‌شود از این ضعف دولت سلجوقی روم استفاده کرده و به مناطق تحت نفوذ ارمنیان حمله نموده و آنها را به اطاعت خود درآورد. پادشاه سلجوقی که نمی‌خواست شورشی از طرف ایل قارامان انجام گیرد، نواحی تحت تصرف کریم‌الدین را به صورت اقطاع به وی داد و در عوض برادر کریم‌الدین را به عنوان گروگان در پیش خود نگه داشت و سمت جانداری یعنی محافظی به او داد. بدین ترتیب اولین فرد از خاندان قارامان وارد کارهای دولتی گردید. (1256) گروگان بودن برادر مانع از شورشهای ایل قارامان نگردید و عاقبت در جنگی که در اطراف قلعه قوله بین کریم الدین و نیروهای سلجوقی اتفاق افتاد کریم‌الدین شکست خورد و برادرانش نیز اعدام شدند. کریم‌الدین رئیس قبیله قارامان در سال 1261 میلادی وفات یافت و بجایش پسر بزرگش شمس‌الدین محمد بیک به جای او نشست.

 

محمد بیک علاقه خاصی نسبت به زبان مادری خود داشت و همواره بدین صفت شناخته میشد. او در جنگی توانست نیروهای سلجوقی را شکست داده و کاروانی از صلیبیان را که به نیروهای مسیحی در جنگهای صلیبی محموله حمل می‌کرد مورد هجوم قرار داده و اموال کاروان را به نفع ترکان و مسلمانان مصادره نماید.

 

در 10 ذیقعده سال 675 ه ـ.ق. / 15 نیسان 1277 میلادی آباقان ایلخان مغول لشکری برای تصرف مصر فرستاد. بای‌برس (بی‌برس) پادشاه مملوک ترک مصر با لشکری به مقابله لشکر مغول شتافت و در البستان آناطولی با نوعی موشکهای زمین به زمین نیروهای مغول را شکست داده و چنان کشتاری از مغولان نمود که وقتی آباقان مغول از میدان نبرد دیدن کرد و کشتار ترکان از مغولان را مشاهده نمود، نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد.

 

شکست نیروهای مشترک سلجوقی ـ  مغولی در مقابل ترکان مصر در دشت البستان وضعیت را به نفع محمد بیگ قارامان تغییر داد و او با استفاده از موقعیت پیش آمده به قونیه پایتخت سلجوقیان روم حمله کرد و آنجا را به نام بایبرس سلطان ترک مصر تصرف کرده و پایتخت خود نمود.

 

بعد از تصرف قونیه محمد بیگ قارامان در 13 مای 1277 (24 اردیبهشت 675) طی فرمانی زبان ترکی را زبان رسمی دولت قارامان اعلام کرد. در متن فرمان آمده بود: بوگوندن سونرا دیواندا، در گاهدا، بارگاهدا، میداندا،‌ مجلیسده تورکجه‌دن باشقا دیل ایشله‌دیلمه‌لیدیر یعنی  از امروز در دیوان و درگاه، بارگاه، میدان و مجلس غیر از زبان ترکی زبان دیگری به کار برده نخواهد شد و بدین ترتیب حدود دوقرن ونیم (1256-1483) زبان ترکی زبان رسمی دولت قارامان گردید که بعداِّ عثمانیان و صوفیان وارث این عنعنه گردیدند.

 

سرنوشت محمد بیگ قارامان این رسمیت دهنده زبان ترکی در خاورمیانه با نوعی حماسه و شهامت و شهادت آمیخته است، بدین ترتیب که نیروهای مشترک سلجوقی و مغولی که از تصرف قونیه از طرف محمد بیگ به خشم آمده بودند با هماهنگی و آمادگی کامل به سوی قونیه حرکت کردند. محمد بیگ برای مقابله آنها شتافت و بار اول آنها را شکست داد.

 

ولی بار دوم که نیروهای مشترک دست به حمله زدند محمد بیگ شکست خورده به سوی قونیه عقب نشست اما با کمال تعجب با دروازه های بسته شهر مواجه شده و به ناچار به منطقه قارامان عقب نشست. در یکی از روزها محمد بیگ با برادرانش و عموزادگان خود به قرارگاه مشترک نیروهای سلجوقی ـ  مغولی حمله کرد ولی نیروهای متحده با اجرای تاکتیک توران یاقورد اویونو تظاهر به عقب‌نشینی کرده و بلافاصله برگشته به نیروهای قارامانی حمله کردند. در این حمله محمد بیگ با مقاومت قهرمانانه‌ای که از خود بروز داد، شهید شد. سر بریده او را نیروهای مغولی ـ  سلجوقی در شهرها گردانیدند و بدین ترتیب اولین سلطانی که بعد از اسلام زبان ترکی را زبان دولت خود کرده بود مظلومانه شهید شد. اما شهادت محمد بیگ قارامان تا ثیری چندان در روند مبارزات ایل قارامان نداشت. بلافاصله قارامانیان قدرت خود را مستحکم کردند و سلسله قدرتنمد آنها توانست دو قرن و نیم زبان ترکی را زبان رسمی خود نماید.

 

بعدها عثمانی ها و قره‌قویونلوها و آق‌قویونلوها و صفویها راه پر افتخار شمسالدین محمد بیک قارامان را پی گرفتند و با امکانات دولتی به پشتیبانی زبان مادری خود برخاستند.

 

 از آن روز ترک زبانان جهان روز 13 مای هر سال را به یادبود آن فرمان تاریخی محمد بیک قارامان در جهان به عنوان  دیل بایرامیعید زبان، جشن می‌گیرند.

کوراوغلو

کوراوغلو

 

 

کوراوغلو (به ترکی آذربایجانی: Koroğlu) (به انگلیسی: Koroghlu ) قهرمان حماسی مشترک میان اهالی آذربایجان و ترکمن است که با قیامش بر ضد فئودالیسم و شیوه ارباب و رعیتی نامی ماندگار در میان مردم آذربایجان و ترکمنستان و بسیاری از کشورهای جهان از خود به جا گذاشت.

 

ریشه این قیام توسط مهتری سالخورده بنام علی ملقب به علی کیشی، شروع می شود. وی پسری دارد موسوم به روشن (کوراوغلو) و خود، مهتر خان بزرگ و حشم داری است به نام حسن خان.

 

 

وجه تسمیه نام کوراوغلو

 

حسن خان بر سر اتفاقی بسیار جزئی که آن را توهینی سخت نسبت به خود تلقی می کند دستور می دهد چشمان علی کیشی مهتر خود را درآورده و وی را کور کنند. پس از این واقعه تلخ روشن پسر علی کیشی لقب کوراوغلو به خود میگیرد. کوراوغلو به ترکی یعنی کورزاده یا پسر مرد کور.برخی دیگر وجه تسمیه آن را به گوراوغلو یعنی زاده گور(قبر) میدانند.

 

 

 

سرآغاز قیام

 

علی کیشی پس از کور شدن بدست اربابش با دو کره اسب که آن ها را از جفت کردن مادیانی با اسبان افسانه‌ای و دریایی به دست آورده بود، همراه پسرش روشن از قلمرو خان می گریزد و پس از عبور از سرزمین های بسیار سرانجام در چملی بئل (کمره ی مه آلود) که کوهستانی است سنگلاخ و صعب العبور با راههای پیچا پیچ، مسکن می گزیند (نام 2 منطقه در ترکمن صحرا هم اکنون به این نام است یکی در اطراف نیل کوه و دیگری در کنار روستای صوفیان) .

 

روشن کره اسب ها را با جادو و مانند پدر خویش در تاریکی پرورش می دهد و در قوشابولاق (جفت چشمه) در شبی معین آب تنی می کند و بدین گونه هنر عاشقی در روح او دمیده می شود و علی کیشی از یک تکه سنگ آسمانی که در کوهستان افتاده است شمشیری برای پسر خود سفارش می دهد و بعد از اینکه همه ی سفارش ها و وصایایش را می گذارد، می میرد.

 

روشن او را در همان قوشابولاق به خاک می کند و به تدریج آوازه هنرش از کوهستانها می گذرد و در روستاها و شهرها به گوش می رسد.

 

دو کره اسب، همان اسب های بادپای مشهور او می شوند، با نام های قیرآت و بزآت.

 

عاشق جنون، اوایل کار به کوراوغلو می پیوندد به تبلیغ افکار بلند و دموکرات کوراوغلو و چنلی بئل می پردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به کوهستان می شود.

 

کوراوغلو سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان موفق می شود حسن خان را به چملی بئل آورده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند.

بیر نئچه شئر

*فیکرت صادق

قورخورسان... 
دره‌دن دانیشیرام قورخورسان 
"دره‌نین دومانی وار, سئلی وار" 
داغدان دانیشیرام قورخورسان 
" داغین اوچورومی وار , قاری وار"

دره بیر یانا, 
داغ بیر یانا, 
یاشایشداندا دانیشیرام قورخورسان

اؤزون بیل , قارداش! 
آمما آغیر درد دیر قورخوب یاشاماق
 

 *عقیل آذردخت

دیل ...
دیل وارلیق هویتدی بونی دویمالییق بیز 

ناموسدی بلی, ناموسا جان وئر‌ملییق بیز 
رنگین دئیشیب دیل ساتانین ارزشی اولماز 
بنزر کسیلن بیر خولا دای کؤک سالا بیلمز 
هر کیمسه دیلین آتسا دینینده آتاجاقدیر 
ناموسسوز اولوب خوار اولاجاقدیر , باتاجاقدیر 
دیل ناموسوم ائل غیرتیم اولکم شرفیمدیر 
هر تک تکینه وئرمگه جانیم هدفیمدیر 
      

ح.م.ساوالان 

نییه منه پان دئدین؟ 
من دیلیمدن دانیشدیم 
اونو منه دان دئدین  
من ائلیم‌دن دانیشدیم 
من جواب قان دئدین 
آرخاندا من دایاندیم 
اؤزگه‌لره جان دئدین 
سوردوم چارا دردیمه 
درمان اوچون یان دئدین  
حاق سؤز دئمک ایسته‌دیم 
خوروز کیمی بان دئدین 
سئودیم آخیر یوردومو 
نیه‌ منه پان دئدین؟ 
 

*پروفسور حمید نطقی

کیملیگیم... 
هله ده آدیمی چکه‌بیلمیرم 
هله‌ده کیملیگیم 
قیرخ قات بو‌خچادا 
اووسونلارلا دویونلو 
گیزلین ساخلانیر 
هله ده قارداشیم برکه‌دوشنده 
اؤزوندن اوتانیر 
اصلینی دانیر!! 
 

*عاشیق اولدوز

توت الیمد‌ن آپارمنی تبریزه .... 
 
قسمت اولوب بو گون قوناق گلمیشم ,  
 توت الیمدن آپار منی تبریزه 
بو گوروش, بو میثال گلمه‌سین بیزه  
توت الیمدن آپار منی تبریزه 
آیلا چیخیم گون‌له شفق ساچیم 
 دورنا کیمین ائلدن- ائله اوچوم 
ده ده شهریاردان صحبت آچیم من 
توت الیمدن آپار منی تبریزه 
لپه‌له نیم آرازی ایله آخیم من  
قارتال اولوم ساوالاندان باخیم من

هیجران قالاسینی سوکوم ییخیم من 
توت الیمدن آپار منی تبریزه عینی دیلده اؤتن دیللریمیز وار  
آراز لا بیر له‌شن سئللریمیز وار 
تبریز له باکی تک ائللریمیز وار 
توت الیمدن آپار منی تبریزه 
" اولدوز" دیله‌ر هئچ‌کس ائلدن کؤچمه‌سین 
بیرجه قوش‌دا یووواسیندان اوچما‌سین 
اوغلوم, قیزیم یادلارا ال آچماسین 
توت الیمدن آپار منی تبریزه 

  پروفسور صبری تبریزی

منلیگیم... 
 
گون منیم 
         دریا منیم 
                تامام دونیالار منیم. 
آمما گونومو آلدیلار 
آیی مندن آیری سالدیلار 
دریانی‌دا 
دونیانی دا قوپاردیلار 
چون آنادیلیمی آلدیلار 
آمما گونو, آیی, دریالاری  
تامام دونیالاری 
روحومدا یاراتدیم 
محبسه سالینمیش دیلیمی 
آزاد اولماق اوچون یاشاتدیم. 
 

سهراب طاهیر

گئدیرم...    
          
       
بیر آخشام سن منى قوناق ساخلادین
یارامى یارانلا یویوب باغلادین
منیم گؤزلریمله بعضن آغلادین
قویمادین گؤزلریم دولا قارداشیم

تویونا گلمیشم٬ هر یئر خونچادیر
بوش الیم بوکولموش٬ قانلى غونچادیر
بیرجه اوره ییم وار٬ پارچا پارچادیر
او سنه چاتاجاق٬ آلا! قارداشیم.

اوره ییم شیشه دیر٬ اوره ییم حلیم
کیم اونو ایکی یه بؤلدو٬ نه بیلیم
آل٬ او چیلیک چیلیک٬ او دیلیم دیلیم
اونو بیر بیرینه جالا٬ قارداشیم!

دره لر کئچه ره م٬ داغلار کئچه ره م
اؤزومه آلوودان پالتار بیچه ره م
ظولمتى اریدیب سئل سئل ایچه ره م
قویمارام ائل داردا قالا٬ قارداشیم

من سؤهراب طاهیرم٬ نه لازیم اؤیود؟
بیرجه اوغلوم قالیب٬ اونو سن بؤیود!
گئدیره م جبهه یه٬ سیلاحیم اومید
قالماییم قارداشدان دالا٬ قارداشیم


http://www.vahidqarabagli.blogfa.com

آذربایجان قدر سئویرم سنی

ماراغانین عزیز استادلارینان بیری بو شئری یارادیبلار کی نیسگیل ائدیرم سیزه عزیز وطن داشلاریم....آستاد محمد رضا مقدسی

سوروشدو : نه قدر سئویرسن منی ؟ بیر چوخ فیکیرله شدیم جواب تاپمادیم ایبهاملی بیر

سکوت کؤچدو ذهنیمه محبتی اؤلچه ن بیر قاب تاپمادیم * سؤیله دی : اولمایا آزجا
 سئویرسه ن؟ اوره ییم توتولوب تیتره دی بیردن محبته اؤلچو اولسایدی یقین بو سونکو

گیلئیی ائشیتمه زدیم من*اما هئچ بیریمیز دانانماریق کی هر کسه عزیزدیر آناوطنی ایندیسه
نئجه دیر سویله سه م اگر آذربایجان قدر سئویرم سنی






آیدین " مشهورترین نام انتخابی والدین دنیا !

" آیدین " مشهورترین نام انتخابی والدین دنیا !


سایت جهانی Yahoo در یک بررسی گسترده و بر اساس اطلاعات برگرفته از " مراکز آمار


کودکان " (Baby center,s list  ) محبوب ترین و مشهورترین نام انتخابی والدین جهان برای


فرزندان پسر در سال 2009 میلادی و همچنین برای ده سال گذشته را  آیدین " Aiden "  اعلام


کرد .


همچنین مشهورترین نام انتخابی والدین دنیا برای فرزندان دختر در سال 2009 میلادی، ایزابلا "


 Isabella " و برای ده سال گذشته، اِما " Emma " بوده است .


همچنین در این لیست علاوه بر نشان داده شدن 5 نام برتر از برگزیده ترین نام دختر و پسر از


طرف والدین برای فرزندان در سال 2009 ، در صفحات دیگر نیز لیست 100 نام دیگر از دختر و


پسری که بالاترین رقم انتخاب والدین برای فرزندان بوده است نیز نشان داده شده است.


بنا به نوشته سایت Yahoo  ، نام " آیدین"  ( Aiden )  به شکل Ayden نیز نوشته می شود.


این نام ترکی گرچه در ایران با الفبای عربی " آیدین " نوشته می شود ولی تلفظ صحیح آن در ترکی


و با حروف لاتین مورد استفاده در ترکیه و جمهوری آذربایجان " Aydın " می باشد .


به علت موجود نبودن صدای "I " ترکی در زبان فارسی و عربی این صدا اجبارا با حروف عربی


(فارسی ) به صورت " ی " نوشته می شود ، مانند کلمه  " قیز " یعنی دختر که صورت اصلی تلفظ


آن " Qız " می باشد نه " Qiz  " .


در زبان انگلیسی نیز تلفظ  Aiden  و  یا  Ayden  دقیقا عین تلفظ ترکی این کلمه است ، یعنی


 Aydın.


مثلا کلمه Garden انگلیسی به معنی باغ ، که تلفظ صحیح و انگلیسی آن Gardın ) Qardın )


می باشد  نه گاردِن  Qarden ، ولی در زبان فارسی به علت موجود نبودن این صدا ، فارسی


زبانان آنرا گاردِن تلفظ می کنند که البته فارسی زبانهایی که سالهای طولانی در کشور امریکا و


انگلیس اقامت دارند تلفظ صحیح آن را یاد گرفته اند.


در ادامه بهترین نام انتخابی والدین دنیا برای فرزندان خود برای سال 2009 ، و در ده سال گذشته ،


توسط سایت  Yahooمعنی نام آیدین " Aiden " نیز آمده است .


این سایت نام  آیدین را " Aiden= Fiery "  معنی کرده است که در فرهنگ لغات فارسی Fiery


به معنای روشن ، آتشی و آتشین آمده است که درحقیقت همان "  آیدین " ترکی به معنای روشن، و


در معنای مجازی روشن ضمیر و روشنفکر می باشد

آتا بابا سؤزلری

آتا

آتاسینی تانیمییان بالاسینی تانیماز

آتاوا نئجه باخارسان، بالان دا سنه ائله باخار

آتا مالینا گؤز تیکن ، مال سیز قالار

آتا نه اکر اوغول بیچر

آتا دوغرار ، بالا یئیر

 

کئچی : بز

کئچی جان هاییندادی ، قصاب پی آختاریر

کئچینین ده ساققالی وای ، اما شیخ دئییل

کئچی شراب ایشسه ده وه یه مئیدان اوخویار

کئچی دئیر آدیم عبدالکریم دی

 


 

حکیم

حکیمه گئده رسن داوا وئره ر ، فالچییا گئده رسن دووا

حکیم جئیران اتی بویورمویوب

حکیم سیز حاکیم سیز شهرده قالما

حکیم دن سوروشما ، دردی چکندن سوروش

حکیم محرم دی

 


ادامه مطلب ...

دولت ماننا در آذربایجان

دولت ماننا در آذربایجانfoto


عادل ارشادی فر

ماننا، اولین دولت منسجم در آذربایجان جنوبی بود که موفق به ایجاد اتحاد سراسری در بین سران اقوام مختلف ترک (قوتتی ها، ساویر ها، هوری ها، آذها،توروک ها و...) و جمع کردن آنها در زیر پرچم وحکومت مشترک شد.
از اوایل قرن ۱۸ ق.م. متحد شدن قبایل ماننا سبب شد که این قبایل بتوانند یک دولت بزرگ ایجاد کنند.(ا.ن. قلی اوف٬ تاریخ آذربایجان ٬ ص۱۷٬۱۳۵۹ تهران)
ماننا Manna در اوایل به صورت اتحادیه ای قبایلی از طرف اقوام مختلف قوتتی-لولوبی در اواخر سده های ۱۵ق.م. در ساحل غربی و جنوبی دریاچه اورمیه تشکیل شده و به مرور زمان با پیوستن دیگر اقوام ترک و التصاقی زبان(سابیر ها٬ توروک ها ?..) ساکن در آذربایجان به آن اتحادیه، از اوایل قرن ۹ ق.م. منجر به ایجاد دولت قدرتمند ماننا شد. دکتر ر. رئیس نیا در این باره مینویسد: شرایط و زمینه تشکیل دولت ماننا ابتدا در اراضی اطراف دریاچه اورمیه با اتحاد چند تا از قبایل و ایل های قوتتی-لولوبی فراهم شد٬ قدرتمندترین این قبایل قوتتی-لولوبی ٬ ایل ماننا بود که در جنوب و جنوب شرق دریاچه اورمیه ساکن بودند و به علت نقش مهم آنان در تشکیل دولت ماننا ٬ آن دولت با اسم آن قبیله معروف شد.(آذربایجان در مسیر تاریخ٬ص۱۹۷). آشوریان و اورارتوها نیز آن دولت را ماننا می نامیدند. بر اساس اسناد تاریخی بدست آمده، دولت ماننا Manna قدیمیترین دولت در آذربایجان میباشد که مرزهای جغرافیایی آن با مرزهای کنونی آذربایجان(منظور ایالت آذربایجان که در زمان پهلوی و جمهوری اسلامی به 8 استان تقسیم شده است) تطبیق می کند. م.دیاکونوف با شمردن دقیق مناطق ماننا نتیجه گیری می کند که: دقیقا میشود گفت که اراضی ماننا که بعدها آتروپات ماد خوانده شد با اراضی آذربایجان کنونی تطبیق می کند.( تاریخ ماد٬۱ص۶۵ )

مرزهای جغرافیایی دولت ماننا از ایالت ایللی پی Ellipiدر نزدیکی کرمانشاه کنونی و نامار در لرستان شروع شده تا کناره های رود ارس ادامه داشت٬ و از سال ۷۱۷ ق.م با درایت و کاردانی ایرانزو ( ار+یانزی) شاه ماننا٬ قوتتی های ماد مرکزی نیز به ماننا پیوستند و همه اراضی آذربایجان جنوبی در داخل یک سیستم سیاسی قرار گرفت و در نتیجه مرزهای ماننا تا شرق قم (کلمه ای ترکی به معنی شنزاز)٬ کاشان ومناطق شرقی قزوین گسترش یافت.(پروفسور ذهتابی٬ تاریخ دیرین ترکان ایران٬ص ۳۰۰ ).

در این وحله از زمان آذربایجان شمالی دست ترکان ایشغوز( ساکا) بود.کلمهایرانزو( ار یانزی) که از شاهان معروف ماننا ۷۱۷ق.م. بود٬ از دو کلمه ار+ یانزی تشکیل شده است که برای استعمال آسان تربهمرور زمان، به یک کلمه تبدیل شده است( کلمات و اسامی زیادی در ترکی امروزی نیز بدان صورت در گویش عامیانه تغییر یافته اند). کلمه یانزی در بین کاسسی ها و ماننا ها به عنوان لقب شاهی و سلطنت به صورت وسیعی استفاده می شد ٬ ار یا آر به معنی قهرمان٬ جوانمرد در بین ترکان به بزرگان و شاهان به علامت احترام و حرمت به اول اسمشان اضافه می شد٬ مثال ار+سلان( شیر قهرمان)..(پروفسور ذهتابی٬ تاریخ دیرین ترکان ایران۰ ص301 )

البته قسمتهای از سرزمین های غربی ماننا در نزدیک به یک قرن در اشغال و تحت سلطه اورارتو بود٬ که در بخش مربوط به اورارتو به آن اشاره شد. بعدأ در قرن ششم قبل از میلاد این دولت ماننا بود که از نظر سیاسی٬ اقتصادی و مدنیت قلب امپراتوری ماد را تشکیل می داد.(تاریخ ماد٬ص۱۴۰ )

منابع آشوری و اورارتویی نشانگر آن است که ماننا یکی از دولت های مهم و خیلی متمدن منطقه بود و سرزمین هایش آباد و مردمش ثروتمند بودند٬ بعد ها این دولت ماننا بود که پایه و اساس دولت ماد را پی ریزی کرد. پایتخت ماننا در زیوه واقع در 40 کیلومتری شرق شهر سقز امروزی قرار داشت.(قرانتوسکی٬ داندامایو٬...٬ تاریخ ایران از آغاز تا به امروز ص۵۳).لازم به ذکر است که ، کاوشگریهای جدید نشانگر آن است که پایتخت آنان در نزدیکی بوکان امروزی بود.

بعضی منابع حاکی از آن است که مانناییها صاحب خط بودنده اند. نظر ا.م. دیاکونوف در این مورد این است که خط آنها به ظن قوی مأخوذ از خط اورارتویی بوده است. این خط به گمان او نوعی از خط میخی بوده است. گذشته از این خط میخی، در نواحی اطراف دریاچه ارومیه هیروگلیفهای اورارتویی متداول بوده است، به عنوان مثال بر روی دیس سیمین که در زیویه پیدا شده، هیروگیلیفهایی از این نوع نقش گردیده است. زبان مردم ماننا زبان اقوام قوتتی و لولوبی و هوری  بود که تا حدود زیادی به زبان ایلامیها نزدیک بود.

بعد از آنکه قوتتی ها در سال ۲۱۰۹ ق.م.حاکمیت بابل را از دست دادند و به وطن خویش آذربایجان برگشتند ٬ بطور مکرر مورد حمله و لشگرکشی بابل و در اعصار بعدی آشور قرار گرفتند٬ و این حملات اقوام و ایل های قوتتی-لولوبی ها را هر چه بیشتر منسجم تر میکرد و آنها لزوم ایجاد یک دولت واحد و مقتدر را احساس میکردند ولی حملات مکرر دشمنان و نفاق بین قبایل مختلف فرصت انجام این کار را از آنان سلب میکرد.. هدف بابلیان و آشوریان از حمله به آذربایجان علاوه بر غارت ثروت آن٬ جلوگیری از انسجام واتحاد قوتتی-لولوبی ها و تشکیل دولت توسط آنها که میتوانست امنیت بابل و آشور را تهدید کند٬ بود.

منابع تاریخی نشانگر آن است که با وجود حملات مکرر بابل ٬ قوتتی- لولوبی ها موفق شدند دوباره در حوالی قرن ۱۸ ق.م. دولت مستقلی تشکیل بدهند و از شاهان معروف آنها ملکه ناوار بود که در اوایل قرن ۱۸ ق.م. با ترکهای سایبر در شمال سوریه و دولت ایلام بر علیه بابل-اککد متحد شد و ده هزار سرباز به کمک دولت ایلام فرستاد. از قرن ۱۵ ق.م آشوریان هر چند سال یکبار به قصد غارت به آذربایجان لشکر کشی می کردند و چون در آنزمان بین شاهان محلی در آذربایجان اتحاد لازم وجود نداشت لذا از آشوریان شکست خورده و مجبور به پرداخت خراج به آشور می شدند. با گذشت زمان دولت آشور قویتر می شد و برای ساختن بنا ها و عبادتگاههای خود احتیاج به مصالح ساختمانی٬انواع سنگهای زینتی٬ طلا و نقره داشت و منطقه ارتته در آذربایجان در آن زمان مشهور به داشتن این منابع و معماران و استادان ماهر بود٬ و آشوری ها برای تهیه احتیاجات خود به آذربایجان حمله میکردند.

تیقلت پیله سر اول در سال ۱۱۱۴ق.م. : به کمک خدای آشور سرزمینهای نائیر کوهستانی(اطراف سلماس) را فتح کردم٬ امر دادم که از آنجا اوبسیدین٬ بازالت٬ خالتو و هئماتیت به آشور بیاورند و عبادتگاه٬ سالن و خرمخانه خدای آداد را تزئین کنند. (م.ت.ذهتابی٬ تاریخ دیرین ترکان ایران٬ص ۲۶۵).

آشوریان با حملات مکرر خود به آذربایجان ٬سنگهای تزئینی٬ طلا٬ نقره و معماران٬ صنعتگران و استادان آذربایجانی را به آشور میبردند تا بنا ها و عبادتگاه های عظیم نینوا را بسازند.

تا زمانی که قوتتی-لولوبی ها با ایجاد امپراتوری ماد موفق به سرنگونی دولت آشور شدند ٬ در مدت بیش از هزار سال مورد حمله و هجوم آشوریان قرار داشتند. آشوری ها ویرانی های زیادی را در آذربایجان پدید آوردند و بنا به کتیبه های خود آنها ٬ هدفشان چپاول و غارت ثروت آذربایجان بود.چونکه بارها تجربه کرده بودند که قادر به در اشغال نگه داشتن این سرزمین نیستند، چون مردم دلیر و غیرتمند ماننا ـ ماد ، با وجود اختلافات داخلی شان، جانانه از وطنشان دفاع میکردند. اولین و آخرین باری هم که آشوریان موفق به در اشغال نگه داشتن قسمتهایی از ماد مرکزی شدند، منجر به قیام سراسری سال ۶۷۳ شد که در نهایت بعد از چند دهه به نابودی کامل آشوریان ختم شد. مردم آذربایجان با رشادت و مردانگی از سرزمین خود دفاع میکردند٬ هم کتیبه های خود آشوریان و هم هرودت به دلاوری و از خودگذشتگی مردم ماننا-ماد در مقابل تجاوزات آشور اشاره کرده اند.  با توجه به این حقایق تاریخی، همچون ملت شجاعی، اجازه اشغال سرزمینشان توسط قبایل بدوی به اصطلاح آریایی ، را نیز به هیچ وجه نمیدادند، لذا ادعای تشکیل امپراطوری ماد توسط اقوام بدوی آریایی در آذربایجان افسانه ای بیش نیست.

تاریخ باز تکرار میشود٬ امروزه نیز ثروت ومنابع طبیعی سرشار آذربایجان از طرف کسانی دیگر غارت و به تاراج برده میشود. اینبار ثروت و نیروی کار هنرمندان٬ صنعتگران٬ دانشمندان و معماران آذربایجان نه برای ساختن معبد های عظیم شهر نینوا ٬ بلکه برای آبادی و پیشرفت شهرهای کویری متجاوزین و سلطه گران امروزی صرف میشود. ماننای کهن٬ ماد سرافراز ٬ آذربایجان غیور دوباره از ۸۰ سال به اینور در بند سلطه گران اسیر گشته است.این بار خاک گرانقدرش نه با جنگ ٬ بلکه با حقه بازیهای سیاسی بین دیگران تقسیم میشود.

حملات مکرر آشوریان٬ قوتتی-لولوبی ها را تضعیف کرده و توان ایجاد یک دولت قوی و فراگیر در آذربایجان را از آنها سلب می کرد٬ تا اینکه دولت آشور به علت حملات مکرر آرامی ها در اواخر قرن ۱۱ و اوایل قرن ۱۰ ق.م. تضعیف شده و قادر به لشکر کشی به آذربایجان نشد. قوتتی لولوبی ها از آن فرصت استفاده کرده و پایه و اساس دولت های ماننا و ماد مرکزی را ریختند.

رهبران ماننا در ابتدا برای حفظ استقلال و آزادی ملت خود ٬ بعضأ برای مبارزه با تهاجمات آشور با اورارتوها متحد می شدند و بعضا نیز برای مقاومت در برابر سلطه گری های اورارتو ٬ با آشور متحد میشدند.

ساکنین آذربایجان و کردستان امروزی تا عصر ششم قبل از میلاد کلا غیر آریایی بودند٬ ساکنین آنجا عبارت بودند از قوتتی-لولوبی ها و اقوام خویشاوند ونزدیک به آنها ٬ و همه آنها التصاقی زبان بودند.(م.دیاکونوف٬ تاریخ ماد٬ ص۱۴۶).

در کتابی که توسط ۶ نفر از تاریخدان روسی نوشته شده است٬ هرچند که گرایشات ترک ستیزی آنان ثابت شده است ٬ اعتراف می کنند که اقوام آریایی هیچوقت نتوانستند به آذربایجان قدیم نفوذ کنند و در مناطق دیگر فلات ایران ساکن شدند. پس با توجه به این حقایق تاریخی که پای آریایی ها به آذربایجان نرسیده بود ٬ چه برسد به اینکه بتوانند دولتی(ماد) را در آنجا ایجاد کنند٬ آریایی بودن مادها چیزی جز یک افسانه و جعل بزرگ تاریخی که از طرف پان فارس ها و حامیانشان مطرح شده است٬ نیست .

آریایی ها در حوالی ۸۰۰ قبل از میلاد شروع به کوچ کردن به فلات ایران کردند ولی موفق به پراکنده شدن در همه جای فلات ایران نشدند٬ فقط در مناطق معینی در شرق و قسمت های مرکزی ایران سکونت گزیدند.در غرب ایران مللی زندگی میکردند که خویشاوند با ایلامیان بودند. (قرانتوسکی٬ داندامایو٬ تاریخ ایران از زمان قدیم تا به امروز٬ ص۵۳ ) .

ادامه مطلب ...

ترکهای سومر، بانیان تمدن بشری 2:.

ترکهای سومر، بانیان تمدن بشری 2:.



سومرها به عنوان بانیان تمدن بشری، خدمات زیادی را به
بشریت کرده اند. از جمله کارهای مهمی که سومریان برای بشریت کرده اند:


آفریدن قانون و اولین بانیان حقوق بشر، اداره جامعه بر اساس قانون، اختراع چرخ،
پایه و اساس علوم و صنایع مختلف را گذاشتند که بعدا توسط دیگران تکامل پیدا کرد،
پایه و اساس شیمی، ریاضیات، داروشناسی و ...


تقسیم هر شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه، کشف
و به کار گرفتن انواع فلزات، اشعار و داستانهای سومر که از لوحه های سومری بازخوانی
شده، نشان میدهد که پایه ادبیات را نیز آنها گذاشتند.


اختراع خط اول هیروگلیف و بعدا خط میخی از کارهای دیگر سومریان هست، داریوش هخامنشی
3500 سال بعد، با استفاده از همان خط میخی اختراعی سومرها کتیبه های خود را به سه
زبان ایلامی، اکدی و پارسی نویساند
.


هنر پیکر تراشی، معماری را بنیان گذاشتند
و هنر ساختن مهرهای استوانه ای را آفریدند، که با هنرمندی بی نظیر با اشکالی خیلی ظریف حکاکی شده
بودند و بعد از کشیدن آن بر روی لوحه گلی، اشکال آن در کلیت دیده میشد، این هنر
بعدها در بین مصری ها و یونانی ها نیز پخش شد.


سومر ها برای اولین بار در تاریخ، برای اداره کشور مجلس شورایی ایجاد کردند، که از
دو تالار، تشکیل شده بود، یکی محل ریش سفیدان و دیگری محل جوانان بود. ایجاد سیستم
قضایی پیشرفته که برای اولین بار مجرمین بر اساس قانون دادگاهی میشدند. در هر جلسه
دادگاه در سومر، 4 قاضی همزمان شرکت میکردند.


در ساحه فلسفه و مذهب نیز سومرها خدمات زیادی را به بشریت کردند. طرز آفرینش انسان،
عقیده به دنیای زیرین، قیامت، طوفان نوح، جدایی روح از جسم و انتقال آن به دنیای
زیرین به هنگام مرگ، عقیده به خیر و شر، روشنایی و تاریکی و. . .، همه تفکرات
فیلسوفان سومری بود که بعدها در بین اقوام سامی پخش شده و الهام بخش کتب مذهبی
یهودیان، مسیحیان و مسلمین شده است.


حضرت ابراهیم ساکن سومر بود، که در سال 2050 ق.م. از آنجا کوچ کرد، یعنی زمانی که
سومرها بعد از بدست گرفتن دوباره حاکمیت سومر، به سامی ها خیلی فشار میآوردند.


پروفسور woolley که از طرف دانشگاه پئنسیلوئییا و موزه بریتانیا بعنوان رئیس هیت
کاوشگری در شهر اور بدانجا فرستاده شده بود بعد از سالها تحقیق مینویسد"خلق سومر در
بین النهرین 2500 سال قبل از مصریان تمدن بشری را بنا نهادند" وی فرضیه قدیمی بودن
تمدن مصر را با مدارک قطعی طرد کرده و می نویسد" سومریان در 3500 سال قبل از میلاد
مراحل پیشرفته تمدن را پشت سر گذاشته بودند و به مصر، آسیای صغیر، یونان، آشور و
غیره راه تمدن را نشان داده بودند?


لئو پووانت از سومر شناسان معروف مینویسد: از 3000 سال ق م تمدن درخشان شهرهای
سومری سامی ها را از شبه جزیره عربستان به خود جذب کرد و آنها بتدریج بخش عمده ای
از جمعیت سومر را تشکیل دادند و از 2350 ق م توانستند حاکمیت سومر را به مدت 150
سال بدست بگیرند. اکدها وقتی که سومرها در 2109 ق م دوباره حاکمیت را به دست گرفتند
شدیدا با سامی ها بدرفتاری کرده و در نتیجه عده ای از آنها مجبور به مهاجرت به
فلسطین و مصر شدند و تمدن سومر را با خود بدانجا ها بردند و بعدها تمدن مصر ،
فنیقیه و تمدن یهودیان را بنا نهادند. یک عده ای نیز در کنار موصل، نینوا، ساکن شده
و بعدها دولت آشور را ایجاد کردند. دو قبیله etrusk و سیکول نیز به طرف غرب کوچ
کرده و در یونان، کرت، جنوب ایتالیا ساکن شده و تمدنهای اولیه آن سرزمین ها را به
وجود آوردند.

ادامه مطلب ...

ترکهای سومر بانیان تاریخ بشری1


ترکهای سومر بانیان تاریخ بشری1


به گواه تاریخ، منطقه غرب ایران ، خصوصا آذربایجان ،

مهد تمدن بشری بوده است ولی متاسفانه دشمنان به علت کینه توزی با تاریخ ایران
باستان، و ترس از اینکه، برملا شدن حقایق آن، پوچی و دروغ بودن ادعای آنان مبنی بر
وجود تمدن پوشالی 2500 ساله آریایی/ پارسی در فلات ایران را ثابت خواهد کرد، لذا از
نشر حقایق مربوط به آن شدیدأ ممانعت کرده، و با وقاحت تمام تمدن های درخشان قبل از
هخامنشی را بی اهمیت و قبل از تاریخ می نامند. لازم به ذکر است که در همه جای دنیا
به دوران قبل از اختراع خط توسط سومرها، یعنی تقریبا 6000 سال قبل، دوران قبل از
تاریخ میگویند، ولی در ایران  2500 سال را مرز بین دوران قبل و بعد از
تاریخ معرفی میکند تا توجه مردم به سوی تمدن های باستانی فلات ایران جلب نشود. این
عمل زشت و غیر انسانی، خیانت بزرگی است که قومگرایان  به ایرانیان در کل و
خصوصا به آذربایجانی ها که وارثین واقعی تمدنهای قوتتی ها، ایلامیان، سومریان،
ماننا ها، مادها، اورارتوها و. . . میباشند.


آثار و نشانه های فراوانی از تمدن های قدیم آذربایجان به صورت صدها تپه تاریخی
هزاران ساله در همه جای آذربایجان پراکنده هستند و به امان خدا رها شده اند. دزدان
و قاچاقچیان آثار باستانی، با تشویق اشخاص ضد آذربایجانی، که خودشان نیز
در این دزدیها و فروش این آثار دست دارند، در آنجا ها بدون هیچ ممانعتی به غارت
آثار باستانی آذربایجان مشغول هستند و آنچه هم از غارت دزدان در امان مانده توسط
دشمنان به بهانه های مختلف تخریب میشوند و نمونه بارز آن تخریب ارگ
علیشاه و محوطه تاریخی مسچد کبود در تبریز میباشد.


عده زیادی از محققین سرشناس، مثل آرتور کسیت، هنری فیلد و ... آذربایجان را سرزمین
ظهور انسان متفکر و مهد جامعه متمدن میدانند.

سومریان که امروزه بانیان تمدن بشری شناخته میشوند اقوامی التصاقی زبان، با زبانی
خیلی نزدیک به ترکی امروزی، بودند که بعد از مهاجرت از آسیای میانه و سکونت چند صد
ساله در آذربایجان به بین النهرین کوچ کردند و با اطمینان میتوان سومرها را اجداد
آذربایجانی ها و تمدن آنها را شاخه ای از تمدن باستانی آذربایجان به شمار آورد.


چون تمدن سومر رابطه و خویشاوندی تنگاتنگی با تمدن های آذربایجان باستان قوتتی،
هوری، آراتتا، ماننا، اورارتو، ماد، دارد و خود شاخه ای از تمدن باستانی آذربایجان
شمرده میشود، لذا مطلب را با بحثی کوتاه در مورد تاریخ سومرها ادامه میدهیم.


سومرها شاخه ای ازاقوام آسیانی اورال ـ آلتائیک بودند که در حدود 6000 سال قبل از
میلاد، همراه با اقوام خویشاوند خود، هوری ها، ایلامیان، و. . . از آسیای میانه کوچ
کرده و دولتهای مقتدری را در ایران، آناتولی و بین النهرین ایجاد کردند. آثار
باقیمانده از اقوام نامبرده نشانگر آن است که، همه آن تمدن ها دارای منشاء مشترک
بوده و یک حوزه تمدنی مشترک را تشکیل میدادند و اقوامی که آن تمدن ها را بنا نهاده
بودند، دارای ریشه نژادی، زبانی و فرهنگی مشترک بودند.


جغرافیای ارضی سومرها شامل بین النهرین، شمال غرب خلیج کنگر
( خلیج فارس ) امروزی و غرب
خوزستان امروزی بود. البته برخی از تاریخدانان، سومرها، اجداد ترکان را، نه مهاجر،
بلکه بومیان اصیل بین النهرین میشمارند و عقیده دارند که، بعدها در طول اعصار به
آذربایجان، آسیای میانه و. . . پخش شده اند.



ادامه مطلب ...

زبان ترکی ؛ به قدمت تاریخ و به وسعت عالم

با نگاهی به کتاب «واژگان زبان ترکی در پارسی» اثر


مهندس محمدصادق نائبی


از نظر زبانشناسان ، زبان ترکی زبانیست شکرین ، بغایت زیبا و دلنشین و


اصیل و قانونمند با ریشه ای هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر این زبان هنری


و شکری موزون و مبتنی بر ملودی است تا جائیکه بعضی زبانشناسان ،


اختراع آنرا فوق بشری و اعجاز گونه و اعجاب انگیز خوانده اند. Man Muller ،


انگشت به دهان از عظمت فوق بشری زبان ترکی ، چنین سخن می راند:


«زمانیکه ما زبان ترکی را با دقت و موشکافانه می آموزیم با معجزه ای روبرو


می شویم که خرد انسانی در عرصة زبان آنرا آفریده است»(1). Herman Vanbery

از نظر زیبائی و کمال ، جایگاه آنرا بالاتر از زبان عربی می داند(1).


در زبانشناسی تطبیقی ، فصل بسیار جذاب ، شیرین و علمی اتیمولوژی ،


ادامه مطلب ...

زبان شیوای تورکی

زبان شیوای تورکی


از نظر زبانشناسان ، زبان ترکی زبانیست شکرین ، بغایت زیبا و دلنشین و اصیل و قانونمند با ریشه ای هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر این زبان هنری و شکری موزون و مبتنی بر ملودی است تا جائیکه بعضی زبانشناسان ، اختراع آنرا فوق بشری و اعجاز گونه و اعجاب انگیز خوانده اند.


زبانشناس نامی ، Man Muller ، انگشت به دهان از عظمت فوق بشری زبان ترکی ، چنین سخن می راند: «زمانیکه ما زبان ترکی را با دقت و موشکافانه می آموزیم با معجزه ای روبرو می شویم که خرد انسانی در عرصه زبان آنرا آفریده است». Herman Vanbery از نظر زیبائی و کمال ، جایگاه آنرا بالاتر از زبان عربی می داند. «نیکیتا هایدن» زبانشناس نامی آلمانی و عضو مؤسسه اروپائی یوروتوم ، با شک و شبهه نسبت به خلق زبان ترکی توسط فرمولهای پیچیده توسط اندیشمندان می گوید: «انسان در آنزمان قادر به خلق چنین زبانی نبوده ، یا موجودات فضائی این زبان را خلق کرده اند و یا خداوند به پیامبران خود ، این عالیترین کلام ارتباطی را هدیه کرده است».


در زبانشناسی تطبیقی ، فصل بسیار جذاب ، شیرین و علمی اتیمولوژی ، به ریشه شناسی کلمات بصورت علمی می پردازد. می توان بوسیله علم اتیمولوژی ، تأثیر زبانهای مختلف روی هم را دید. زبان غالب ، زبانی است که توانمند بوده و زبان دیگر را تحت سیطره خود درآورده است ، طوریکه گاهی زبان مغلوب به گویشی از زبان غالب تعبیر می شود ، مانند زبان فارسی که بنا به آخرین نتائج علمی و تحقیقاتی سازمان یونسکو بعنوان 33 مین گویش زبان عربی معرفی شد و بصورت زبانی مستقل پذیرفته نشد.


تأثیر زبانها روی هم گاهی برای دو زبان همسایه جغرافیائی اتفاق می افتد ، مانند زبان عربی و فارسی. گاهی برای دو زبان همسایه ادبی پیش می آید ، مانند زبان فارسی که از زبانهای هند و اروپائی اند. اما گاهی یک زبان با درنوردیدن قله های زمان و مکان ، همه را به تسخیر می کشد ، مانند زبانهای ترکی و انگلیسی.


زبان ترکی بعنوان کهنترین زبان دنیا با متکلمانی که شرق و غرب عالم را تحت حاکمیت خود درآورده بودند ، جا پائی در تمام زبانهای دنیا دارد. شاید زبانی وجود نداشته باشد که تحت تأثیر این زبان قرار نگرفته باشد. البته این تأثیر در کنار گستردگی جمعیتی و وسعتی حکومت ترکان ، ناشی از توانمندی و زیبائی و قانونمندی زبان ترکی نیز بوده است.


برای بررسی میزان تأثیرگذاری زبان ترکی بر زبانهای صاحب نام جهان کافیست به گزارش سال 2002 مؤسسه A.M.T تحت مدیریت برجسته ترین زبانشناسان اروپا و آمریکا نظری داشته باشیم. طبق این گزارش:


20% واژگان انگلیسی


40% واژگان ایتالیائی


17% واژگان آلمانی


10% از واژگان فرانسوی


از زبان ترکی گرفته شده اند. زبانی که بتواند در آنسوی عالم چنین نفوذی در زبانهای غیر همنوع (ترکی از زبانهای اورال ـ آلتای و زبانهای مذکور از زبانهای هند ـ اروپائی) داشته باشد ، بی تردید تأثیر عظیمی روی زبان همسایه خود ، پارسی ، خواهد داشت. دو قوم همسایه مانند ترک و فارس که صدها سال باهم زندگی کرده و در کنار هم بوده اند و با هم وصلت نموده اند ، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی روی هم تأثیر نزدیک و متقابل داشته اند و این تأثیر متقابل فرهنگ ها اجتناب ناپذیر می باشد. از جمله این تأثیرات ، می توان به تأثیر فرهنگ ، آداب و رسوم ، اصطلاحات ، مثلها ، متلها ، داستانها ، لغات و حتی قیافه اشاره داشت که اکثراً با ازدواجها وارد فرهنگ دیگر می شود. در حدود یک پنجم لغات زبان فارسی را نیز لغات ترکی تشکیل می دهند.تأثیر زبان ترکی بر فارسی در تاریخ اجتناب ناپذیر است بطوریکه John Perry ، مورخ نامی ، می نویسد: «همانگونه که زبان عربی بعنوان زبان مبلغین اسلام تأثیر زیادی روی فارسی داشته است، پس تعجب آور نیست که زبان ترکی بعنوان زبان مبلغین شیعه ، تأثیر ژرفی در فارسی داشته باشد» زبان ترکی اکنون در تمام جهان جای خود را پیدا کرده است و بعنوان کاملترین زبان در بسیاری از صنایع پیشرفته جا پا باز کرده است. مثلاً


پیچیده ترین سیستم عامل کامپیوتری OS 2/8 و windows زبان ترکی را بعنوان پایه فونتیکی قرار داده اند ، یا اینکه تمام اطلاعات ارسالی از رادارهای جهان به سه زبان انگلیسی ، فرانسوی و ترکی علایم پخش می کند. کلیه سیستمهای اویونیکی و الکترونیکی هواپیماهای تجاری از سال 1996 به اینطرف به سه زبان انگلیسی ، فرانسوی ، ترکی در کارخانه بوئینگ آمریکا مجهز می شوند. کلیه سیستمهای جنگنده قرن یعنی «جی.اس.اف» به دو زبان انگلیسی و ترکی در 7000 فروند در حال ساخت است.زبان ترکی و یا به بیان کلی ، زبانهای اورال ـ آلتای در تقسیم بندی زبانهای دنیا یکی از خانواده های گسترده و متنوع را در کنار خانواده زبانهای هند و اروپائی تشکیل می دهند. زبان ترکی ـ صرفنظر از انواع گویشهای آن ـ جزو زبانهای کوتاه صائت التصاقی است. این زبان مانند زبانهای هند و اروپائی به قسمتهای جزئی تر تقسیم می شود. یکی از آنها زبان ترکی با گویش آذربایجانی است.

خواجه نصیر الدین طوسی و گنجینه رصد خانه مراغه

خواجه نصیر الدین طوسی و گنجینه رصد خانه مراغه


مؤلف: طالب احدی (کارشناس ارشد تاریخ وتمدن ملل اسلامی از دانشکده الهیات دانشگاه تهران)



مقدمه

تاریخ و تمدن ایران سابقه‌ای بس طولانی دارد و فراز و نشیب‌های بسیاری به


خود دیده است؛ اما هرگز افول نکرده و به خاموشی نگرائیده است. پس از


سقوط حاکمیت ساسانی، فرهیختگان این سرزمین فرهنگ ایرانی را با


آموزه‌های اسلامی در هم آمیخته و در شکل گیری تمدن اسلامی ایفای نقش


نمودند. این حرکت در عصر عباسی (به ویژه در دوره اول) به جهت وجود و حضور


علمای خردمند ایرانی در دستگاه خلافت سرعت و جهش بیشتری به خود


گرفت. بی‌گمان ایرانیان در عصر طلایی اسلامی نقش بسیار بارز و تعیین کننده


داشتند. لکن هجوم مغولان جنگجو و چابک سوار ولی عاری از فرهنگ و دانش


به این سرزمین ضربه سهمگینی وارد آورد، که تاریخ این وقایع دردناک به ویژه


برخورد بسیار نامناسب و نسنجیده آنان با اهل فضل و فن و ادب را در خود ثبت


کرده است. اما در همین دوره نیز بزرگانی فرهیخته، شجاعانه و مدبرانه پا به


عرصه سیاست و اجتماع نهاده و شمشیر را به خدمت قلم گرفتند و توان


علمی ایرانی ـ اسلامی خود را در سطح جهانی به نمایش گذاشتند.


ادامه مطلب ...

تؤرکی شئر

حیاتین بیر آمان سیز قانونی وار ... تعصوب سیز میلت گرک خوار اولسون...بولود قاراچورلو

 

نیه گرگ اوز دیلینی اتا تورک

اوز دیلینه اوزگه دیلی قاتا تورک

نه گهدر اتسادا اغریم ازاریم

گهنهده اد اچیب قالجییام من

بابک اولادییام نبی نسلی یم

یاغینی تختینن یالاجییام من

اخی اذر بایجان بالاسییام من

یاغیلار من اوچون ورسه لر زحمت

ساتغیننار یاغیلار ویر سالار منت

گره دیر گور سه دم شانلی لیاقت

بابکین سینمییان قالاسییام من

اغی اذر بایجان بالاسییام من

تورک اودو کی انا دیلین اتماسین

یاد دیله رین گولگه سینده یاتماسین

اذر بایجان اولکه سینی ساتماسین

انضاف ده ییل بابک یوردو ساتیلسین

تورک دیلینه باشقا دیللر قاتیلسین

اذر بایجان ستار خانلار وریبدیر

کور اوغلوتک قهرمانلار وریبدیر

حق اوستونده چوغلو قانلار وریبدیر

انصاف دییل اودلار یوردو ساتیلسین

تورک دیلینه باشقا دیللر ساتیلسین


اسامی حیوانات ترکی با معانی فارسی آنها

اسامی حیوانات ترکی با معانی فارسی آنها

 

جئیران، مارال، قیزال، کوپکر   آهو:

آهو بره (بچه): جویور، اه یلیک

آهو ماده: ینک

اردک: ؤردک، بیلی

اردک ماهی: دورنا بالیغی

اردک نر: سونا

اردک وحشی: چؤل ؤرده یی

از انواع اردک ها: آینالی، گوله ین قوش، فیتله ین جوره، جوره

اسب: آت

اسب ابلق: گه ین آت

اسب اصیل: جنیس آت

اسب باری (بارکش): انک، یابی، یوک آتی

اسب به رنگ زرد و روشن: قولا

اسب بور: آل آت

اسب پروار: کوهلن آت

اسب رام نشده: قارا یهر، قولان، داش تولک

اسب آبی: دنیز آیغیری، دنیز آتی


ادامه مطلب ...

تورکی اوغلان آدلاری و معادل معنی فارسی آنها

تورکی اوغلان آدلاری و معادل معنی فارسی آنها


در زمانهای قدیم  در آذر بایجان رسم شده بود 


که نام نوزادان تازه متولد شده را از بین نامهای عربی و فارسی انتخاب میکردند

خوبختانه اندک زمانی است که تورک زبانان اسمهای فرزندانشان را را از بین نامهای ترکی انتخاب می کنند

بدین خاطر من لیستی از نامهای ترکی رو با معانی فارسیش جمع اوری کردم

تا مورد استفاده شما ها واقع شود.

 
در این مقاله  نامها با معانی امده است

با تشکر

آباقا:ازنامهای کهن است،عمو،دوست،نخ ویاریسمان بافته شده ازگیاه کتان
آبانوز:درخت آبنوس
آتا:مرد اولاددار،صاحب فرزند ،پدر ،اجداد ،نیاکان ،عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت
آتابک :دایه ،مربّی
آتابَی:دایه ،مربّی،لَلِه
آتامان :فرمانده ،رهبر ،سرگروه،سرکرده
آتای :شناخته شده ،بارز ،آشکار ومعلوم شونده
آتایمان :شهیر،معروف
آتلی:شناخته شده،مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد
آتون:جسور،دلیروقهرمان
آتیق:جسورودلیر،مشهور،نیرومند؛ چالاک
آتیلا :مشهور،شناخته شده آجار:مهاجم ،غیور،زبردست وماهر
آجاراٶز:راستگو ،پایبند به عهد وپیمان
آجاسوی:اجداد نیرومند ، نیاکان شهیروشناخته شده
آجارمان :باغیرت
آجای:آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو،دستگیر کننده ،راه گشاینده
آجلان :کسی که ازخود غیرت نشان دهد
آجونال : به اندازۀ دنیا،احاطه کننده ودربرگیرندۀ هر چیز
آچیق اَل:جوانمرد ،نیک خواه ،مردانه
آدا:خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد،جزیره
آدار:جدا کننده ، تحلیل گر،دلیر ،شجاع
آداش:دارای نام مشترک،دوست ورفیق ،صداقت داشتن ،هم کلام بودن
آداق:مالی که بخشش آن درقبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود ،معادل کلمه نذردرآذربایجان است
آدال:مشهورشده
آدالان : شناخته شده، صاحب شٲن وشهرت
ادامه مطلب ...

تورکی قیز آدلاری و معادل معنی فارسی آنها

تورکی قیز آدلاری و معادل معنی فارسی آنها


ئل آبا:مادر،خواهربزرگتر
آباقای:عنوانی برای خطاب به بانوان مسن ومحترم
آپا:بزرگ،خواهربزرگتر
آچا :خوشایند،مادر،بانوی مسن درخوراحترام
آچالیا:نام گلی است
آچقین گول :گل شکفته شده
آچیق گول :غنچه یا گل شکفته شده
آدیگول :آنکه نامش همچو گل است
آدینا :نام کوهی معروف که شهرزنوزازبلاد آذربایجان رادربرگرفته
آرایلی :دختر پاکنام،همچوماه پاک ودرخشان
آرزی :آرزو
آرسیتا :نام منطقه ای ازسرزمین ماننا درغرب همدان فعلی
آسانا: دختر زیبا
آسلیم :مفید،دارای خیروفایده
آسوده :آرام، راحت، دنج ، آرامش یافته،آسوده گشته
آغان :شهاب آسمانی،شراره آتش،شعله ،زبانه آتش
آغ بنیز:سفید چهره،دارای صورت روشن
آغجاقیز:دخترسپید پیکروسپید چهره
آغجاگول :زیباهمچوگل سپیدرنگ،کاملا سفید
آک ایپک :ابریشم سفید،پارچه ابریشمی سفید رنگ
آک چیچک :گل سپید رنگ
آکچین :معصوم ،پاکدامن،آبرومند آک ییلدیز:ستاره درخشان،جسم آسمانی سفید رنگ
آلا گؤز:چشم درشت وآبی رنگ،چشمان شیفته کننده درخشان
آلاله :لاله سرخ
ادامه مطلب ...

ویژگی های زبان ترکی

                                             ویژگی های زبان ترکی


تالیف دکتر جواد هیئت


متأسفانه در دوران پهلوی،به پیروی از افکار ملی گرایانه افراطی و شوونیستی بیش از نیم قرن در این باب سیاست جبر و تحمیل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه کتاب تورکی جلوگیری به عمل آمد و زبان فارسی هم بصورت زبان انحصاری دولتی و تحمیلی در آمد!در نتیجه این سو ء تدبیر و انحصار طلبی و سیاست زور گویی،زبانهای غیر فارسی مردم ایران،بویژه تورکی رسما” ممنوع شد.البته اینگونه رویه و اعمال غیر انسانی و ضد مردمی بدون واکنش نماند و در مردمی که زبانشان ممنوع اعلام شده بود عکس العمل هایی نا مطبوع و گاهی کینه و نفرت برانگیخت و خواه و نا خواه از شیرینی لهجه فارسی هم در مذاق آنها کاسته شد!؟

منبع : اینترنت

بعد از سقوط رژیم پهلوی و رفع ممنوعیت دولتی در مدت کوتاهی کتاب و مجله و روزنامه به زبان تورکی چاپ و منتشر شد و دیوانهای شعرای تورکی گو قدیم و جدید تجدید چاپ گردید و زبان تورکی مجددا” ولو بطور نسبی فرصت و میدان هنرنمایی یافت.

در حال حاضر 25 لهجه یا زبان تورکی در مناطق مختلف شوروی سابق،ترکستان شرقی(چین)،ترکیه و بالکان زبان رسمی مردم است و در حدود20 لهجه یا زبان تورکی دارای کتابت و ادبیات کتبی است.

ادبیات شفاهی تورک ها بسیار غنی است و در هر منطقه ضمن ویژگی های عمومی و قدیمی خصوصیات محلی را نیز در بردارد.ادبیات شفاهی تورک زبانان ایران شاید غنی ترین و یا یکی از غنی ترین آنها در نوع خود میباشد.

کتاب ده ده قورقود که داستانهای اقوام اوغوز را بازگو میکند،یکی از قدیمی ترین آثار ادبیات شفاهی است و بطوریکه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانکه از متن کتاب هم بر می آید مهمترین وقایع تاریخی این داستانها در آذربایجان و در قسمت شرقی آناطولی رخ داده و در آن از قهرمانی ها و ویژگی های قومی و قبیله ای مردم این سرزمین سخن رفته است.

طبق آمارهای اخیر در دنیا شش هزار زبان موجود است که نیمی از آنها کمتر از ده هزار و یک چهارم آنها کمتر از یک هزار گویشور دارند و تنها 20 زبان هستند که صدها میلیون نفر بدانها سخن می گویند.زبان شناسان معتقدند که یک زبان به شرطی می تواند زنده بماند که حداقل یک صد هزار نفر گویشور داشته باشد بنابراین بیش از نیمی از زبانهای حاضر در حال نابودی هستند.

اینترنت،حکومتهای ملی در گزینش و تحکیم زبانهای ملی و تضعیف دیگر زبانها نقش مهمی دارند. پیشرفت علمی و صنعتی شدن و روشهای ارتباطی نوین نیز به نابودی زبانها کمک می کند.زبانی که در اینترنت نباشد زبانی است که در دنیای نوین دیگر وجود ندارد،این زبان مورد استفاده قرار نمی گیرد و در تجارت هم بکار نمی رود.

ادامه مطلب ...

کلمه آذربایجان


آزربایجان کلمه ایست کاملا ترکی


‏ آزر/بای/جان ‏Azar/bay/can

الف:آزر ‏‏ : در ترکی باستان پسوند (ار) به آخر اسم می چسبیده و شخصی را منتصب به آن میکرد هما پسوندی ‏که در ترکی مدرن معادل پسوند (لی) یا (لو) می باشد.‏
آز هم نام قومی که در شمال غربی ایران و شرق ترکیه سکونت داشتند و بر آنجا حکمرانی میکردند می باشد. که کلمه ‏از+ار می شود (آزار) یا همان‎ ‎
‏(آزر‏) امروزی.‏

ب:بای ‏‏ : کلمه “بای‏ ” در زبان تورکی به معنی غنی، صاحب، سرور، محتشم، ثروتمند، مقتدر، توانا و …. ‏است.‏

ج‏:جان ‏‏ : پسوند ساز تورکی “-غان-‏‏ ” “-قان-‏‏ “، “-گان-‏‏ “، “-که ن-‏‏ ” نشان دهنده جا، ‏مکان و محلهای جغرافیائی است.‏

مثلا در مورد چالاقان (نام جزیره ای در دریاچه اورمیه) به معنی محل زندگی طائفه چالا میباشد.‏

چند نمونه دیگر استفاده از این پسوند:‏
ورزقان ، گوگان ، گرگان ، طالقان ، زنگان (زنجان امروزی) ، سیرجان ، کمیجان و…‏

که این پسوند بعد از ورود اعراب که در عربی گ وجود ندارد به (ج ‏‏) تبدیل شده.‏

پس اسم (آزربایجان ‏‏) به معنی (محل زندگی قوم توانای آزر) می باشد.

آبهای درمانی

   چشمه های درمانی مراغه



مراغه در مشرق دریاچه ارومیه، بر دامنه جنوبی کوه سهند قرار گرفته و دارای چشمه‌های متعدد معدنی که جنبه‌های درمانی دارند می‌باشد. از چشمه‌های معدنی معروف اطراف شهر مراغه می‌توان به: شور سو، گشایش، ایستی بلاغ، قره پالچیق و ساری سو اشاره کرد.

چشمه ورجوی آب‌ این‌ چشمه‌ در ۸ کیلومتری‌ جنوب‌ مراغه‌ همراه‌ با گاز از زمین‌ خارج‌ می‌شود و درردیف‌ آب‌های‌ معدنی‌ بیکربناته‌ کلسیک‌ و منیزین‌ گازدار و آهن‌ دار است‌. آب‌ چشمه‌ مزه‌ای‌ گزنده‌ دارد و برای‌استحمام‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد.

دره گشایش این‌ دره‌ در مسیر غار معروف‌ کبوتر (هامپوئیل‌) و در ۲۰ کیلومتری‌ شهر مراغه‌ واقع‌ شده‌است‌. بازدیدکنندگان‌ از غار کبوتر از طبیعت‌ جذاب‌ این‌ دره‌ نیز بهره‌ می‌گیرند.چشمه‌های آب معدنی گشایش در این منطقه واقعند

در اطراف شهر مراغه و در مناطق روستا ئی ما نند سایر نقاط آذربایجان آب‌های گرم و سرد معدنی بسیاری وجود دارد که در فصل تابستان به وسیلهٔ مردم این منطقه و حتی اهالی شهرستان‌های اطراف مورد استفاده قرار می‌گیرد. مشهورترین این آبها به شرح زیر می‌باشد . شور سو(آب شور) این چشمه در حدود ۵/۸ کیلومتری جنوب مراغه و در دهکدهٔ ورجوی واقع شده‌است در این ناحیه دره‌ای شرقی – غربی وجود دارد و رودخا نه‌ای در آن به‌طرف مغرب جاری می‌باشد . چشمهٔ آب معدنی شور در قسمت شمالی و کمی بالاتر از رودخانه قرار گرفته‌است . آب و گاز از قسمت شمالی این حوضچه خارج می‌شود ودر قسمت غربی حوضچه مجرائی وجود دارد که زیادی آب حوضچه از آن خارج می‌شود وبر رودخانه می‌ریزد . آبده این چشمه در حدود دو لیتر در ثانیه‌است در آب این چشمه گاز کربنیک بمقدار فراوان یافت می- شود و چون آب حوضچه را به هم بز نند در اثر گاز کربنیک سفید رنگ به‌نظر می‌رسد. در چند متری شرقی چشمه آب شور مظهر وجود دارد و آب و گاز از شکاف سنگ خارج و مستقیماً بر رو دخانه جریان می‌یا بد. واین آب در ردیف آب‌های معدنی بیکربناته کلسیک و منیزین گازدار و آهن دار سرد است . چشمهٔ معدنی گشایش در دامنهٔ کوههای مندل بسر و گشایش ودر حوالی دهکده گشایش آب‌های معدنی گرمی وجود دارد که بسیار معروف می‌باشد و به لحاظ نزدیکی به دهکدهٔ گشایش بنام آب‌های معدنی گشایش معروف گشته‌اند . دهکدهٔ گشایش در ۱۴ کیلومتری جنوب شرقی مراغه واقع شده‌است و از دهکده تا چشمه‌های معدنی که در جنوب غربی دهکده واقع شده‌اند در حدود ۷۰۰ متر پیاده روی است در این ناحیه دره‌های شرقی – غربی وجود دارد و رودخانه مردی چای در آن جاری است در این دره دو چشمهٔ معدنی وجود دارد یکی از آن‌ها در سمت جنوبی دره در زیر سنگهای آهکی که به صورت غار کوچکی در آمده‌اند از زمین خارج می‌شود . آبده این چشمه زیاد بوده و بصورت نهر بزرگی بررودخانه می‌ریزد از نقاط دیگر این ناحیه آب و گاز از زمین خارج می‌شود ودر برخی از نقاط توام با صداست . آب چشمه دیگر در قسمت شمالی دره از سوراخی در یک سنگ آهکی که به‌طرف رود خانه جلو آمده‌است با فشار و با صدا به خارج می‌جهد و مقدار و فشار آب بعد از هر جهش کا هش می‌یا بد و از نو جهش تکرار می‌شود .

ساری سو ( آب زرد) چشمهٔ معدنی ساری سو در چهار کیلومتری مراغه و در سه کیلومتری شمال غربی آبادی ورجوی در مسیر راه دهستان گاودول از طریق راه آبادی خا نقاه و نزیک پل معروف قری قرار گرفته‌است . قره پالچیق ( سیاه گل) آب معدنی قره پالچیق در دامنه کوه سنجان قرار گرفته‌است این چشمه در فصل تابستان جهت استحمام مورد استفاده اهالی آبادی‌های اطراف و شهر مراغه قرار می‌گیرد طبق تعریف مردم آب‌های این دو چشمه نیز دارای خواص طبی می‌باشند. ایستی بلاغ (چشمه گرم ) این چشمه به طوریکه از اسمش پیداست دارای آب گرم و املاح معدنی می‌باشد و در شرق آبادی چای باغی نزدیک آبادی تازکند علیا قرار گرفته‌است . علاوه بر آب‌های معدنی فوق الذکر در اطراف جاده آسفالته مراغه آذر شهر اثر سازندگی آب‌های معدنی بیکربناته در محل‌های مختلف به چشم می‌خورد. هم چنین در برخی از نقاط چشمه‌های معدنی بیکر بناته کلسیک گاز دار وجود دارد یکی از این چشمه –‌ها را که در دهکده داش کسن است می‌توان یاد برد . در خاتمه لازم به یاد آوری است که از آب دریاچه اورمیه به خصوص گل و لای اطراف دریاچه جهت مداوای امراض پوستی و مخصوصاً درد‌های مفصلی استفاده شایان بدست می‌آید.

جمعیت ترکان ایران چقدر است؟

جمعیت ترکان ایران چقدر است؟
بر اساس اطلاعات منبع زبان شناسی SIL  ترکیب جمعیتی ایران در سال 1998 به صورت زیر بوده است:
جمعیت کل ایران بر اساس آمار دولتی 65,758,000
متکلمین زبان ترکی آذربایجانی23,500,000
قشقاییها (ترکی آذربایجانی)1,500,000
متکلمین ترکی خراسانی ( نزدیک به ترکی آذربایجانی)400,000
متکلمین زبان ترکی ترکمنی 2,000,000

متکلمین زبان فارسی* 22,000,000
متکلمین زبان لری* 4,280,000
متکلمین زبان کردی و کرمانجی* 3,450,000
متکلمین زبان گیلکی* 3,265,000
متکلمین زبان مازندرانی* 3,265,000
متکلمین زبان عربی 1,400,000
متکلمین زبان بلوچی* 856,000
متکلمین زبان تالشی و تاکستانی* 332,000
متکلمین زبان ارمنی 170,800
بقیه زبانها 700,000
متاسفانه تاکنون سرشماری رسمی و درستی برای تعیین ترکیب جمعیتی ایران صورت نگرفته و آمارهای موجود اکثراً مغرضانه و در جهت کم نشان دادن جمعیت ملتهای غیر فارس در ایران بوده است. بر اساس آمار تقریبی فوق جمعیت ترکان آذربایجانی بدون در نظر گرفتن ترکان ترکمنی 25،400،000 نفر (62/38% جمعیت ایران) بوده واکثریت نسبی این کشور را تشکیل می دهند که این رقم را تا 30 میلیون نفر نیز تخمین زده اند. جمعیت فارس زبانها نیز 22 میلیون نفر می باشد. بر اساس این آمار جمعیت ترکهای ایران حدود27،400،000 نفر می باشد و کل متکلمین زبانهای خانواده ایرانی (نه لهجه ها یا گویشهای فارسی! که با علامت * مشخص شده است) 37،500،000 می باشد. پس ایران نه فقط سرزمین ملت فارس بلکه سرزمین ملتهای مختلف ترک و کرد و عرب وفارس و بلوچ و عرب و … است. لازم به ذکر است که حدود 8 میلیون ترک آذربایجانی در جمهوری آذربایجان، بیش از 500،000 نفر در ترکیه وحدود یک میلیون نفر در عراق (عمدتا شهر کرکوک و اطراف آن) زندگی می کنند. ترکان آذربایجانی در شهرهای مختلف ایران و به خصوص استانهای آذربایجانشرقی ، آذربایجانغربی، اردبیل، زنجان، همدان، قزوین، تهران و مرکزی و بخشهائى از استانهاى گیلان، کردستان و کرمانشاهان زندگی می کنند. بخش عمده ملت ترک در جنوب ایران دراستانهاى فارس، اصفهان، بوشهر، کرمان، چهار محال و بختیارى و استانهاى مجاور و عمده ملت ترک در شمال شرق ایران در استانهاى خراسان شمالى، خراسان رضوى، گلستان و مازندران ساکنند. بعد نیست بدانیم که کشور ایران از بابت جمعیت ترکها بعد از ترکیه در رتبه دوم قرار دارد و تهران نیز بعد از استانبول دومین شهری است که بیشترین جمعیت ترک را در خود جای داده است.
تاریخ ترکان آذربایجان و ایران
دو دیدگاه عمده در مورد تاریخ ترکان ایران وجود دارد که اصولاً با هم تناقضی نیز ندارند:
نظریه اول : سرزمین اصلی ترکان آسیای میانه مناطق بین کوههای اورال و آلتای بوده است که اولین مهاجرت ترکها به آذربایجان در قرن هفتم قبل از میلاد همراه با اقوام ایسکیت- سکاها صورت گرفت. مهاجرتهای بعدی در قرنهای چهارم و پنجم میلادی با آمدن هونها اتفاق افتاده است. ترکان قدیم بلغار، خزر، آغاجری ، کنگر، بارسیل، آوار و سابیرها که بعضی به اروپای شرقی هم مهاجرت کرده اند، به آذربایجان آمده و در اینجا سکونت نمودند. در زمان انوشیروان (که خود از طرف مادرى فرزند شاهزاده آغ هونها-هپتالیتهاى زرد پوست بود نیز عده ای از اقوام ترک در آذربایجان اسکان داده شدند. از قرن هفتم میلادی عده ای از قبایل اوْغوُز ابتدا به خراسان و از آنجا به آذربایجان کوچ کردند. در قرن دهم میلادی عده ای از ترکان خزر بعد از مغلوب شدن به روسهای کیف به آذربایجان آمدند. از اواخر قرن نهم میلادی به بعد از آسیای میانه قبایل پچه- نک، اوغوز و قبچاق ازمسیر شمال دریای خزر به غرب کوچ کردند و عده ای از آنها هم به آذربایجان آمدند. مهاجرت انبوه ترکان به ایران ، خصوصاً به آذربایجان در زمان سلاجقه انجام گرفت. با حمله مغولها نیز تعدادی از اقوام ترک به صورت قسمتی از سپاهیان مغول به ایران مهاجرت کردند.
نظریه دوم  : بر اساس این نظریه ترکان در ایران تاریخی هفت هزار ساله دارند و زبان ترکی از نظر زبان شناسی ادامه زبانهای مادر سومری و ایلامی است. زبانهای ایلامی و سومری همانند زبانهای ترکی جزء زبانهای التصاقی است ( در این مورد توضیح داده خواهد شد) و بین زبانهای سومری –ایلامی و ترکی اشتراکات لغوی نیز وجود دارد. تمدن ایلام در جنوب غرب ایران که با تهاجم هخامنشیان به ایران برچیده شد یکی از متمدن ترین تمدن های ایران از 3000 سال قبل از میلاد بوده است. حکومت هخامنشیان نیز برروی ویرانه های این تمدن نهاده شد و حتی دربار هخامنشی که در ابتدا از خود خط و نوشتاری نداشت از خط و زبان ایلامی استفاده می کرد. سومریها نیز از 5000 سال قبل از میلاد تا سال2000 قبل از میلاد که توسط آشوریها و بابلیها نابود شدند شاید اولین تمدن دنیا را در بین النهرین در عراق فعلی تاسیس کرده بودند. سومریها اولین مبدعین خط و قانون محسوب می شوند. بر اساس این نظریه ریشه ترکان ایران را می توان در عبور اقوام سومری و ایلامی ازمنطقه آذربایجان و سکونت احتمالی در این منطقه و دیگر مناطق ایران و سکونت دیگر اقوام التصاقی زبان (غیرهند و ایرانى زبان) نظیر هوریها ، آراتتاها، کاسسی ها ، قوتتی ها، لولوبی ها ، اورارتو ها، ایشغوزها ، ماننا ها‌، گیلزان ها و کاسپی ها در منطقه آذربایجان و ایران جست.
البته احتمال اینکه فقط مهاجرتهای مؤخر طبق نظریه اول از ناحیه آسیای میانه به ناحیه آبادتر و احتمالا پرجمعیت تر آذربایجان موفق به تغییر بافت منطقه آذربایجان شده باشد، کم بوده و ترکیبی از هردو نظریه محتمل تر است. یعنی اجداد ترکان اولین مهاجرین یا اولین ساکنین منطقه بودند که با آمدن دیگر اقوام ترک ، زبان و فرهنگ آنها تکوین یافته است.

جایگاه زبان ترکی و بررسی آن در مقایسه با سایر زبانها

جایگاه زبان ترکی و بررسی آن در مقایسه با سایر زبانها

کلیه ی اطلاعات زیراز موسسه ی ائی. ام. تی و آ. ام. تی که در اروپا و آمریکا واقع شده و تحت مدیریت برجسته ترین زبان شناسان اداره می شود، گرفته شده است و همه ساله گزارشهای زیادی را درباره ی زبانها منتشر می کنند و کلیه ی استانداردهای زبان شناسی از این ادارات که دولتی هستند،اعلام می شود. به اطلاعات استخراجی از این موسسات توجه کنید:
- 19% کلمات انگلیسی از زبان ترکی گرفته شده است.
- 92% کلمات فارسی از عربی و ترکی گرفته شده و مابقی بدون هیچ فرمولی تولید شده اند.
- 2% کلمات ترکی از ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی گرفته شده است.
- در هیچ یک از زبانهای بین المللی لغتی از زبان فارسی وجود ندارد.
- 39% کلمات ایتالیایی، 17% کلمات آلمانی و 9% کلمات فرانسوی از زبان ترکی گرفته شده است.
- 100% کلمات ترکی ریشه ی اصلی دارند.
- 100% کلمات انگلیسی، آلمانی ، فرانسوی و ترکی دارای عمق ریخت شناسی هستند.
- 83% کلمات انگلیسی ریشه ی اصلی دارند.
- جملات ترکی 2% ابهام جمله ای ایجاد می کنند.(یعنی اگر یک خارجی زبان ترکی را از روی کتاب یاد بگیرد، پس از ورود به یک کشور ترک زبان مشکلی نخواهد داشت.)
- جملات انگلیسی نیم درصد و جملات فرانسوی تقریبا 1% ابهام تولید می کنند.
- جملات فارسی 67% ابهام تولید می کنند.(یعنی یک خارجی که فارسی را یاد گرفته، به سختی می تواند در ایران صحبت کرده و یا جملات فارسی را درک کند مگر آنکه مدت زیادی در همان جامعه مانده و به صورت تجربی یاد بگیرد ) که این برای یک زبان ضعف نسبتا بزرگی است.
- جملات عربی 8 تا 9% ابهام تولید می کنند.
- معکوس پذیری(ترجمه ی کامپیوتری) کلیه ی زبانها به جز زبانهای عربی و فارسی امکان پذیر بوده و برای عربی خطای موردی 45% و برای فارسی 100% است. یعنی زبان فارسی را نمی توان با فرمولهای زبان شناسی به زبان دیگری تبدیل کرد.

 

زبان ترکی را شاهکار زبان معرفی کرده اند که برای ساخت آن از فرمولهای بسیار پیچیده ای استفاده شده است. خانم “نیکیتا هایدن” متخصص و زبان شناس مشهور آلمانی در موسسه ی اروپایی ((یورو توم)) گفته است: ” انسان در آن زمان قادر به تولید این زبان نبوده و موجودات فضایی این زبانم را خلق کرده و یا خداوند به پیامبران خود عالیترین کلام ارتباطی را داده است.
هم اینک زبان ترکی در بیشتر پروژه های بین المللی جا باز کرده است. به مطالب زیر که برگرفته از مجله ی
New science چاپ آمریکا و مجله ی International Languages
چاپ آلمان است، توجه نمایید:
- کلیه ی ماهواره های هواشناسی و نظامی اطلاعات خود را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ترکی به پایگاههای زمینی ارسال می کنند.
- پیچیده ترین سیستم عامل کامپیوتری
os2/8 و معمولی ترین windows زبان ترکی را به عنوان استاندارد پایه ی فنوتیکی قرار داده اند.
- کلیه ی اطلاعات ارسالی از رادارهای جهان به 3 زبان انگلیسی، فرانسوی و ترکی علایم پخش می کنند.
- کلیه ی سیسستم های ایونیکی و الکترونیکی هواپیماهای تجاری از سال 1996 به 3 زبان انگلیسی، فرانسوی و ترکی در کارخانه ی بوئینگ آمریکا مجهز می شوند.
- کلیه ی سیستم ها و سامانه های جنگنده ی قرن 21 “جی- اس- اف” که به تعداد هفت هزار فروند در حال تولید است، به 2 زبان انگلیسی و ترکی طراحی شده اند.

 

همه ی این مطالب نشان دهنده ی استاندارد بودن و بین المللی شدن و اهمیت ژئوپولیتیکی زبان ترکی است. متاسفانه زبان رسمی ما(فارسی) از هیچ قاعده ی فنولوجیکال نیز پیروی نمی کند و دارای ساختار تک دینامیکی است. اما زبان ترکی با در نظر گرفتن تمام وجوه به عنوان سومین زبان زنده ی دنیا شناخته شده است، طی یک دستورالعمل اجرایی در تاریخ مه 1992 رسما از طریق همین موسسات به سازمان بین المللی یونسکو اعلام شده که زبان ترکی در کلیه ی دانشگاهها و دبیرستانهای اروپا و آمریکا جزو درسهای رسمی شود و این مسئله هم اکنون در کلیه ی دانشگاههای اروپا و دانشگاههای مطرح آمریکا اجرا شده و دومین زبانی است که در حال تهیه ی تافل مهندسی دانشگاهی برای آن هستند. اما زبان فارسی رتبه ی 261 را به خود اختصاص داده است آن هم نه به عنوان زبان، بلکه به عنوان لهجه که این زبان را با ساختاری که بتوان جمله سازی مفهومی ایجاد کند، شناخته اندو و اگر روی این مسئله کار جدی نشود، در یادگیری مثلا زبان انگلیسی، ترکی یا فرانسوی مشکل عمده ای ایجاد کرده و می کند و می بینیم که فارسی زبانان برای یادگیری زبان انگلیسی با مشکل عمده ای مواجه هستند، ولی ترک زبانان با مشکل یادگیری و تلفظ مواجه نیستند. این مسئله به رفتارهای مغز انسان برمی گردد که خود دارای بحثهای دامنه داری است و اینکه بسیاری از جملات فارسی بر اساس عادت شکل گرفته اند نه براساس فرمول ساخت و با این وضعیت فرمول پذیری آن امکان ندارد

آذربایجان سسی

                             آذربایجان سسی



کونلوم ایستیر گلسین هر یاندان آذربایجان سسی

سسله ننده جان باغیشلیر جانلارا جانان سسی

ایلقارا آند ایچمیشیک بیز، اولدو واردیر دوندو یوخ

تا آذربایجانلی وار باتماز آذربایجان سسی

ایندی یوخ دعواسی ایرانیله تورانین داها

قورخودا افراسیابی رستم دستان سسی!!

ایندی هر دیلده هر آیینده بشر صلح آختاریر

خلقه خوش گلمیر داها شمشیر سسی قالخان سسی

ایسته مز فردوسی شاهلاردان بیزه داستان دئسین

ایندی خلق ایستیر کسیلسین هاردا وار سلطان سسی

ایندی آزادلیق یولوندا قهرمانلار جان وئریر

کار ائده ر مخلوقی چیخسا بیر بئله قوربان سسی

سانما ستارخان یاتیبدیر قورخودان سسلر باتیب

ایندی ستارخان ائلینده چوخدو ستارخان سسی

قلعه سینده بابکین سس باتماییبدیر ایندیده

واردی دائیم بابکیله باغلانان پیمان سسی

تولکو اصلان اولمایان یئرده اوزون سلطان بیلیر

الفرار ائیله ر اوزاقدان دینله سه اصلان سسی

قوربانام آنجاقکی آذربایجانین جانیندا

چونکی اوندا آذر و بایدا سونرا واردیر جان سسی

موسیقی آلتلریندن جوربه جور سسلر چیخیر

شور سسی، زابل سسی، شیراز و دشتستان سسی

سانکی قارمان دیل آچاندا اوز دیلیمده دیل آچیب

دیلله ننده روحوما لای- لای دئییر قارمان سسی

سورتوشور آرشا کمانه توققوشور مضراب تارا

گه اولور صحبت وصالدان گاه گلیر هجران سسی

لزگی رقصی باشلاناندا ناغارالار فریاد ائدیر

شاپپالار ده یدیکجه گومبولدور گلیر طوفان سسی

هر زمان کر دسته سی برنامه سین اجرا ائدیر

بولبولی حیران ائدیر قیز سسی اوغلان سسی

بو گوزللیکده ((سخا)) انصاف دئییل سسلر باتا

تا آذربایجانلی وار باتماز آذربایجان سسی



گئچه جک بیزیم دیر گله جک بیزیم

بیر زامان بو ائلدن دومرول تک ارلر
بیر زامان جوان شیر ، آردینجا بابک
بو ائلین ، بو یوردون دوشما نلارینا
گوریلاییب ،شاخیبلار ایلدیریملار تک

کور اوغلو نعره سی هله قولاقدا
جینگیلدیر خانلاری اولدورون دییه
ستار خان باش اوجا دیله ییر اولوم
ذلّتله قالماغا سوئله ییر نیه

قوچ نبی قوسدوروب قان ، یاغی لارا
قاز دیریب آزادلیق آدین دیللره
نیگار لار ـ هجر لر ـ زینب پاشا لار
سویکه نیب تاریخده چنلی بئلره

بیزیم ائل چوخ یئتیب قوچاقلار ، ارلر
قورخولو قورخویا ، قورخو سالانلار
ظلماتلار اونونده گئجه ایله ، یاریش
قیزیل تئل گونش دن ، بایراق آلانلار

ایندیسه بیزلره گرکدیر گره ک
قورو یاق بو ائلین امگین هر آن
سیلدیره ک بو ائلدن بو ئو لکه میز دن
بو غو لموش چن ایله ، تو تو لموش دومان

قوزانا گره کدیر کور اوغلو سسی
اوزان لار دوشونده بسله نن سازدان
نبی نین آت اوسته هی ووران سسی
دینله نه بسته لی موغام آوازدان

بابکین قیلینجی آذر بایجانین
یوکسه لدیب آدینی یازدی دو نیادا
ایندی نین قیلینجی قانلی قلم دیر
گره کدیر قلملر گلسین فریادا

بو چاغدا بیزیم ائل بیلیک بیلمه لی
گئچمیشین بسله ییب صاباحین دویسون
گئچه جک بیزیم دیر گله جک بیزیم
ائل بونا اوره گده ایناملا اویسون



                                               یازان:  حیدر والی

آنا دیلیم گؤزلدی

آنا دیلیم گؤزلدی

دولوب محببتون ای شوخ و دلستان دیلیمه     آلیب قراریمی الدن وئریب توان دیلیمه

کمان قاشون، گؤزون، اوخ کیپریگون، ساچین گؤزه لیم     آتیر کمند، چکیر یای گئدیر نشان دیلیمه

آلاولی سینه مین آهی وجودیمی کول ائدر     اگر سو سپمسه بو چشم خونفشان دیلیمه

یوخومدو چاره دایاننام همیشه چم خمیوه     ولی باتیرمیاسان طعنیله تیکان دیلیمه

گتیر جمالیوی قوی سینمه قادان جانیما     سرین سرین نفسونله سو سپ یانان دیلیمه

نه قدری گیزله دیرم درد عشقی سینه مده     دیلیمده جوشه گلیر غم اولور روان دیلیمه

می الستله مستم نه آبدستله پست     کی دگمه ییب الیمه جام و استکان دیلیمه

آنا دیلیم ائله شیریندی جاندان ایسته ملی     آچاندا من دیل آنام چوخ دئییبدی جان دیلیمه

دیلیم شیریندی عسلدن اودور کی غم یئمه رم     اگر وورا آریلار نیش هر زامان دیلیمه

منم او ترک، کی آدیم غزللرین دوزودو     من آذر اوغلویام آذر وئریبدی جان دیلیمه

منم او ترک، بخارئیله سمرقندی     باغیشلاییبلا قرا خالیمه ماتان دیلیمه

منم او ترک، کی غربتده اللی ایل یاشارام     تجاوز ائیله مز اهواز و اصفهان دیلیمه

منم او ترک، کی دالدان چیخاردارام دیلینی     قاهاررام انگینی هر کیم دیسه یامان دیلیمه

منم او ترک، سوزوم جمله سوزلرین گوزیدو     سوزوم اوزوم کیمی دوز، باغلاما یالان دیلیمه

دیلین فضیلتی یوخدور ملاک تقوادی     گئد اوز کمالیوه گول گولمه ای فلان دیلیمه

یقول اکرمکم عند ربّی اتقاکم     قویوب پیمبر اکرم گوزل بیان دیلیمه

همیشه امر به معروف دور منیم هدفیم     اگر کومک لیق ائده حیّ لامکان دیلیمه

منافقه دئیرم ال گوتور بو تفرقه دن     گولوب محاسینیمه یازما داستان دیلیمه

گلین وئره ک ال اله دشمنین قازاق کوکونو     یئتیرمه زهریلی عقرب کیمی زیان دیلیمه

“کریمی” ام دیلیمی رایج زامان ائده رم     توجّه ائتسه آقام صاحب الزّمان دیلیمه

شئر :  استاد کریمی مراغه ای

کونلوم

کونلوم

گلوبدور تنگه ای ظالم ، ستمله قان اولان کونلوم

همیشه باغ وصلینده ، گولوب خندان اولان کونلوم

دوشوب مجنون کیمی ، صحرایه بیر لیلی فراقیندا

بوتون عاشقلر ایچره ، منبع عرفان اولان کونلوم

نه اولدو بیلمه دیم دوشدو ، جدا گولزار کویوندان

همیشه خوان وصلین بزمینه ، مهمان اولان کونلوم

کیمه بیلمم ، گئدیب اظهار قیلسین محنت عشقین

دؤنوبدور قانه هجرینده غمی پنهان اولان کونلوم

نه چاره ائیله سین ، بیلمم خلاص ائتسین اوزون غمدن

اسیر محنت و پا بسته هجران اولان کونلوم

اولورمی بیر زمان خرم ، یئتیشسه وصل جانانه

غم هجرینله افغانلار چکیب ، گریان اولان کونلوم

منم فرهاد ! عصرین سئودیگی { واحد } گوزللر دیر

اودور کی لاله داغین گؤستریر ، ویران اولان کونلوم

علی آقا واحد

تاریخ آذربایجان تا جنگ جهانی دوم....فرستنده جناب آقای فرید معرفت

تاریخ آذربایجان تا جنگ جهانی دوم

 

آذربایجان در فارسی میانه (آتورپاتکان) در آثار کهن فارسی ( آذرباگان) در ارمنی ( آتراپاتکان) در سریانی آذربایغان و در عربی ( آذربیجان) نامیده شده است.

تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد در آمیخته است. پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمت های غربی ایران از جمله اذربایجان را تصرف کردند.مقارن این ایام دولت هایی در اطراف اذربایجان وجود داشتند که از آن جمله می توان به دولت آشور در شمال بین النهرین٬ دولت هیتی در آسیای صغیر ٬ دولت اورارتو در نواحی شمال و شمال غرب٬ اقوام کادوسی در شرق و کاسی ها در حوالی کوههای زاگرس اشاره کرد.بعد از تاسیس دولت ماد٬ آذربایجان به ماد کوچک در مقابل ماد بزرگ مشهور شد.و ماد بزرگ مشتمل بر شهر های قدیمی همدان ری اصفهان و کرمانشاه بود.به عبارت دیگر ولایاتی که در قرون اولیه اسلامی به ناحیه جبال و بعد ها به عراق عجم معروف بودند را در بر می گرفت.

بعد از غلبه اسکندر مقدونی به ایران٬ سرداری به نام آتورپات در آذربایگان ظهور کرد و از اشغال آن توسط یونانی ها ممانعت بعمل آورد.از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتکان معروف شد.آتورپات به پادشاهی رسید و آن ناحیه را مستقل اعلام نمود.

در طول دوره سلوکی ها ٬ ناحیه آتورپاتکان همچنان مستقل ماند و یونانیان و جانشینان اسکندر نتوانستند آداب و رسوم و تمدن یونانی را در آن ناحیه اشاعه دهند.آذربایجان در این زمان پناهگاه زردشتیان و تکیه گاه ایرانیت در مقابل یونانیت شد.

حکومت جانشینان آتورپات در آذربایجان در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت و این منطقه توانست کماکان استقلال خود را حفظ کند.سرانجام اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی بر حکمرانان آذربایجان استیلا یافت.از این تاریخ این منطقه استقلال خود را از دست داد.

در دوره ساسانی معمولا یکی از مرزبانان را به حکومت اذربایجان می گماردند.در اواخر آن دوره حکومت آذربایجان در دست خاندان ( فرخ هرمزد) بود.و پایتخت آن (شیز) یا( گنزب ) نام داشت که مطابق با ویرانه های لیلان در جنوب شرقی دریاچه ارومیه گزارش شده است.

پس از فتح اذربایجان به دست اعراب٬ قبایل عرب ار بصره و کوفه و شام و یمن برای سکونت به آنجا روی آوردندو با خرید زمین های وسیع ٬ کشاورزی را گسترش داده و افراد بومی را رعیت خود ساختند.امرای عرب برای حفظ زمین های خودئ احتمالا برای حفظ رعایای مسلمان خود از حملات دیگر مردم آذربایجان که به اسلام نگرویده بودند٬ باروهایی در اطراف املاک وسیع خود می کشیدند که بتدریج داخل این باروها به صورت شهرهای نسبتا مهم در آمد.

در سال ۱۹۸ هجری که مامون هنوز در خراسان بود و حسن بن سهل را به عراق فرستاده بود٬ عده ای از امرای عرب در آذربایجان دعوی استقلال داشتند٬ بابک خرمدین از ضعف خلافت مرکزی و دوری مامون از بغداد استفاده کرد و قسمت های مهمی از شمال شرقی اذربایجان را در اختیار گرفت.پس از  قیام بابک ٬  سلطه دستگاه خلافت بر آذربایجان ضعیف شد.

سلسله های ایرانی بعد از اسلام مانند طاهریان٬ صفاریان٬ سامانیان و غزنویان که از شرق ایران برخاستند و حکومت های مستقلی تشکیل دادند هیچگاه نتوانستند قلمرو خود را به آذربایجان برسانند.در این مدت که از سال ۲۰۵ هجری ( تاسیس سلسله طاهریان) شروع و تا سال ۴۲۹ ( آخر سلسله سلجوقیان) ادامه می یابد٬ حکومت های محلی متعددی  قدرت را در آذربایجان به دست گرفتند.آخرین حکام مقتدر این ایالت٬ ساجیان(۳۱۷-۲۷۶ ه) بودند که آنها نیز خود عاقبت بر ضد خلفا قیام کردند.پس ازسقوط ساجیان ٬ سلسله های محلی دیگری در اذربایجان به قدرت رسیدند که روادیان ار آن جمله اند.در دوران حکومت ساجیان ( بنی ساج) حکومت بعد از  آن حکمرانانی در قسمت شمالی رود ارس به حکام آذربایجان خراج می دادند که از معروف ترین انها شیروانشاهیان٬ خداوندان شکی٬ حکام گرجستان٬ روادیان و حکام ارمنستان بودند.

در آغاز قرن یازدهم میلادی ترکان غز به فرماندهی سلجوقیان ٬ نخست با دسته های کوچک و سپس با تعداد بیشتر ٬ آذربایجان را به تصرف در آوردند.در نتیجه اهالی ایرانی و نواحی ماورا قفقاز ٬ حکومت ترکان را گردن گذاشتند.

در سال ۱۱۳۶ میلادی آذربایجان به دست اتابک ایلدگز ( الدگوز) افتاد که تا حمله کم دوام جلال الدین خوارزمشاه (۱۲۲۵-۳۱ م)وی و اولادش بر آذربایجان حکومت کردند.

با حمله مغولان و ورود هولاکو خان ایلخان ۱۲۵۶ م ٬ آذربایجان مرکز پادشاهی بزرگی شد که از آموی تا شام امتداد داشت.

پس از ضعف ایلخانان مغول٬ در آذربایجان امرای مستقل حکومت یافتند.از آن جمله می توان به جلایریان٬ چوپانیان و ترکمانان اشاره کرد که در قسمتی از این منطقه حکامی مستقل شدند.

پس از تصرف آذربایجان به دست شاه اسماعیل اول صفوی۱۵۰۲ آذربایجان سنگرگاه اصلی و مرکز عمده گردآوری قوای نظامی برای شاهان صفوی شد.در زمان صفویه آذربایجان محل جنگ های خونین میان سپاهیان ایران و عثمانی شد و عثمانیان بارها تبریز را به تصرف خود در آوردند.

پس از سقوط دولت صفویه٬ در دوره ای که ایران عملا میان روس، عثمانی و اشرف افغان تقسیم شده بود٬ آذربایجان در دست دولت عثمانی ماند٬ ولی دیری نپایید که نادر شاه آن را از تصرف دولت عثمانی بیرون آورد و در صحرای مغان تاجگذاری کرد.

کریم خان زند در سال ۱۷۵۵ میلادی  آذربایجان را از دست خانهای محلی که پس از مرگ پادشاه قیام کرده بودند ٬ باز پس گرفت٬ اما پس از مرگ او باز خوانین محلی سر بر آوردند٬ تا اینکه آغا محمد خان قاجار در سال ۱۷۷۵میلادی موفق شد که آذربایجان را کاملا مطیع کند.

و در سال ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ میلادی دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمنچای به ایران تحمیل شد  و نواحی وسیعی  از کشورمان  توسط روس ها از ایران جدا شد.و بی کفایتی فتحعلی شاه عامل این درد عمیق بر دل ما می باشد که تا قرن حاضر نیز همچو دملی چرکین در روح هر ایرانی وجود دارد.و غمی جانکاه که تنها با بازگشت آن سرزمینهای دور از میهن برطرف می شود.

پس از سال    ۱۹۰۵  مردم اذربایجان سهم موثری در انقلاب مشروطیت داشتند .پس از فتح تهران ٬ تبریز دارای مهم ترین نقش در پیروزی انقلاب مشروطیت بود که قسمت غربی آذربایجان را نیز به نوعی تحت تاثیر قرار می داد

با اشغال آذربایجان توسط روسها .آثار انقلاب مشروطیت در آن موقتا از میان رفت.این هجوم با همپیمانی دولت انگلیس به بهانه حفاظت از اقلیتهای خارجی مقیم آذربایجان ( به ویژه تبریز) در سال ۱۹۰۸ انجام گرفت.

با آغاز جنگ اول جهانی آذربایجان مورد تهاجم نیروهای روسیه و عثمانی قرار گرفت٬ پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روس ها آذربایجان را تخلیه کردند و ترکان عثمانی در تبریز حکومتی دست نشانده مستقرساختند.پس از شکست المان و متحدش عثمانی آذربایجان و سراسر ایران به دست انگلیسی ها افتاد.

رضا شاه در سال ۱۹۲۱ دوباره حکومت ایران را برقرار کرد.به دنبال شروع جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۱ نیروهای شوروی وارد ولایات شمالی ایران از جمله اذربایجان شدند.این نیروها در اغاز ماه مه ۱۹۴۶ به دنبال طرح مسئله آذربایجان در سازمان ملل متحد که به نخستین شکاف رسمی بین متفقین منجر شد.آذربایجان را تخلیه کردند.

معبد مهر ورجوی مراغه


Maragheh mehr.jpg

  • معبد مهر که باید آن را در ردیف یکی از نخستین سکونتگاه‌ها و معابد بشر پیش از تاریخ محسوب کرد از تاریخ ناگفته مراغه حکایت دارد. این معبد در زیر یک گورستان تاریخی قرار داردو با خاک‌برداری، بخش‌هایی از آن ، خود را نمایان کرده، اما همچنان بخش عمده‌ای ازآن در زیر خاک قرار دارد.

معبد "مهر" نیایشگاه زیرزمینی ومحل پرستش خورشید و برگزاری آیین مهرپرستی در جنوب روستای ورجوی مراغه به صورت زیرزمینی و صخره‌ای بنا شده است. پیروان آیین مهر، آن را با تراشیدن قطعه سنگی عظیم از جنس شیست با دهانه‌ای به عرض 5/4 متر به وجود آورده‌اند.این بنا را از نظر حجم کار و دقت هنرمندانی که در امر حجاری آن دخیل بوده اند می‌توان جزء نمونه‌های ارزنده ستایشگاه‌های کهن دانست.

مراغه شهری که روزگاری مرکز اسکان تمدن های بزرگ انسانی بوده و اکنون فراموش شده میراث داران ایشان است.برای آشنایی با تاریخ مراغه نمی‌توان از آثار بسیار کهن مهرابه های مراغه به سادگی گذشت.مهرابه‌ها نیایشگاه‌های مهرپرستان در دنیای باستان بوده است . مهرپرستی دینی ایرانی بوده که پرستش خورشید از اجزای اصلی آن به شمار می‌رفته است. دینی که از ایران در دوره‌ای نیز به اروپای غربی رخنه کرد.اما اکنون از مهرابه‌های کهن در این شهر تنها معبد مهرو معابد (غارهای ) اطراف رصدخانه مراغه به یادگار مانده است و بس . گرچه اکنون از معبد مهرجز نامی و نشانی دیگر چیزی باقی نمانده ؛ اما کماکان نشان از تاریخچه بسیار غنی این سرزمین تاریخی دارد. مهر یا میترا خدایی بوده که پرستش او در غرب تا شمال انگلستان و در شرق تا هند، هزاران سال رواج داشته است و هنوز هم مورد احترام زرتشتیان است. پیروان مهر او را فرشته مهر و دوستی و عهد و پیمان و مظهر فروغ و روشنایی می‌پنداشته‌اند. آنها بر این عقیده بودند که مهر در غاری متولد شده است از این‌رو هر جا غاری می‌یافتند، در آن به پرستش و نیایش مهر می‌پرداختند و آن مکان را «مهرابه» می‌گفتند.

این معبد به عنوان یکی از کامل ترین پرستشگاه‌های تاریخی ایران ، در دوره اسلامی یعنی زمانی که ایلخانیان بر ایران پارسی حکومت می‌کردند دستخوش تغییراتی شد تا نشانه‌هایی از اسلام اکنون بر تن این معبد به یادگار بماند و صدالبته این نشانه‌ها اکنون به دلیل اهمال مسوولان امر با تیشه و چکش غارتگران میراث ایرانی بیشتر آشنا هستند تا ضربه مرمت استادکاران آثار تاریخی برای حفظ این یادگار کهن ایرانی.

یافته‌های باستان شناسی وجود تمدن اوراتورها و ماد در آذربایجان بزرگ که مراغه جزیی لاینفک از آن است را به اثبات رسانیده و اینک «مهر» این معبد ناشناخته و پنهان مانده از انظار مردم و مسوولان که نخستین داده‌ها نشانگر پیش از تاریخ بودن این معبد می‌باشد، می‌تواند با بررسی‌های مجدد دیرینه شناختی و اتنومولوژی وجود تاریخ و شکل گیری نخستین تمدن‌های بشری در آتروپاتکان را هزاران سال به گذشته باز گرداند.

  • معبد مهر، ‌گویا استوانه‌ای است که تاریخ در دورن آن دوران داشته و اکنون با زبان بی‌زبانی روایتگر نخستین سکونتگاه‌هایی است که در فلات ایران شکل گرفته‌اند. جای جای کلنگ‌هایی باقی مانده بر روی سنگ‌ها، محراب‌ها و امامزاده‌ای که به روایت تصاویر تا 70 سال پیش موجود بوده و اکنون به یمن جهالت به میراث پدری ، از بین رفته است. آیات حکاکی شده قرآن بر روی سنگ‌ و تنها کلمه " الله " که به حرمت قداستش از تخریب بازمانده، اکنون تاریخ را برایمان بازگو کرده و روایت ظلم و جوری را که بر آثار تاریخی [مراغه] سایه افکنده، با زبان بی زبانی روایت می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند فریاد بزنند که مغولان سا‌ختند و شما ویران کردید!

در این میان میراث فرهنگی نیز در عملکردی ناشیانه در بخشی از این بنای سنگی ؛ با سازه فلزی و آجر مرمت‌هایی را انجام داده که به همراه ‌انباشت زباله‌ها هر بازدید‌کننده‌ای را متأثر می‌سازد. غارتگران آثار فرهنگی نیز بیرحمانه، سنگ‌های تاریخی گورستان را کنده و به جای دیگری منتقل می‌کنند.

این معبد هم اکنون به دلیل ساخت و ساز های انجام گرفته در اطراف آن و نیز نفوذ آب های سطحی به داخل آن در حال تخریب است.

طبق تحقیقات و بررسی ها معلوم شده که در این معبد آرامگاه یکی از علمای بنام و با تقوی مراغه یعنی آخوند ملا معصوم مراغه ای قرار دارد که بعد از وفاتش در این معبد دفن شده است.

مختصر تاریخ آذربایجان

مختصر تاریخ آذربایجان

سرزمین آذربایجان از شرق به دریاى خزر ، از غرب به مصب رودهاى دجله و فرات، از شمال به کوههاى قفقاز و از جنوب به کوههاى زاگرس و دشت هاى میانى ایران محدود است. آذربایجان محل اولیه کشاورزى جهان و احداث کانالهاى مصنوعى آبیارى در هزاره هاى قبل از میلاد مى باشد. غارهاى "آزیخ " در منطقه فیضولى در شمال رود ارس و غار "تام تاما" در کوهستانهاى مابین "اورمیه و سلماس" محل اسکان انسانهاى غارنشین بوده و قدیمیترین روستاى خاورمیانه با قدمت حداقل نه هزار سال در "سلماس" قرار دارد.

از همان نخستین سالهاى پیدایش کتیبه ها و خطوط باستانى در دوره هاى" سومرى ، آراتتا، اورارتو و اقوام سامى" نام و یاد آذربایجان به کرّات دیده مى شود. دوره هاى باشکوه اورارتویى و ماننایى با قلعه ها و تپه هاى فراوان باستانى محل ارزشمندى براى مطالعات تاریخ باستان آذربایجان مى باشد. شرح حملات ملل مجاور آذربایجان به منابع معدن آن به کرّات در نقوش سنگى و لوحهاى گلى نوشته شده است. با حمله ى اسکندر به شرق، تنها آذربایجان به تصرف یونانى ها در نیامد بنابراین آذربایجان با همین مرزهاى تاریخى فعلیش و با نام پرشکوه" آذربایجان" از 2300 سال قبل به حیات خود ادامه می دهد.

تا حمله اعراب به آذربایجان ، این سرزمین به صورت مستقل در ترکیب ممالک اشکانى و ساسانى به حیاتش ادامه داد. آذربایجان در سال 22 هـ .ق به تصرف اعراب درآمد و به تدریج وارد جهان اسلام شد. سرازیر شدن قبایل عرب به آذربایجان نتوانست به هویت ترکى منطقه خللى وارد کند. قیام بابک در سال 200 هـ .ق پاسخى دندانشکن به حملات اعراب بود. بابک به اعراب مى گفت: براى تبلیغ دین اسلام مبلغ دینى لازم است نه قشون تا دندان مسلح عرب.

در سده هاى بعدى با استقرار قبایل ترکان اغوز در آذربایجان زمینه براى تکمیل روند ملیت و زبان ترکى آذربایجان فراهم شد و لهجه ى نوین آذربایجانى بوجود آمد. در این دوران کتاب ارزشمند دده قورقود در سرزمین آذربایجان به رشته تحریر درآمد. وجود حوادث تاریخى ، توپونیم هاى تاریخى و فعلى آذربایجان شاهد این مدعاست. آذربایجان در این سالها محل گذر کاروانهاى شرق و غرب بود و همین مسأله سبب رونق فرهنگى و اقتصادى آذربایجان گردید. این اطلاعات در کتب سیاحان جهان که از آذربایجان گذشته اند دیده مى شود.

در آذربایجان علاوه بر مذاهب رسمى اسلام اندیشه هاى مختلف اسلامى نیز صاحب نفوذ بودند. تصوف آذربایجانى ( حروفیه، بابائیه و اخى لیک و صوفیه ) بعدها زمام امور آذربایجان را در دست گرفتند. صفوی ها براى اولین بار امپراطورى ترکان آذربایجان را تأسیس کردند. جهانشاه قره قویونلو مشهور به "حقیقى" و شاه اسماعیل صفوى مشهور به "خطایى" از بزرگترین سلاطین شاعر آذربایجان بودند. جنگهاى متمادى بین صفوى و عثمانى به ترتیب به نمایندگى از طرف ترکان متصوف و ترکان شریعت خواه باعث ضرر و زیانهاى فراوان اقتصادى آذربایجان شد. از نظر سیاسى و فرهنگى نیز انتقال پایتخت از تبریز به درون امپراطورى سبب کاهش اهمیت منطقه گردید. با ضعیف شدن امپراطورى صفوى و دور شدن پایتخت از آذربایجان زمینه ایجاد حکومتهاى مستقل در شهرهاى آذربایجان با عنوان « خانات آذربایجان » فراهم شد. با قدرت گرفتن ترکان قاجار زمینه وحدت سیاسى ، فرهنگى و اقتصادى آذربایجان تأمین شد. سلاطین قاجاریه براى تأکید بر اهمیت آذربایجان، ولیعهد هایش را به حکمرانى آذربایجان مى فرستادند. پس از جنگهاى فراوان بین عباس میرزا حکمران آذربایجان و روسها در سالهاى 1813 و 1828 م طى دو عهدنامه " گلستان و تورکمن چای" آذربایجان شمال ارس از ترکیب وطن جدا شد و از اواسط قرن نوزدهم در سوى ارس از دو مسیر جداگانه به پیشرفت خود ادامه دادند.

آذربایجان در دوره ى قاجاریه با روسیه و عثمانى ارتباط مستقیم داشت و بسیارى از اولین هاى ایران امروزین مانند اولین چاپخانه، اولین مجله علمى، اولین مدرسه به سبک نوین و غیره از افتخارات آذربایجانیان مى باشد. مشروطیت را نیز آذربایجان به سایر ملل ایران هدیه داد.

جنگ جهانى اول نقطه عطفى در تاریخ آذربایجان بود. در سال 1918 جمهورى آذربایجان به رهبرى م . ا . رسول زاده و فتحعلى خان خویلو در ماکو و در سال 1920 به رهبرى شیخ محمد خیابانى دولت آزادیستان در تبریز تأسیس شد. در غرب آذربایجان نیز فاجعه ى "جیلولوق" بوقوع پیوست که بر اثر تصفیه ى نژادى اعمال شده از سوى ارامنه و آشورى ها بیش از یکصد و پنجاه هزار تن در غرب آذربایجان شهید شدند. پس از فجایع جیلولوق ، فجایع" کوردلوق" بدست سیمیتقو و عمالش به وقوع پیوست که طى آن بیش از هزاران تن از اهالى آذربایجان شهید و شهرهاى غرب آذربایجان غارت شده و جمع کثیری به تهران مهاجرت کردند.

ساقط شدن دولت ترکى قاجار بدست رضاخان پهلوى نقطه عطفى در تاریخ عموم ترک و آذربایجان محسوب مى شود. در این دوران زمان و فرهنگى ترکى ممنوع اعلام و تئورى آریایى و برترى زبان فارسى اجرا شد. تشکیل حکومت مختار آذربایجان به رهبرى پیشه ورى در جنگ جهانى دوم پاسخى به حرکات ضد فرهنگى و ضد بشرى پهلوى ها محسوب مى شد. این حکومت در 21 آذر 1324 تأسیس و در 21 آذر 1325 شمسى با حمله ارتش شاه به آذربایجان پایان پذیرفت. زمان رسمى این حکومت ترکى آذربایجانى بود و طى یکسال دهها کتاب و مجله به زبان ترکى چاپ و دانشگاه تبریز تأسیس شد. سیاست ضد آذربایجانى پهلوى پس از دهها سال با راهپیمایى 29 بهمن 1356 تبریز مورد اعتراض رسمى و جدى مردم آذربایجان قرار گرفت و پس از پیروزى انقلاب اسلامى سیاست ممنوع بودن زبان و فرهنگ ترکى با تلاش دهها سال مردم آذربایجان برچیده شد.پس از انقلاب اسلامی ترکان آذربایجان علیرغم پاره ای کارشکنی بقایای آریایی پرستها در دستگاههای دولتی به نشر فرهنگ و ادبیات و تاریخ آذربایجان همت گماشته و با تقدیم هزاران شهید در جبهه های کردستان و خوزستان شجاعت و غیرت خود را به منصه ظهور درآوردند.

جایگاه مراغـــــــه در تاریخ ایران

جایگاه مراغـــــــه در تاریخ ایران

مراغه یکی از شهرهای قدیمی ایران است. این شهر در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان شرقی قرار گرفته است. دین مردم این شهر مسلمان و مذهب انها شیعه جعفری است و مراسمات مذهبی پرشوری در ایام ماه محرم و ماه رمضان برپا میکنند مردم این شهر به زبان ترکی صحبت میکنند نام مراغه در اصل ماراوا و مراوا و ماداوا بوده که جایگاه مادها معنی می‌دهد. مراغه تاریخ پر افت و خیزی داشته است و از شهرهای مهم شمال غربی ایران بشمار می‌رود. آثار باستانی مراغه بسیار است که رصدخانه خواجه نصیر طوسی از مهم‌ترین آنهاست.
تصویری از رصدخانه مراغه



از آثار بسیار کهن در مراغه مهرابه مراغه است. مهرابه‌ها نیایشگاههای مهرپرستان بودند. مهرپرستی، دینی ایرانی بوده که پرستش خورشید از اجزای اصلی آن بشمار می‌رفته است. این دین از ایران به اروپای غربی هم رخنه کرده بود. این شهر جمعیتی بالغ بر۳۰۰٬۰۰۰ نفر را در خود گنجانده است .

مراغه یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایران و دومین شهر بزرگ استان آذربایجانشرقی (تبریز) میباشد که در کنار رودخانه زیبای صافی و در مشرق دریاچه ارومیه و بر دامنه جنوبی کوه سهند قرار گرفته است. نام قدیمی مراغه را (مراوا یا ماراوا) ذکر کرده‌اند و بر همین اساس قدمت شهر مراغه به دوره ماد بر می‌گردد. موقعیت منطقه‌ای مراغه طوری است که از شمال به شهر تبریز و ارتفاعات کوههای سهند و از شرق به شهرستان هشترود و از سمت مغرب به دریاچه ارومیه و از جنوب به شهرستان میاندوآب محدود است.

فاصله مراغه – تبریز از طریق جاده آسفالته 130 کیلومتر است اختلاف ساعت این شهر با تهران 21 دقیقه و 30 ثانیه است. این شهر علاوه بر جاده آسفالته از طریق خط آهن به تبریز و تهران و از طریق خطوط هوایی به تهران متصل می‌شود. بطور کلی مراغه از دو ناحیه کوهستانی و جلگه‌ای تشکیل یافته و از لحاظ آب و هوا معتدل (متمایل به سردی) و نسبتا مرطوب است.

از مکانهای تاریخی و قدیمی آن : گنبد کبود ، گنبد مدور ، گنبد غفاریه را می‌توان نام برد.
گنبد مدور




اوج شهرت نام مراغه به عهد هلاکوخان می‌رسد. در دوره هلاکوخان و در زمانی که مراغه به عنوان پایتخت برگزیده شده بود با تقاضا و تشویق دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیر الدین طوسی معتبرترین مرکز علمی جهان یعنی رصدخانه مراغه در یکی از تپه‌های شمال غربی مراغه احداث گردید که قبل از ویرانی یکی از بزرگترین مراکز پژوهشی و نجومی زمان خود در جهان بود. و هم اکنون گنبدی بلند جهت پوشش بقایای برج مرکزی رصد خانه بر روی آن احداث گردیده که به عنوان نمایشگاه، از آلات و وسایل نجومی آن دوره نیز در آن استفاده خواهد شد.
رصدخانه خواجه نصیرالدین طوسی


مراغه مدتی در زمان حکومت مغول‌ها پایتخت ایران بوده است و دانشمند نامی و بزرگ جهان خواجه نصیر الدین طوسی در آن زمان اقدام به راه اندازی بزرگ‌ترین رصد خانه و کتابخانه نجوم در جهان در این شهر نموده است و اکنون نیز این مکان در کوه رصد مراغه موجود است.

مراغه که اکنون دارای پتانسیل‌های بسیار قوی از لحاظ گردشگری و صنعتی و فرهنگی است تبدیل به یکی از بهنرین و برجسته‌ترین شهرهای مهم استان شده و ایجاد دانشگاه‌های متعدد و مراکز تحقیقاتی و شهرک‌های صنعتی و علمی و همچنین دهکده توریستی و ... مراغه را تبدیل به شهری زیبا نموده است.

از جمله مکانهای دیدنی مراغه می‌توان به غار کبوتر در مراغه اشاره کرد که این غار دارای ۵ چاه بسیار عمیق است که تا کنون هیچ کس نتوانسته به انتهای این غارها دسترسی پیدا کند. حکایت‌های مختلفی در اینباره موجود است .
غار کبوتر

قبر مادر هلاکوخان و گنبد سرخ مراغه و تکیه‌ها و مساجد بسیار قدیمی مراغه را به شهری توریستی تبدیل نموده است


پل آجری روستای مردق که در عصر قاجار بر روی رودخانه مردق چای ساخته شده یکی دیگر از آثار مهم این شهرستان می باشد. طهماسب حنفی از بزرگترین دانشمندان این شهرستان بوده که با کمک دانشمند بزرگ و شهرساز خانم ژاکلین بوژو گارنیه هرم سه گوش را برای جمعیت شاغل در شهر مراغه و روستای خرمازرد تهیه کرده است.

سایر مناطق دیدنی مراغه:

امامزاده معصوم ورجوی
این‌ امامزاده‌ در روستای‌ ورجوی‌ مراغه‌ در کنار یک‌ گورستان‌ قدیمی‌ واقع‌ شده‌است‌.
برخی‌ از قبور این‌ گورستان‌ سنگ‌های‌ منقش‌ به‌ تیر و کمان‌، نیزه‌ و شمشیر و سپر دارد. این امامزاده به آخوند ملا معصوم‌مراغه‌ای‌ تعلق‌ دارد.

چشمه ورجوی

آب‌ این‌ چشمه‌ در 8 کیلومتری‌ جنوب‌ مراغه‌ همراه‌ با گاز از زمین‌ خارج‌ می‌شود
و درردیف‌ آب‌های‌ معدنی‌ بیکربناته‌ کلسیک‌ و منیزین‌ گازدار و آهن‌ دار است‌.
آب‌ چشمه‌ مزه‌ای‌ گزنده‌ دارد و برای‌استحمام‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد.

مکان های دیدنی:

دره گشایش
دریاچه سد علویان
رودخانه صوفی‌ چای‌
رودخانه موردی چای
مسجد ملارستم‌
معبد مهری
مقبره اوحدی مراغه‌ای
موزه مراغه

مراغه

مراغه


مراغه از شهرهای تاریخی و قدیمی آذربایجان و ایران است. بطلمیوس یونانی، دریاچه ارومیه را به مناسبت واقع شدن آن در کرانه غربی ناحیه مراغه، مارگیانه خوانده است. مارک آنتوان سال 36 قبل از میلاد، هنگام ذکر حوادثی که زمان پارت‌ها در این منطقه رخ داد، از این مکان به نام فرائه‌تا یاد کرد.هنگام خلافت هارون‌الرشید، درآمد شهر مراغه به دختران خلیفه اختصاص داشت. در دوره جنگ‌های اعراب با بابک خرمدین درارسباران، این شهر پناهگاه قشون اعراب بود، حتی افشین، مراغه را مرکز زمستانی قشون خود قرار داد.در 280 هجری فرمانروایی مراغه به محمد بن افشین بن دیو داد رسید. بعد از وی برادرش یوسف به جای او نشست و درسال 296 هجری به نام خود در مراغه سکه زد. در دوران فرمانروایی قره یوسف، مراغه بسیار آباد و معمور شد، یک درالاماره،یک خزانه و چند ساختمان دیوانی در آن بنا کرد. کم کم قدرت او بالا گرفت و مورد تأیید خلیفه واقع شد. پس از آن مرکز حکومت خود را به اردبیل منتقل ساخت.در سال 317 هجری آخرین فرمانروای بنی ساج، یعنی ابوالمسافر الفتح در مراغه به قتل رسید. در 332 هجری، مسافریان دیلمی به مراغه دست یافتند. از این دوران سکه‌ای به نام محمد بن عبدالرزاق، سردار رکن الدوله دیلمی و سکه‌هایی به نام ابراهیم و جستان دو پسر مرزبان دیلمی دردست است که در شهر مراغه ضرب شده‌اند.در سال 420 هجری قشون غز وارد مراغه شد. در سال 566 هجری مراغه جزو قلمرو سلجوقیان درآمد. در سال 622 هجری جلال الدین خوارزمشاه بدون برخورد با مقاومت مهمی، به مراغه آمد. در سال 628 هجری این شهر به تصرف سپاهیان مغول درآمد. در 656 هجری مراغه مرکز فرمانروایی هلاکوخان مغول شد؛ خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری چند دانشمند ستاره شناس، مأمور تأسیس رصد خانه معروف مراغه گردید. هلاکو خود، آئین بودایی داشت ولی زن و مادرش مسیحی بودند، لذا در این دوره شهر مراغه و حوالی آن مرکز مسیحیت شد. رومیان، ارامنه و نسطوریان، به خصوص دانشمندان و صعنتکاران و هنرمندان مسیحی در مراغه گرد آمدند. در زمان غازان خان، که به اسلام روی آورده بود، کلیساها به مساجد مبدل شد و دست مبلغین مسیحی از شهرهای بزرگ آذربایجان کوتاه شد.در سال 712 هجری، شمس الدین قره سنقرامیر الامرای حلب ونایب السلطنه مصر به ایران فرار کرد و سلطان محمد خدابنده اولجایتو او را پناه داد و به فرمانروایی مراغه منصوب کرد.در 759 هجری مراغه به دست تیموریان ویران شد. هنگام غلبه شاه اسماعیل، در مراغه نیز مانند سایر شهرها کشتاری رخ داد. در زمان شاه طهماسب صفوی بنای مدارس، مساجد و ساختمان‌های عام المنفعه آغاز شد و شهر مراغه، حتی آبادی‌های حوالی آن، مثل بناب از رفاه و آبادانی قابل توجهی برخوردار گردید. در جنگ‌های پی درپی ایران و عثمانی، عبدالعزیز پاشا، اندک مدتی بر مراغه فرمان راند،تا اینکه در سال 1142 هجری شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد. اززمان عباس میرزا نایب السلطنه، تقریباً حکومت حوالی مراغه به احمد خان مقدم مراغی و خانواده وی اختصاص یافت. گرچه شیخ عبیدالله کُرد در سال 1297 هجری خود رابه حوالی مراغه رسانید، ولی هجوم وی و همراهانش دفع شد و سکون و آرامش به مراغه بازگشت. صمد خان شجاع الدوله مراغه‌ای، مدافع سرسخت و معروف استبداد، بازمانده‌ای از خاندان مقدم بود وی مردی بود سفاک و بی‌رحم که صفحات تاریخ معاصر ایران به خصوص در دوره مشروطیت حاکی از مظالم آن شخص است.

رصد خانه مراغه

گنجینه رصد خانه مراغه


مقدمه

تاریخ و تمدن ایران سابقه‌ای بس طولانی دارد و فراز و نشیب‌های بسیاری به خود دیده است؛ اما هرگز افول نکرده و به خاموشی نگرائیده است. پس از سقوط حاکمیت ساسانی، فرهیختگان این سرزمین فرهنگ ایرانی را با آموزه‌های اسلامی در هم آمیخته و در شکل گیری تمدن اسلامی ایفای نقش نمودند. این حرکت در عصر عباسی (به ویژه در دوره اول) به جهت وجود و حضور علمای خردمند ایرانی در دستگاه خلافت سرعت و جهش بیشتری به خود گرفت. بی‌گمان ایرانیان در عصر طلایی اسلامی نقش بسیار بارز و تعیین کننده داشتند. لکن هجوم مغولان جنگجو و چابک سوار ولی عاری از فرهنگ و دانش به این سرزمین ضربه سهمگینی وارد آورد، که تاریخ این وقایع دردناک به ویژه برخورد بسیار نامناسب و نسنجیده آنان با اهل فضل و فن و ادب را در خود ثبت کرده است. اما در همین دوره نیز بزرگانی فرهیخته، شجاعانه و مدبرانه پا به عرصه سیاست و اجتماع نهاده و شمشیر را به خدمت قلم گرفتند و توان علمی ایرانی ـ اسلامی خود را در سطح جهانی به نمایش گذاشتند.

خواجه نصیر و نقش او در این دوره

یکی از این علمای خردمند، خواجه نصیرالدین طوسی، بنیانگذار رصد خانه مراغه است. پرداختن به عظمت علمی - پژوهشی رصد خانه بدون توجه به پیشینة تاریخی و نقش محوری خواجه نصیر کاری ناقص و نا صواب است. تاریخ ایران چند دهه قبل از بنای این رصدخانه، شاهد جولان ترک تازان مغول وقتل و غارتهای آنان و تخریب و نابودی کتابخانه‌ها و مراکز علمی و کشتار یا فرار علما و دانشمندان از مقابل شمشیرهای این قوم بوده است. با قتل جمع کثیری از دانشمندان و تخلیه و تخریب مراکز علمی یک‌باره بساط علم و معرفت و حتی امید به زندگی از این دیار رخت بر بست و معدود دانشمندانی که به مناطق غربی جهان اسلام گریختند، دیگر آن آرامش و تمرکز فکری را نداشتند که با خاطری آسوده به امور علمی بپردازند. لذا دوران رشد و شکوفایی علوم به رکود و قهقرا گرائید. با این همه وجود تنی چند از رجال دانشمند ایرانی در شرق جهان اسلام و نفوذ ایشان در دستگاه مغول و ایلخانان موجب شد که اندکی از آب رفته به جویبار دانش و معرفت باز گردد. آنان با غلبه فکری و نفوذ معنوی بر امرای خون آشام مغول توانستند در مقابل این یورش سیل آسا در پاره‌ای نقاط ایستادگی کنند و از میان این قوم وحشی افرادی دانش دوست و ادب پرور و نیکوکار تربیت نمایند.1 خواجه نصیر مشهورترین و موثرترین افراد دانشمند این دوره است. اگر تمام قلمرو هنر و علوم و فلسفه را با یکدیگر در نظر بگیریم، بدون شک پس از ابن سینا، بزرگترین چهره، خواجه نصیر است و هیچ کس به اندازه او در زمینه‌های مختلف در دیگران تاثیرگذار نبوده است.2

محمد بن فخرالدین محمد بن حسن مکنی به ابو جعفر، مشهور و معروف به خواجه نصیر در سال 597 هجری قمری در جهرود قم متولد شد و در طوس اقامت گزید. بعد از تحصیلات مقدماتی، فقه و منطق و کلام را در طوس از پدر و دایی خویش آموخت. سپس نزد چند تن از علمای نیشابور به فرا گرفتن علوم ریاضی و حکمت پرداخت و به سال 619 هجری اجازه روایت گرفت.3 وی در معارف زمان خویش به ویژه حکمت و ریاضی استاد مسلم شد و به استاد البشر ملقب گشت.4 در جوانی به خدمت اسماعیلیه قهستان رفت و کتاب اخلاق ناصری را برای محتشم قهستان، ناصرالدین عبد الرحیم، که مردی فضل دوست بود نگاشت. سپس به دستور ناصر الدین راهی "قلعه الموت" از قلاع اسماعیلیه شد. چون هولاکوخان عزم تسخیر قلعه‌های اسماعیلیان را کرد، رکن الدین خور شاه، فرمانروای الموت به صواب دید خواجه تسلیم شود. (سال 654 ه‍( خود وی نیز چاره‌ای برای جلو گیری از ویرانی کلی سرزمین ایران ندید الا اینکه به عنوان منجم به خدمت هولاکو در آید. بدین ترتیب اعتماد خان مغول را به خود جلب کرد و توانست برخی از کتابخانه‌ها و مدارس را از نابودی برهاند. ضمنا سرپرستی اوقاف عهد هولاکو به او واگذار شد.5

خواجه با تمام عزت و اقتدار و احترام از ملازمان هولاکو و به تعبیری وزیر او بود. پس از هولاکو، اباقاخان نیز وی را گرامی داشت. خواجه گذشته از مسئولیت‌های سیاسی و اجتماعی و نفوذ کلام بسیار قوی در دربار ایلخانی و پرداختن به شعر و شاعری، به تدریس و تصنیف و تحقیق پرداخته، آثار بسیار متعددی به عربی و فارسی در زمینه اخلاق، کلام، ریاضی، نجوم و علوم طبیعی از خود به یادگار گذاشت که در منابع مختلف به بیش از پنجاه مورد آنها اشاره شده است. وی که شیعه اثنی عشری بود، چندین کتاب در علم کلام شیعه به رشته تحریر درآورده که کتاب تجرید العقاید معروف‌ترین کتاب از این نوع است. تأثیر وی در جهان اسلام به ویژه در قسمت شرقی آن بسیار عظیم بوده است. ولی در مغرب زمین تنها آثار نجومی و ریاضی او ترجمه شده است که البته همین‌ها در قرون وسطی و دوره رنسانس تاثیر فراوانی داشته است.6

بنای رصدخانه و عظمت آن

مغولان از فضل و معرفت سهم و حظ زیادی نداشتند، لکن به ستاره شناسی و احکام آن علاقه مند بودند. هولاکو وقتی در سال 657 در مراغه ساکن شد ضمن گرامیداشت مقدم خواجه از وی خواست رصد خانه‌ای در آنجا بنا کند. خواجه با توجه به عظمت کار مورد نظر و عدم وجود امکانات و نیروی انسانی شایسته و فاضل گفت: "بنای رصد خانه و نوشتن زیج تازه، نزدیک به سی سال وقت لازم دارد" ولی هولاکو اصرار ورزید. در نتیجه خواجه این کار را در مدتی کمتر از دوازده سال به انجام رساند.7 برخی نیز آورده اند که فکر ایجاد رصدخانه از ضمیر منگوقاآن تراوش کرده بود، که خود بدان توفیق نیافت. هولاکو به وصیت او اقدام به چنین کاری کرد چون منگوقاآن از میان سلاطین مغول به حدّت ذهن و ذکاوت امتیاز تمام داشت، چنانکه بعضی از اشکال اقلیدسی را حل می‌کرد. لذا در صدد برآمد که در وقت اقتدار رصدی بنا نماید. از این رو به موجب فرمان جمال الدین محمد بن طاهربن محمد الزیدی البخاری بدان مهم مشغول گشت. اما بعضی از اعمال بر وی مشتبه شده و تحقق این مسأله به تأخیر و تعویق افتاد... این شد که در وقت وداع به برادرش گفت که چون قلاع ملاحده را فتح کنی، خواجه نصیر طوسی را بدین کار بگمار. چون فتح قلاع اسماعیلیه میسر گشت و خواجه به خدمت پیوست، ایلخان مفارقت او را جایز ندانست و فرمان داد که در موقع مناسب به امر رصد اشتغال نماید. و خواجه مراغه را برای این کار اختیار نمود."8 قول دیگر آن است که: "خواجه چون علاقه و اراده مغولان را بر مقوله ستاره شناسی و ر صد انجم ملاحظه کرد، فرصت را غنیمت شمرد و در خواست اجازت نمود تا بدان کار بپردازد و زیجی استنباط کند تا بهره‌ها از آن گرفته شود. خان مغول پیشنهاد او را موافق مزاج خود یافت و اذن صادر کرد و همه امکانات را برای وی فراهم ساخت".

خواجه چون در راس اوقاف ایلخانی قرار داشت، یک دهم اوقاف را جهت تامین هزینه‌های رصدخانه قرار داد و بنیه مالی مستمر و قوی بر آن فراهم آورد. به علاوه مبلغ بیست هزار دینار آن روزگار را جهت تعمیر و تهیه اسباب و آلات خرج کرد.9 از جهت تامین نیروی انسانی متخصص و متبحر نیز برای خواجه فرصت مناسبی پیش آمد؛ زیرا اولا محل و موقعیت مناسبی برای دانشمندان و فرهیختگان قلمرو اسلامی جهت تحقیق و پژوهش‌های علمی فراهم شد. ثانیا پس از چند دهه امنیت لازم توام با اکرام و احترام برای علما و خردورزان اسلامی با جلب نظر خان مغول ایجاد شد. لذا خواجه با حمایت و فرمان هولاکو حدود صد و بیست تن از علمای علم نجوم را از اقصی نقاط مختلف به مراغه دعوت کرد و ضمن اکرام و احترام فراوان آنان را در مساکن مجلل منزل داد.10

صدر الدین علی فرزند فاضل خواجه متولی امور رصد خانه و ریاست عالیه آن البته با مدیریت و نظارت شخص خواجه بود. خواجه علاوه بر تامین و تکمیل هیات علمی لازم چند کار مهم دیگر نیز کرد.

الف) به دستور هولاکو همه آلات رصد لازم را که در بغداد و نقاط دیگر مغولان به غارت گرفته بودند، در مراغه در اختیار خواجه قرار دادند.11

ب) آلات رصد و دستگاههای نجومی جدیدی به همت خواجه و دستیارانش اختراع گردید و مورد استفاده قرار گرفت. ساخت این گونه آلات نجومی در این مرکز به اوج خود رسید.12

ج) کتابخانه‌ای بزرگ در شهر مراغه و محل رصد خانه تاسیس کرد و کتب معتبر علمی را در زمینه نجوم، ریاضی و... از اقصی نقاط شناسایی و تهیه کرد و در اختیار کتاب دوستان و منجمان قرار داد. تعداد کتب این کتابخانه را بالغ بر چهار صد هزار جلد نوشته اند که تا آن تاریخ در هیچ یک از کتابخانه‌های جهان اسلام رقمی به این عظمت دیده نشده بود.

د) منجمان و محققان شاغل در رصدخانه را مورد احترام و اکرام و در شرایط مناسب رفاهی قرار داد و برای طلبه دانش کمک هزینه تحصیلی مقرر نمود.13

با این وصف رصدخانه مراغه نه تنها به عنوان یک مرکز بزرگ علمی ـ نجومی بلکه به صورت یک سازمان و موسسه علمی مجهز، که در آن کلیه شاخه‌های علوم آن روز تدریس می‌شد، شهرت یافت.14 این مرکز دانشگاهی بود که پس از جندی شاپور و مدارس نظامیه و مستنصریه از بزرگترین مراکز علمی اسلامی به شمار می‌رفت. قبل از آن رصدخانه حاکمی مصر (مربوط به قرن پنجم) تا دیر زمانی یگانه مرجع علمای هیات بود؛ ولی همین که خواجه نصیر رصدخانه تازه‌ای بنا کرد، رصدخانه حاکمی از اعتبار افتاد؛ زیرا رصدخانه مراغه از هر جهت کامل‌تر بود و پول زیادی برای تکمیل آن مصرف شد.15 به تعبیر دیگر می‌توان آن را نخستین رصدخانه نجومی به معنای کامل دانست.16

مهمترین نتیجه و کار تحقیقی این رصدخانه زیجی است به نام زیج ایلخانی که بعد از رصد ستارگان و اجرام آسمانی توسط منجمان و محققان و به ریاست خواجه تنظیم شد. این زیج در اصل به زبان فارسی است که بعدها به زبان‌های دیگر ترجمه شد. این اثر علمی نه تنها در تحول و تکامل علم نجوم موثر واقع شد، بلکه برای نسل‌های بعدی نیز راهنمای خوبی به حساب آمد. این زیج شامل چهار قسمت به شرح ذیل است. الف) در تواریخ؛ ب) در سیر کواکب و مواضع و طول و عرض آنها؛ ج) در اوقات؛ د) در باقی اعمال نجوم.17

جداول نجومی خواجه نصیر در جهان اسلام، غرب و شرق بودایی مشهور شد. این جداول همگی ایرانی18 و در توجه دانشمندان غرب به علم نجوم و تحول در هیات نجوم از منظومه بطلمیوسی به منظومه کپرنیکی و کپلری سخت مورد عنایت و محل مراجعه بودند. تا دوره رنسانس یکی از بهترین راهنمای ارصادات رصدخانه‌های اروپا، زیج یا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه‌های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه‌های تیکو براهه و کپلر تحت تاثیر رصدخانه مراغه بوده اند.19 تا دوره ایلخانان ظاهراً هیچ کس طرحی که قادر باشد در دقت و صحت با طرح بطلمیوس رقابت نماید و در عین حال دارای تنها حرکات مستدیر متحدالمرکز باشد، ارائه نکرد. اما این تحول را خواجه نصیر آغاز نمود و به کمک همکارانش در رصدخانه مراغه به انجام رسانید. در عظمت کار خواجه و گنجینه عظیم رصدخانه مراغه همان بس که برخی منابع (تالیف صاحب نظران غیر ایرانی و غیر مسلمان) از آن تعبیر به مکتب نجومی مراغه کرده اند.20

دوره فعالیت این مرکز را حداقل تا عصر سلطنت سلطان محمد خدابنده (قرن هشتم هجری) می‌دانند. قدیمی ترین طرح از این محل مربوط به کروکی مختصری است که در سال 1883 میلادی هوتوم شیندلر آلمانی آن را ترسیم کرد. این طرح تنها وضع ناهمواری‌های سطح تپه را نمایان می‌کرد و اطلاع دیگری به دست نمی داد. اولین کاوش‌ها به سرپرستی دکتر پرویز ورجاوند استاد باستان شناسی دانشگاه تهران از سال 1351 هجری شمسی شروع شد. این مرکز بزرگ علمی و ارصادی متأسفانه به کلی ویران شده و مدت مدیدی تنها نامی از آن بر سر زبان‌ها بود. خوشبختانه سازمان میراث فرهنگی و دیگر سازمان‌های مسئول اخیراً گام‌هایی را برای احیا و معرفی این بنای عظیم برداشته اند که ضمن تقدیر و امتنان امیدواریم شاهد نتایج خوب این حرکت برای شهرستان مراغه و فرهنگ غنی اسلامی ـ ایرانی خود باشیم.


اگر تمام قلمرو هنر و علوم و فلسفه را با یکدیگر در نظر بگیریم، بدون شک پس از ابن سینا، بزرگترین چهره، خواجه نصیر است و هیچ کس به اندازه او در زمینه‌های مختلف در دیگران تاثیرگذار نبوده است.

تا دوره رنسانس یکی از بهترین راهنمای ارصادات رصدخانه‌های اروپا، زیج یا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه‌های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه‌های تیکو براهه و کپلر تحت تاثیر رصدخانه مراغه بوده اند.

شعر استاد قاراچورلو در مورد جان اشتاین بک

                                         بولوت قاراچورلو سهند:


 ( جان‌ اشتایین‌بکه‌ )

 حییفسیله‌نیرم‌، او گونلریمه‌،
 خیرسیز بیر نامرده‌   آلدانماغیما
 او،اینسان‌ آدینی‌   اوغورلیانین‌
 تزویر کارلیغینا  توولانماغیما.

 آز دگیل‌، 20 ایل‌، من‌ بو نامردی‌،
 بیراینسان‌ تانییب‌، تانیتدیرمیشام‌.
 بیر چوخ‌ اؤزومدن‌ده‌ ساده‌لرینه‌،
 بوتون‌ یازدیقلارین‌ اوخوتدورموشام‌.

 سن‌ دئمه‌، دئینلر دئدیگی‌ کیمی‌،
 بؤیوک‌ محک‌ ایمیش‌اینسانا زامان‌.
 شله‌نه‌ قدرده‌ قابا اولسایمیش‌،
 آخیرسی‌ کئچرمیش‌ ایپ‌ دوواناقدان‌.

 دونیانین‌ غریبه‌ اویونلاری‌ وار
 اینسان‌ دا بو قدر تئز آلدانارمیش‌؟
 بو آلدانماق‌ دگیل‌، ساتیلقانلیقدیر،
 اشتایین‌بکی‌ده‌ آلماق‌ اولارمیش‌؟

 بازار چوخ‌ قیزغیندیر یئنی‌ دونیادا،
 وجدان‌دا بیر ماتاح‌ کیمی‌ ساتیلیر.
 بیر اووج‌ دولارا، بیر اووج‌ پولا،
 شرفین‌، ناموسون‌ داشی‌ آتیلیر.

 «غضب‌ سالخیملارین‌» یارادان‌ اللر،
 غضب‌ اوردوسونا توپ‌دا آتارمیش‌.
 فاشیزم‌ علیهینه‌ یازان‌ قلملر
 اله‌نیب‌-دولانیب‌ فاشیست‌ اولارمیش‌.

 بوگون‌ ویتناما سوخولانلارین‌،
 فاشیست‌ اوردوسیله‌ فرقی‌ هاردادیر؟
 اودااینسان‌ قانی‌ ایچیردی‌، بو دا
 باخسان‌ همان‌ آشدیر، همان‌ کاسادیر.

 بو قودوزلوقلارا قارشی‌ دونیادا،
 اعتراض‌ سسلری‌ گؤیه‌ گئدرکن‌
 «سارت‌»لار، «راسل‌»لر محکمه‌ قوروب‌
 اینسان‌  جلادلارین‌ محکوم‌ ائدرکن‌،

 ماسقالی‌ بر یانکی‌، آخماق‌ بیر کابوی‌،
 وار-یوخون‌ اوتوز، وجدانین‌ ساتیر.
 مظلوم‌ و مبارز بیر خلقه‌ قارشی‌
 شرفین‌ گلوله‌ ائیله‌ییر، آتیر.

 ویتنامدا چوخ‌ توپلار آتیلیر هر گون‌
 سن‌ده‌ آت‌ توپونو، گلسین‌، «قهرمان‌»
 بلی‌، ذاتی‌ قیریق‌ بیر «ضیالییا»
 شرفلی‌ یاشاماق‌ دگیلدیر آسان‌.

 ایندییه‌ قدر هئچ‌ فیکیرلشمیسن‌،
 ویتنامدا نه‌ گزیب‌، نه‌ آختاریردین‌؟
 ماشانی‌ چکرکن‌ هئچ‌ بیر دوشوندون‌
 کیملرین‌ اوستونه‌ آتش‌ آچیردین‌؟

 قلم‌-توپ‌، اریمیش‌ قورشون‌ مرکب‌،
 کاغاذ بیر حق‌ سئوراینسان‌ سینه‌سی‌.
 یاز، «بؤیوک‌ محرر» اسیرگمه‌، یاز:
 جان‌ اشتایین‌ بکین‌ آخر سوژه‌سی‌.

 یاز، قوی‌ شیطانلارین‌ بارگاهیندا
 کئچمیشینین‌ اوستون‌ اؤرتسون‌ بولکه‌
 یاز، قوی‌ باش‌ اگدیگین‌ یئنی‌ تانریلار
 «اسکی‌ گناهیندان‌» گؤز اؤرتسون‌، بلکه‌!
 ***
 ویتنامدا چوخ‌ توپلار آتیلیر هر گون‌
 سن‌ده‌ آت‌ توپونو، گلسین‌، «قهرمان‌»
 بلی‌، ذاتی‌ قیریق‌ بیر «ضیالییا»
 شرفلی‌ یاشاماق‌ دگیلدیر آسان‌.

 آت‌ گلسین‌، توپوندان‌ چیخان‌ گولله‌لر،
 تکجه‌ ویتناملینی‌ قیریب‌ اؤلدورمور.
 حیاتین‌ ماراقلی‌ سیناقلاری‌ وار،
 اونلارلا «اشتایین‌ بک‌»لرده‌ اؤلور.

 باخما، هله‌ نفس‌ چکیرسن‌ ساتقین‌
 اؤلوم‌، تکجه‌ دگیل‌، نفس‌ چکمه‌مک‌
 چوخلار نفس‌ چکمیر، یاشاییر، اما،
 چوخلار نفس‌ چکیر، اؤلودور-دئمک‌.

عبدالقادر مراغه ای

عبدالقادر مراغه ای
                         

 

              

عبدالقادر مراغه ای (838_754ه_ق): ایرانی الاصل و با نام کامل ابوالفضائل کمال الدین عبدالقادر بن حافظ غیبی مراغی . متولد مراغه بود و در کودکی نزد پدر ادبیات و فقه و قرآن و خوشنویسی آموخت . موسیقی را هم نزد پدرش آموختو در جوانی به فضل و هنر شهرت یافت . مراغه در آن زمان مرکز علم و هنر بور و رصد خانه اش معروف بود . کتاب او بنام " شرح الادوار " که شرحی است بر " الادوار " صفی الدین ارموی ، شناخته شده است . ولی اثر مهم و پر محتوی او ، " مقاصد الالحان " است که آخرین متن علمی و پایه ای موسیقی نظری به شمار میرود . مراغی از سمرقند به آسیای صغیر رفت و کتابش را برای تقدیم به سلطان عثمانی ( مراد دوم ) همراه برد . ولی به سمرقند برگشت و تا آخر عمر در آنجا به سر برد .
کتابهای او عمدتا در نسخه های نفیس ، درکتابخانه های مهمی چون نور عثمانیه ( ترکیه) ، اسکندریه (مصر ) و استان قدس رضوی( ایران ) نگهداری می شود . مقاصد الالحان دوازده فصل و دو پیوست دارد و از کتابهای خواندنی و مهم در موسیقی نظری ایران است . سایر کتابهای او عبارتند از جامع الالحان ( به اضافه رساله خاتمه آن ) و کنزالالحان که از این آخرین کتاب هیچ اثری نیست .
عبدالقادر نوازنده بی همتای عود و نوا پرداز کم نظیری بوده است و ساختن بسیاری قولها و تصنیفها و دوره های مختلف منسوب به اوست . دو کتاب مهم او به کوشش فاضل فقید سید تقی  بینش در سالهای 1344 و 1356 و 1366 ، تصحیح و منتشر شد . فرزند عبدالقادر مراغی ، عبدالعزیز ، به موسیقی وارد بود و مولف کتاب " تلاوت الادوار " است که در کتابخانه نور عثمانیه اسلامبول نگهداری میشود.
مقاصد الالحان و جامع الالحان و کنزالالحان سه اثر گران بهای عبدالقادر مراغه ای همنین او آخرین موسیقی دان بزرگی که وارث موسیقی به اصطلاح کلاسیک ایران است، وی علاوه بر اینکه نوازنده ی چیره دست عود بود درخوشنویسی و شعر و نقاشی هم تبحر خاصی داشت.

زادگاه زرتشت

زادگاه زرتشت

 تا کنون پژوهش ها و کنکاش های بسیاری در مورد زاد و بوم و روزگاری که پیامبر بزرگ آریایی در آن بسر برده است، صورت گرفته است، گاهی به پاسخ نزدیک شده اند اما پسینی از آن نگذشته که خلافش به اثبات رسیده است.برای جوانان دسترسی به منابع که به زبان های کهن نوشته شده است و بسیار اندکند خیلی دشوار گاه غیرممکن است.اما این سبب نمی شود که از اهمیت و ارزش پژوهش و کنکاش در چگوگی های زرتشت و آیین او بکاهد.زیرا زرتشت برای نخستین بار یکتا پرستی را به جهان شناساند و همراه خود باورها و آیینی را آورد، که همراه با ارزش های همراه خود، به نظام حاکم بر جامعه شکل داده و به آن هویتی همراه با تدبیر داد.آموزه های اصیل و والا و پر ارزش کیش زرتشت، بر سراسر خاورمیانه، یعنی ناحیه ای که در آن یهودیت گسترش یافت و مسیحیت و اسلام پابه عرصه ی وجود گذاشتند، اثر نهاد. به سوی خاور نیز حکومت ایران تا هند شمالی توسعه یافت و در آن جا کیش زرتشتی در تکامل شاخه ی مهایانه ی بودایی موثر افتاد.تمامی دیدگاه های پژوهشگران در مورد زادگاه زرتشت تا کنون به گرد سه نظریه بوده است:1-نظریه ای که زادگاه زرتشت را در غرب می داند.2-نظریه ای که زادگاه اورا در شرق می داند.3- نظریه ای که می گوید زرتشت در غرب بدنیا آمده است، سپس برای نشر آیین خود به سوی شرق رفته است.در اینجا نمی خواهم به دوباره گویی و دوباره نگری در تمام جستارها بپردازم، تنها به بخشی که در آن ابهاماتی می بینم بسنده می کنم تا شاید در خور توان راهی باز کرده باشم برای رسیدن به گوشه های ناپیدایی که گم است و پنهان و نیازمند کنکاش و پژوهش بسیار.در باره ی زاد و بوم زرتشت، تا کنون 20 منطقه نام برده شده استبلخ، اورومیه، شیز، پارس، ری، فلسطین«که او را با ارمیای نبی یکی دانسته اند»، اروپا، مصر، آشور، استخر، کلده، بابل، سوریه، چین، آسیای صغیر، بروکونه سوس«از جزایر پروپنتیس»، فرازستان، نوساری در استان گجرات از کشور هند و...)پرفسور جکسون، در کتاب خود«زرتشت،پیامبر ایران باستان»، می نویسد:«موضوع زادبوم زرتشت، موضوعی است که بسیار مورد بحث قرار گرفته است. دلیل پیچیدگی آن تردیدی است که آیا فعالیت پیامبریش را در زادبوم خویش آغاز کرده است؟ اگر از موضوع پیامبری بگزریم و به زادبوم او توجه کنیم، بی تردید می توان گفت که دانشمندان در این که زرتشت از مغرب ایران( کردستان بزرگ) برخاسته، هم سخن اند. آنها که زادگاه زرتشت را شرق می دانند، زادگاه او را آذربایجان مغرب ماد و یا درست تر، پیرامون دریاچه ی چیچست قرار می دهند، درست به نظر می رسد. افزون بر این از نظر گفته هایی که پدرش را بومی آذربایجان و سرزمین چاه های نفت و مادرش را اهل ری می داند، گفتار نام برده را می توان پذیرفت.»دستکم همه ی پژوهشگران و شرق شناسان، به اشتباه دریاچه ی چیچست یا شیدست را همان دریاچه ی ارومیه دانسته اند که این اشتباه بزرگی است. چرا که دریاچه ی چیچست یا شیدست، امروز بر کناره ی آتشکده ی آذرگشنسب در شهر شید(تکاب کنونی) دیده می شد و از دریاچه ی چیچست تا دریاچه ی ارومیه بیش از 500 کیلومتر مربع راه است و لذا بر پایه ی همه ی متون باستانی، دریاچه ی چیچست برکناره ی آتشکده یآتشکده ی آذرگشنسب قرار داشته است.سرهنری رالینسن نویسنده ی دیگر پیش از او آذربایجان را زادگاه زرتشت دانسته، می نویسد که: به نظر می رسد آشکار شدن زرتشت، نخستین بار در آذربایجان و نخستین آتشکده در شیز، شهر ماد بنا گردیده باشد.شهرستانی در کتاب ملل و نحل، از تولد روح زرتشت در کوهی از آذربایجان یاد می کند. میرخواند در روضه الصفا نیز زرتشت را از اهالی ماد برمی شمرد.ماد، زادبوم زرتشت، همان« خونیرث» همان قلمرو مادها و نام دینی فلات بزرگ ایران است. پیشینه ی مادها نیز بر پایه ی متون و یافته های باستانی به ده هزار سال پیش می رسد.در اوستا، کشور ماد یا خونیرث،بیش تر از کشورهای دیگر نام برده شده است، از آنرو که خونیرث سرزمین خود ایرانی هاست که به گفته ی بندهش، 6نژاد در آن جا زندگی می کنند.نام ماد از نام میثره(مهر) ایزد بزرگ ایرانی گرفته شده است.ماد به معنی میانه هم است. ماد با واژه اوستایی مئیذیه(میان) یکیست. کشور خونیرث یا ماد نیز در کتاب های پهلوی به عنوان صفتی در توصیف کشور خونیرث به کار رفته که در واقع نام رسمی این سرزمین بوده است که این معنی به نام کشور میانی یا مرکزی آمده است.واژه ی «اسپیتماد» یا «اسپیتمان» به معنی مهر فروزنده، ماد فروزان است که در متون دینی باستانی بارها این نام تکرار شده است.هردوت می نویسد: مادها در کهن آریان نامیده می شدند و نخستین مردم آریایی بوده اند. مغ یا بزرگ بزرگان و موبد موبدان در آیین مهر و زرتشت، از همین واژه ی ماد و مد گرفته شده، همچنین مدنیت و مدینه به معنی شهر و شهرنشینی و تمدن نیز همگی از واژه ی ماد گرفته شده، چرا که مادها نخستین مردمانی بودند که پایه گزار تمدن و شهرنشینی در جهان می باشند.دارمستتر، ایران شناس نامی می نویسد:اوستا در زمان مادها فرودآمده و زبان مادی،همان زبانی است که اوستا با آن نوشته شده و زبان کردی، بازمانده ی همان زبان است. دکتر امیل وی دیلن، اشپیگل، دارمستتر، گلدنر و بسیاری دیگر زرتشت را از ماد دانسته اند و او را مادی خوانده اند. همان گونه که امروز به اثبات رسیده، کردها از تیره ی مادی بوده اند.در کتاب بندهش، زادبوم زرتشت را در کنار دریاچه ی شیدست در آتروپاتکان ماد، نام برده است.شید و شیز کاملن با واژه ی چیچست و درست آن شیدست در پیوند است. دارمستتر و جکسن نیز این موضوع را تایید کرده اند.آنان، شیز را با واژه ی اوستایی چئچست مربوط دانسته اند.در زند بهمن یشت، فرگرد6، پاره ی 10 گفته شده است:آذرگشسب بر کرانه ی دریاچه ی ژرف چیچست است که نظریه ی ما را بسی بر این که دریاچه ی ارومیه با چیچست یکی نیست، تایید می کند. در زادسپرم نیز، آذرگشسب پیروزگر در کنار دریاچه ی چئچست قرار دارد.موضوع دیگر شهر ری است، شهر ری با ری کنونی در تهران تفاوت دارد. ری یا رعه یا رغه، همان مراغه ی کنونی در آتروپاتکان است و شهر ری کنونی تهران نیست. رغه یا ری دوره ی باستان، همان رعه یا مراغه ی آذربایجان است.یاقوت حموی می گوید:«شیز ناحیه ای است در آذربایجان، آن را مغیره پسر شعبه الثقفی(کسی که آذربایجان را در زمان عثمان تسخیر کرد) بگشود. شیز معرب از جیس است. گفته شده که زرتشت پیامبر مجوس از آن جا بود.

شعری از استاد احدی(حسرت)

سولان قینچام


 سـنـسـیـز بـــو گلـسـتــان ایـله ویـــــرانـه قـالـیـب   

                

سونوب عشقیم، اوجاغیم ،محنت وغمخانه قـالـیـب



مـرغ عـشـقی کـه مـنـیم هـمـدم وهـم رازیـمــیدی                              

                 

بـیـر حکایـتـدی دوشــوب دیللره دسـتـانـه قـالـیـب



قـؤمریلارشـاخه ده فـریاد ائلیـیر بـاغ نـئجه اولوب

                

باغبان هاردادی بـــس باغ باغ نیه ویرانه قـالـیـب



نـــه سـبب وار کـــه صـبا چـؤللره بـیگانه اولوب

                

نـغـمه و قـول و غَـزل جمله سی افـسـانـه قـالـیـب



نـــــــه بـهـاردان اثـری وار نــه شـقـایـق بـزنـیـر

                

او یـاشـیـل دونـلـو چـمـنـلر قورو غمخانه قـالـیـب



نـه آچیر باش صونـالار دورنا نـه داغلاردا گزیر

               

آغـاریـب سـاچـلاری داغـلار دلـی دیوانه قـالـیـب                               



نــه نـَسیملـَر قـــدحی ســـوســـن و مــیـنادن آلـیـر

                

نـه قـالـیـب خـَرمـن گـیـسـو نـده کی شانه قـالـیـب



نه چالیر سیزقی سولار نی کیمی خوش ناله لرین

               

نـه یـانـاغـلاردا آچـیـر قـیـنچـا نـه پـروانه قـالـیـب



نــه قـالیب عاشق دلداده نـه مـعـشـوق و نـه عشق

               

نـه سـَبـو واردی نـه سـاغـر نـده پـیـمـانـه قـالـیـب

 

 

اَل گؤتورمور بـو فلک گؤرنجه مَـنلن دوروشوب

             

 حاصل عؤمریم اولوب بیرجه اوچوخ لانـه قـالـیـب



منیم عـؤمریم سـنـیـلـن آشـدی جاوانـلـیق جاداسین

               

بــو خـزان چـاغـلاریـمـا بـیـر دل دیـوانـه قـالـیـب



ســن منی تــرک ائـدَنی عـالمی تـرک ایـلـمـیـشـم

              

  مـسـجـد ودیــــر و کلـیـسـا مـنـه بـیـگـانـه قـالـیـب



یـؤواسـیز قوش کمی حسرت هارا گئدسین

                

گـزمـیـشـم هر یانــی گـر اولسادامـیـخـانه قـالـیـب



اولــمادی عـرش بـریـنـدن مـنـه بـیـر چـاره قیلان

               

بـیـر سـبـب وارکــه اودا خالـق سـبـحـانـه قـالـیـب

 

 

 سولان قینچام