مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو

ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز

مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو

ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز

مسائلی که ذهن ما را مشغول می کند!

مسائلی که ذهن ما را مشغول می کند!


شاید برای بعضی این سئوال پیش آمده باشد که حضور ما ترکها در ایران از کجا نشأت می گیرد و
تاریخ پیشینه ما چیست؟ زبان ترکی چگونه زبانی است که اکثر ما قادر به خواندن و نوشتن آن
نیستیم؟ در ایران جمعیت ترکها چقدر است؟ چرا برای ما جوک می سازند و ما را تحقیر میکنند؟
متاسفانه بعضی از ما به این مسائل توجه نداریم و برای این مسائل به دنبال پاسخ نیستیم. حتی
بدتر اینکه بعضی از ما از ترک بودن خود شرمنده ایم و به نحوی قصد انکار آن را داریم! به جای یاد
دادن زبان یا احساس و عاطفه مادری به فرزند خردسال خود، به او زبان رسمی و  فارسی را می
آموزیم! هنگام فارسی صحبت کردن سعی داریم لهجه خود را پنهان کنیم! به جای ترک، خود را
آذری می نامیم! اینها مسائلی هستند که ذهن مارا اشغال می کنند و هنگامی که موفق می
شویم به جواب این سؤالات نزدیک شده و هویت خود را بشناسیم، اگر کنجکاو باشیم از خود
میپرسیم که حقوق ما چیست؟ چرا حقوق ما ضایع شده است؟ و چگونه می توانیم حقوق از
دست رفته خود را پس بگیریم؟
می خوام ادامه بحثو با یه جمله شروع کنم ...((ازماست که بر ماست))..((خود کرده را تدبیر
نیست))
ما خودمون داریم دستی دستی زبونمون رو از بین میبیریم هویت و ملیت مون از از بین میبریم
بعد میگیم دیگر اقوام می خوان زبون ترکی از بین بره .....
تا زمانی که ماها خود تاریخ و تمدن و فرهنگ خودمون و زبونمون رو ندونیم انتظار داریم دیگران بیان
هویت ما رو احیا کنن. تا زمانی که ما ترک زبانان احساس خود کمتر بینی از دیگر اقوام رو از
مخمون خارج نکینم این حالو روزمونه......
چرا باید خانواده های ترک زبان با فرزندانشون فارسی حرف بزنن
تا کی باید دختران و پسرانمون تو دانشگاهها با دوستایه هم زبونشون فارسی حرف بزنن .
تا کی ما ها شرم کنیم که بگیم ماها ترک هستیم .....
من ترکم .. نسل اندر نسل ترکم .. به ترک بودنه خودم افتخار می کنم .....
ای خواهر و برادر ترک من هویت هر ملتی زبان ان ملته . سعی کنیم از این به بعد هویتمون رو
خوب بشناسیم. به ترک بودنه خودمون افتخار کنیم .. به این افتخار کنیم که مرکز بین مللی زبان
شناسان سازمان ملل زبان ترکی رو سومین زبان با قائده دنیا معرفی کرده . باید به این افتخار
کنیم که زبان شناسان دنیا زبان ترکی را یک اعجاز دانسته اند ...
خوب منم با کسایی که فارس هستن و ترکی بلد نیستن فارسی صحبت میکنم ولی با کسایی
که آذری هستن مسلماً مریض که نیستم ترکی صحبت میکنم من حتی با فارسهایی که یه مقدار
ترکی بلد هستن ترکی صحبت میکنم ..
مطالب زیر و هم که یکی فامیلامون بهم گفته بود و براتون می نویسم.. که امیدوارم برای تک
تکمون عبرت آموز باشه..
بنده 2 سال در ترکیه و 2 سال در آلمان زندگی کرده ام.
این حرفم را باور کنید وقتی در آلمان متوجه این شدند که من آذربایجانی ام و ترک زبان هم کارم
ردیف شد و هم وجه اجتماعی ام.
آنجا متوجه شدم که زبان مادری ام سوم زبان زنده و پویای دنیاست که بهترین شعر ها و سروده
ها و موسیقی را در کالبدش نگه داری میکند.
آن زمان بود که به تورک بودنم افتخار کردم و از اینکه با قدمت تاریخی هزاران ساله و فرهنگ و
تمدن فاخر تورک نامیده میشوم به خود بالیدم.
خواهران وبرادران  من باور کنید من که میتوانم به صورت سلیس فارسی و ترکی استانبولی و
کردی وآلمانی ویونانی صحبت کرده وزبانهای انگلیسی و عربی را نیز میتوانم 80% صحبت کنم با
افتخار همه جا از اینکه تورکم وبه زبان تورکی تکلم میکنم یاد میکنم و باعث شده ام که خیلی از
هموطنان فارس زبانمان با اشتیاق فراوان زبان تورکی را از من یاد بگیرند.
ما اینجا حتی اسم بچه هایمان را نیز تورکی گذاشته وبا زبان تورکی با فرزندانمان صحبت میکنیم.
امید به اینکه بدانیم اگر زبان تورکی برای بعضی از همشهریانمان کلاس است بدانند که زبان
تورکی برای کل دنیا کلاس است و من این را از روی تعصب بیان نمیکنم بلکه حقیقت موجود در دنیا
این را نمایان می سازد.
و در آخر یک مصرع از شهریار برای همه خواهران و برادران  آذربایجانی ام:


ایگیت اَمَک ایتیر مَز

iğit əmək itirməz

یاشاسین تورک دیلیمیز
yaşasin türk dilimiz

یاشاسین آذربایجانمیز

yaşasin azərbaycanimiz

عید نوروز میراث ملی تورکها

عید نوروز میراث ملی تورکها

ندا کامران کشتیبان

image002.jpg

هر ملتی برای خود دارای فرهنگ و تمدن خاصی میباشد که این فرهنگ از ویژگیهای اصلی آن ملت محسوب میشود، ما آذربایجانیها نیز دارای فرهنگ، آداب و رسوم مخصوص خودمان میباشیم که باید قدر آنرا بدانیم. زبان، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم ما جزو اساسی ترین سرمایه های ملی مان میباشند که برای فرد-فردمان ضروری و لازم است. از این سرمایه های ملی که در حقیقت زندگی همه ما بنوعی به اینها وابسته است نگهداری نماییم و ارزش آنها را بدانیم.

تاریخ پرافتخار سرزمین ما از قدیمیترین روزگاران که ثمره و نتیجه تلاش و کوشش پدران و مادران ماست و فرهنگ ما که یکی از غنی ترین فرهنگهای بشری است و نشانگر اینکه نیاکان ما باشرافت و سربلندی تمام در راه تکامل و پیشرفت تاریخ انسان قدم برداشته اند. در سرزمین ما آذربایجان از گذشته های دور نیاکان ما تمدنهایی مانند مانناها، اورارتوها، جزو افتخارات ماست که تپه حسنلو و جام حسنلو (واقع در 7 کیلومتری سولدوز) از یادگارهای دیرین نیاکان ماست شایان ذکر است در دنیا که نظیری برای جام حسنلو وجود ندارد در میان کنه کاری های روی آن نشانه هایی از مراسم مربوط به عید نوروز موجود و قابل رویت میباشد.

 عید نوروز یکی از یادگارهای ماندگار فرهنگ و تمدن آذربایجان بشمار میرود که این فرهنگ و آداب و رسوم متعالی با گذر زمان در میان دیگر مردمان و ملتها نیز رایج گشته است بطوری که به مرور زمان از سرزمین آذربایجان فراگیر گردیده است اما آنچه مهم است اینکه از لحاظ تاریخی خاستگاه این فرهنگ، سرزمین آذربایجان میباشد.

 

عید نوروز اولین روز بهار است و یکی از یادگارهای ماندگار نیاکان ما میباشد که بعنوان ارمغانی بسیار گرانبها برای ما به یادگار گذاشته اند. این عید به گواهی تاریخ از 3هزار سال پیش در میان مردمان سرزمین ما رایج بوده است و با پایان یافتن فصل سرما و زمستان و با آغاز شکوفایی گل و سبزه و زنده شدن طبیعت، نیاکان ما به جشن و شادمانی میپرداختند و این روز را بعنوان سرفصل تازه ایی برای تجدید حیات و شادی و خرمی زندگی خوش محسوب می کردند.

image001.jpg

همانطور که اشاره شد خاستگاه اصلی این جشن ملی، آذربایجان بوده است و حتی پیش از زرتشت در میان نیاکان اصلی ما در این سرزمین رایج و جاری بوده است. در منابع فارسی و دیگر منابع تاریخی آمده است که جمشید پادشاه فارسها با آیین نوروز، در آذربایجان آشنا میشود و بعد از آن دستور می دهد که در میان فارسها نیز این جشن آیینی گرفته شود.

 همانطوریکه میدانیم آذربایجان نسبت به مناطق دیگر ایران بنا به موقعیت جغرافیایی دارای شرایط آب و هوایی مخصوص است که از ویژگیهای مهم آن بودن بودن زمستانهای سرد و طولانی می باشد و نیک میدانیم که چنین شرایط آب و هوایی در دیگر نقاط ایران وجود ندارد و به خاطر این موضوع ساکنان این سرزمین با تمام شدن فصل سرما و یخبندان و آغاز فصل بهار و بیدار شدن طبیعت به رقص و پایکوبی میپرداختند و بدین گونه این موضوع به یک فرهنگ عمومی و جشن ملی در میان نیاکان ما تبدیل شد. و بعنوان میراث گرانبها برای ما به یادگار ماند که حتی این فرهنگ به دیگر نقاط ایران بلکه بیشتر از آن به دیگر کشورها گسترش یافت. با دقت نظر در تاریخ ملاحظه میکنیم که نیاکان ما دریافته بودند که چهار عنصر دخیل در زندگی انسان (سو-اود-یئل-تورپاق) در واقع حیات بخش زندگی آنهاست و این چهار عنصر بعنوان سنبل حیات انسان و فلسفه وجودی زندگی انسان است.

 در واقع باید گفت در زندگی ما تورکها چهار عنصر همیشه بعنوان سمبل ماندگاری قابل ستایش بوده و همیشه از طرف تورکها مورد تقدس قرار گرفته است به نوعی که حتی در آذربایجان آتش دارای جایگاه ویژه ایی بوده است. آتش بعنوان حرارت بخش زندگی و خاک و طبیعت در جهت بیداری و با آمدن زمستان و فصل سرما به نوعی زندگی انسان با یک رکود مواجهه میشد و انسان با مرگ طبیعت از هرگونه نعمت خدادادی محروم میشد و در زیر آماج تازیانه زمستان در شرایط سخت آب و هوایی که از چهار عنصر طبیعت یعنی (سو، اود، یئل، تورپاق) محروم میشدند پیش از پیش به ارزش و قدر و منزلت این چهار عنصر پی می برد و با آمدن بهار اولین روز این فصل را به همین جهت در سطحی گسترده جشن میگرفتند.

 

ما پیش از اینکه به مراسم اصلی عید نوروز و ویژگیهای آن اشاره کنیم ضروری است که در مورد سمبل و نماد این چهار عنصر موجود در طبیعت توضیحی ارائه دهیم:

نیاکان ما در مواجهه با شدیدترین شرایط سخت زندگی دریافته بودند که (سو اود یئل تورپاق) دارای اهمیت خاصی در زندگی شان است. و بنا به همین جهت با نزدیک شدن فصل بهار چهار هفته آخر فصل زمستان را به نام یکی از این چهار عنصر نامگذاری میکنند . سو مظهر و نماد حیات و تجدید زندگی است اولین هفته را بنام (سو چارشنبه سی) نامگذاری کرده اند بنا به اهمیت وجود (سو) در زندگی انسان که بعنوان مایه حیات انسان است و برفها و یخهای زمین آرام آرام ذوب میشوند این موضوع برای نیاکان ما از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار بود دومین هفته را نیاکان ما تحت عنوان (اود چارشنبه سی) نام نهاده اند که مظهر حرارت و نور و روشنایی است. و آتش و نور و حرارت است که به طبیعت روح تازه میبخشد و به زمین حرارت میدهد نیاکان ما بر این باور بودند که هر قدر آتش و خورشید را مقدس بحساب آورند همان اندازه طبیعت زودتر بیدار میشود و به انسانها سعادت به ارمغان می آورد. بودن آتشگاه های متعدد در سرزمین آذربایجان خود شاهدی بر ایادعای ماست که آتش و خورشید دارای چه اهمیتی در میان نیاکان ما تورکان بوده اند. سومین هفته آخر ماه فصل زمستان را پدران و مادران ما تحت عنوان (یئل چارشنبه سی) نامگذاری کرده اند چون در این هفته باد با آمدن خود به زمین و طبیعت زندگی نوید بیداری میدهد (یئل) در یک مدت کوتاه تمامی زمین را پشت سر میگذارد و زمین را به بیداری فرا میخواند بنا به اعتقاد نیاکانمان (یئل) خود یکی از خدایان قدرتمند میباشد.

آخرین چارشنبه سال نیز تحت عنوان (تورپاق چارشنبه سی) نامگذاری شده است که با جذب گرما و حرارت بیدار میشود که در نزد مردم با نام (ایلین سون چارشنبه سی) مشهور است. در آخرین چارشنبه سال (تورپاق) با قدرت و نیرو و کمک (سو) (اود) (یئل) جان میگیرد. نیاکان ما بیداری زمین را با مراسمهای گوناگون با نغمه سرایی و آیین های متعدد جشن میگرفتند و پایان یافتن روزهای سخت زمستانی را به همدیگر تبریک میگفتند و به باور و اعتقاد اجداد ما یئل اود سو به مهمانی تورپاق مروند و در معبد تورپاق جمع میشوند و روزهای سخت زمستانی را توام با قحطی و فلاکت و سختی بوده است بر او عرضه میدارند و الهه تورپاق را به بیداری دعوت میکنند و این چهار الهه دست در دست همدیگر با خواندن این شعر:

 سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی

 تزه عومور – تزه تاخیل ایل گلدی

 

 دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز با دیدن این وضعیت به جشن و پایکوبی در طبیعت میپردازند و مراسمها و آداب و رسوم پر شکوهی را به اجرا میگذارند. باید گفت که امروز دیگر مثل گذشته مردم این چهار هفته را بطور مجزا جشن نمیگیرند بلکه به مرور زمان با فراموش کردن فلسفه وجودی این مراسمات همه آنها را یک جا جشن میگیرند. نام چارشبه سوری بنوعی تحریف شده چارشبه سویی میباشد که به چند دلیل میتواند نظر صائبی باشد یکی اینکه ساختار ترکیبی دو کلمه یعنی اینکه اگر فارسی میبود باید گفته میشد سور چهارشنبه، دیگر اینکه با توجه به هفته های آخر سال که هرکدام بنام یکی از عناصر چهارگانه طبیعت در زبان تورکی نامگذاری شده است و همچنین خود کلمه سوری نمیتواند افاده معنی داشته باشد و اگر سوری را به معنای جشن و مهمانی در نظر بگیریم باز غلط است چون در فارسی سور وجود دارد نه سوری. و نهایتا اینکه مردم در سحرگاه این روز برای آوردن آب به سرچشمه ها میروند و این خود دلیلی براین ادعاست که این کلمه همان (چارشنبه سویی) میباشد. به هر تقدیر مردم که غروب و شامگاه آخرین چهارشنبه سال با بر پا داشتن آتش و پریدن از روی آن و خواندن این شعر:

آتیل باتیل چرشنبه

 بختیم آچیل چرشنبه

به رقص و پایکوبی میپردازند و در سحرگاه چارشنبه با رفتن به سرچشمه ها به خواندن نغمه ها و اشعار مخصوص میپردازند.

اما از دیگر مراسمها و آیینهای عید نوروز سفره (یئددی سین) میباشد که یکی از آیین های ویژه در عید نوروز است که متاسفانهبه مرور زمان با سلطه سیاست و فرهنگ فارسی این آیین زیبا در شکلی دیگر و بالباسی تحریف شده که هیچ سنخیتی با اصالت اولیه آن ندارد در آذربایجان رایج شده است. با صراحت میتوان گفت که سینهای موجود در (یئددی سین) (هفت سین امروزی) از فرهنگ غنی تورکی به عاریت گرفته اند و اگر معادل آن کلمه را داشته اند همان را بکار برده اند مانند سیر که جای (سریمساق) بکار برده اند و گرنه کلمات دیگری را که از هیچ ماهیت و اصالتی فرهنگی برخوردار نیستند جایگزین کرده اند که بسیار مسخره منماید چه این (سو) ماده اولیه حرکت است که در زندگی نقش بازی میکندو مایه حیات است نه سنجد!!! البته بعضی از کلمات را نیز که در زبان فارسی برای آنها اصلا معادلی نبود به همان شکل بکار گرفته اند ماندد سرکه و سوماق و سمنی البته در معنی دیگر اطلاق کرده اند.

 از عهد باستان در مناطق مختلف آذربایجان به سفره (یئددی سین) (باجا قاباغی بزمک) میگفتند لازم به ذکر است در گذشته خانههای نیاکان ما دارای یک پنجره مخصوص بود که به آن باجا میگفتند. و چون نیاکاکان ما بر این اعتقاد بودند که در عید نوروز روح اجداد ما به خانه های خود سرکشی میکنند و از طریق باجا وارد خانه میشوند این سفره را در مقابل همابل همان باجا پهن میکردند و انواع خوراکیها را که هر یک نماد و سنبلی از موضوعات مرتبط با زندگی است در آنجا قرار داده اند که روح اجدادشان با دیدن آنها راضی و خشنود گردد پس با سعی و کوشش فراوان در جهت تزیین هرچه بهتر سفره برمی آمدند بلکه هرچه بیشتر روح اجدادشان را خشنود و راضی میساختندکه زندگی فرزندانشان در رفاه و آسایش میگذرد و از طرف دیگر این محصولات غذایی را که هریک به نحوی در زندگی انسان دارای نقش عمده ایی بودند مورد تقدس قرار دهند که هر یک از این سین ها بعنوان رمز و سمبلی در زندگی انسان عبارتند از :

 1.سو: که این مایه حیات بعنوان رمز و بقای زندگی انسان بشمار میرود و زندگی انسان بدون وجود آن امکانپذیر نیست و در گذشته های دور در میان تورکان حتی مورد پرستش قرار میگرفت و بدین جهت یئددی سین دارای جایگاه ویژه ایی است و تورکها همیشه آنرا ارج میگذارند چرا که رکن حیات آدمی ایت.

2.سمنی: هرچند امروزه بعنوان حلوای خوشمزه و خوردنی بشمار میرود باید گفت که در اصل این کلمه با ماده اولیه آن اطلاق میشده است یعنی (سبزی) که نماد و سمبل تجدید حیات در زندگی است یعنی در واقع در گذشته های دور سمنی به سبزی گفته میشد ولی بعدها با فراموش کردن اصل لغت و معنی اولیه آن با آن نوعی خوردنی تغییر نام یافته است که حتی این موضوع را میتوان در این شعر مشاهده کرد که زنان هنگام پختن سمنی دسته جمعی آنرا می سرایند:

 

سمنی ساخلا منی

 ایلده گویرده رم سنی

 سمنی آل منی

 هر یازدا یادا سال منی

 

و یا در شعر ذیل:

 سمنی سازانا گلمیشم اوزانا اوزانا گلمیشم

 سن گلنده یاز اولور

 یاز اولور آواز اولور

 

 با توجه به معنی (گویرده رم) یعنی سبز میکنم میفهمیم که سمنی همان سبزی نماد و سمبل تجدید حیات است که فارسها سبزی را جایگزین آن کرده اند و خود سمنی را در معنی خوردنی و شیرینی بکار میبردند باید گفت امروز در آذربایجان شمالی کلمه سمنی با حفظ معنی اصیل خود یعنی سبزی در زبان مردم رایج است.

3.سریمساق: که بعنوان رمز سلامت انسان میشود و از گذشته های دور به فواید مختلف آن تاکید بسیاری شده است.

4.سوجوق: که بعنوان سمبل و رمز شیرین زندگی است که از عهد باستان بعنوان یکی از لذیذترین و خوشمزه ترین شیرینیها در آذربایجان بوده است و هنوز هم رایج است.

 5.سونبول: رمز و نماد برکت زندگی است و در واقع سونبول که همان گندم باشد و ماده اصلی نان است در زندگی انسان نقش اساسی ایفا میکند و به همراه سو دو عنصر اصلی و اساسی حیات انسان هستند که متاسفانه فارسها این رکن اساسی را نیز بسان سو از سفره یئددی سین حذف کرده اند یعنی در واقع به جهت نبود معادل آن سین دیگری را جایگزین کرده اند.

 

6.سوماق: که بعنوان سمبل و رمز مزه و طعم زندگی محسوب میشود.

7.سیرکه(سرکه): بعنوان رمز و سمبل برطرف کننده مزاج بد بدن انسان است. لازم است اشاره کنیم که عدد هفت در میان ما تورکان دارای جایگاه ویژه ایی است و کلا باید گفت که این عدد را برای اولین بار سومئرها یعنی نیاکان ما تورکها ابداع کردند که به مرور زمان در میان ملل نیز برای خود جای باز کرده است و نیز لازم بذکر است که در گذشته های دور به عید نوروز در میان تورکان (یئنی گون) میگفتند و این موضوع را آشکارا میتوان در کتاب دیوان لغات التورک محمد کاشغری که هزار سال پیش نوشته شده است مشاهده کرد که به مرور زمان به نوروز تغییر نام یافته است.

 در خاتمه باید اشاره کنیم که در فارسی لغتی برای (بایرام) وجود ندارد و (عید) یک لغت عربی است که فارسها بکار میبرند یا بهتر است بگوییم که اصلا فارسها دارای چنین مراسمی نبوده اند که لغتی نیز برای آن داشته باشند. حتی لغت (جشن) نیز تورکی است که در فرهنگ سنگلاخ بدان اشاره شده است. من از همه مردم آذربایجان بعنوان یک فرزند کوچک میخواهم که سفره یئددی سین را به شکل واقعی آن که دارای ابعاد وسیع بار هویتی نیاکان ماست اجرا کنند و حتی فارسها نیز باید یئددی سین را بنحو واقعی آن اجرا نمایند که سیب و سنجد هیچ معنای فرهنگی خاصی را در رابطه با زندگی انسان ایفا نمیکند. ماهی درون آب نیز تنها بخاطر زیبایی سفره نیست بلکه ماهی در آب بعنوان رمز حیات است و آب مظهر زندگی است . همچنین باید اشاره کنیم که حتی چهار عنصر یادشده در بالا یعنی (اود، سو، یئل، تورپاق) نظر به اهمیت شان در زندگی و فرهنگ تورکان بنام روزهای هفته از عهد باستان اطلاق شده است و روزهای هفته بدین شکل در تاریخ تمدن تورکان قید گردیده اند:

 

شنبه : یئل گونو

یکشنبه : تورپاق گونو

دوشنبه : دوز گونو

 سه شنبه: آرا گونو

 

 چهارشنبه : اود گونو

 

پنجشنبه : سو گونو

 

 جمعه : آدینا

فضولی دن بیر شئر

محمد فضولی

اویله سرمستم کی ادراک ائتمزم دونیا نه دیر ؟  

من کیمم ، ساقی اولان کیم دیر می وصهبا نه دیر؟

گرچه جاناندان دل شیدا اوچون کام ایسترم    

سورسا جانان بیلمزم کام دل شیدا نه دیر؟

وورما زاهد وعدۀ باغ ِ جناندان دم ، کی من 

بیخودِ  دشت جنونم  ، بیلمرم عقبا نه دیر؟

جلوۀ حسنی منی سرمست و بیتاب ائیله دی 

حیرتم بو خلقته  کیم اوندا نا زیبا نه دیر؟

ائیله دی عشق آتشی ، مسحور حسنین گؤزلرین

گؤرمز اولدوم غیری نین رعنا نه دیر، شهلا نه دیر؟

گر خطا اولدو دیلیمدن  عذرومو  ائیله  قبول 

ایندی حالیم بیلمرم  یوخو نه دیر ، رویا نه دیر؟

ائیله دی عشق نوری ایله ، گؤزلریم اعما مینیم 

آنلامادیم ایندی کیم ، خوشگل نه دیر، زیبا نه دیر؟

بیلمرم قارشیسینا نئجه خطا سوز سؤیله دیم 

باخما دی وسورمادی حالیم کی ای رسوا!  نه دیر ؟

نه سببدن داد ائدردین بؤیله فریاد ا ئیله دین 

کیم؟ سنی ترک ائیله دی ، کیمدن غرض، ایما نه دیر؟

بیر نظر گر آتسا یاریم ، بیر دها گوللر آچار 

اول شیرین سوزون یانیندا بولبول گویا نه دیر ؟