مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو

ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز

مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو

ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز

مختصر تاریخ آذربایجان

مختصر تاریخ آذربایجان

سرزمین آذربایجان از شرق به دریاى خزر ، از غرب به مصب رودهاى دجله و فرات، از شمال به کوههاى قفقاز و از جنوب به کوههاى زاگرس و دشت هاى میانى ایران محدود است. آذربایجان محل اولیه کشاورزى جهان و احداث کانالهاى مصنوعى آبیارى در هزاره هاى قبل از میلاد مى باشد. غارهاى "آزیخ " در منطقه فیضولى در شمال رود ارس و غار "تام تاما" در کوهستانهاى مابین "اورمیه و سلماس" محل اسکان انسانهاى غارنشین بوده و قدیمیترین روستاى خاورمیانه با قدمت حداقل نه هزار سال در "سلماس" قرار دارد.

از همان نخستین سالهاى پیدایش کتیبه ها و خطوط باستانى در دوره هاى" سومرى ، آراتتا، اورارتو و اقوام سامى" نام و یاد آذربایجان به کرّات دیده مى شود. دوره هاى باشکوه اورارتویى و ماننایى با قلعه ها و تپه هاى فراوان باستانى محل ارزشمندى براى مطالعات تاریخ باستان آذربایجان مى باشد. شرح حملات ملل مجاور آذربایجان به منابع معدن آن به کرّات در نقوش سنگى و لوحهاى گلى نوشته شده است. با حمله ى اسکندر به شرق، تنها آذربایجان به تصرف یونانى ها در نیامد بنابراین آذربایجان با همین مرزهاى تاریخى فعلیش و با نام پرشکوه" آذربایجان" از 2300 سال قبل به حیات خود ادامه می دهد.

تا حمله اعراب به آذربایجان ، این سرزمین به صورت مستقل در ترکیب ممالک اشکانى و ساسانى به حیاتش ادامه داد. آذربایجان در سال 22 هـ .ق به تصرف اعراب درآمد و به تدریج وارد جهان اسلام شد. سرازیر شدن قبایل عرب به آذربایجان نتوانست به هویت ترکى منطقه خللى وارد کند. قیام بابک در سال 200 هـ .ق پاسخى دندانشکن به حملات اعراب بود. بابک به اعراب مى گفت: براى تبلیغ دین اسلام مبلغ دینى لازم است نه قشون تا دندان مسلح عرب.

در سده هاى بعدى با استقرار قبایل ترکان اغوز در آذربایجان زمینه براى تکمیل روند ملیت و زبان ترکى آذربایجان فراهم شد و لهجه ى نوین آذربایجانى بوجود آمد. در این دوران کتاب ارزشمند دده قورقود در سرزمین آذربایجان به رشته تحریر درآمد. وجود حوادث تاریخى ، توپونیم هاى تاریخى و فعلى آذربایجان شاهد این مدعاست. آذربایجان در این سالها محل گذر کاروانهاى شرق و غرب بود و همین مسأله سبب رونق فرهنگى و اقتصادى آذربایجان گردید. این اطلاعات در کتب سیاحان جهان که از آذربایجان گذشته اند دیده مى شود.

در آذربایجان علاوه بر مذاهب رسمى اسلام اندیشه هاى مختلف اسلامى نیز صاحب نفوذ بودند. تصوف آذربایجانى ( حروفیه، بابائیه و اخى لیک و صوفیه ) بعدها زمام امور آذربایجان را در دست گرفتند. صفوی ها براى اولین بار امپراطورى ترکان آذربایجان را تأسیس کردند. جهانشاه قره قویونلو مشهور به "حقیقى" و شاه اسماعیل صفوى مشهور به "خطایى" از بزرگترین سلاطین شاعر آذربایجان بودند. جنگهاى متمادى بین صفوى و عثمانى به ترتیب به نمایندگى از طرف ترکان متصوف و ترکان شریعت خواه باعث ضرر و زیانهاى فراوان اقتصادى آذربایجان شد. از نظر سیاسى و فرهنگى نیز انتقال پایتخت از تبریز به درون امپراطورى سبب کاهش اهمیت منطقه گردید. با ضعیف شدن امپراطورى صفوى و دور شدن پایتخت از آذربایجان زمینه ایجاد حکومتهاى مستقل در شهرهاى آذربایجان با عنوان « خانات آذربایجان » فراهم شد. با قدرت گرفتن ترکان قاجار زمینه وحدت سیاسى ، فرهنگى و اقتصادى آذربایجان تأمین شد. سلاطین قاجاریه براى تأکید بر اهمیت آذربایجان، ولیعهد هایش را به حکمرانى آذربایجان مى فرستادند. پس از جنگهاى فراوان بین عباس میرزا حکمران آذربایجان و روسها در سالهاى 1813 و 1828 م طى دو عهدنامه " گلستان و تورکمن چای" آذربایجان شمال ارس از ترکیب وطن جدا شد و از اواسط قرن نوزدهم در سوى ارس از دو مسیر جداگانه به پیشرفت خود ادامه دادند.

آذربایجان در دوره ى قاجاریه با روسیه و عثمانى ارتباط مستقیم داشت و بسیارى از اولین هاى ایران امروزین مانند اولین چاپخانه، اولین مجله علمى، اولین مدرسه به سبک نوین و غیره از افتخارات آذربایجانیان مى باشد. مشروطیت را نیز آذربایجان به سایر ملل ایران هدیه داد.

جنگ جهانى اول نقطه عطفى در تاریخ آذربایجان بود. در سال 1918 جمهورى آذربایجان به رهبرى م . ا . رسول زاده و فتحعلى خان خویلو در ماکو و در سال 1920 به رهبرى شیخ محمد خیابانى دولت آزادیستان در تبریز تأسیس شد. در غرب آذربایجان نیز فاجعه ى "جیلولوق" بوقوع پیوست که بر اثر تصفیه ى نژادى اعمال شده از سوى ارامنه و آشورى ها بیش از یکصد و پنجاه هزار تن در غرب آذربایجان شهید شدند. پس از فجایع جیلولوق ، فجایع" کوردلوق" بدست سیمیتقو و عمالش به وقوع پیوست که طى آن بیش از هزاران تن از اهالى آذربایجان شهید و شهرهاى غرب آذربایجان غارت شده و جمع کثیری به تهران مهاجرت کردند.

ساقط شدن دولت ترکى قاجار بدست رضاخان پهلوى نقطه عطفى در تاریخ عموم ترک و آذربایجان محسوب مى شود. در این دوران زمان و فرهنگى ترکى ممنوع اعلام و تئورى آریایى و برترى زبان فارسى اجرا شد. تشکیل حکومت مختار آذربایجان به رهبرى پیشه ورى در جنگ جهانى دوم پاسخى به حرکات ضد فرهنگى و ضد بشرى پهلوى ها محسوب مى شد. این حکومت در 21 آذر 1324 تأسیس و در 21 آذر 1325 شمسى با حمله ارتش شاه به آذربایجان پایان پذیرفت. زمان رسمى این حکومت ترکى آذربایجانى بود و طى یکسال دهها کتاب و مجله به زبان ترکى چاپ و دانشگاه تبریز تأسیس شد. سیاست ضد آذربایجانى پهلوى پس از دهها سال با راهپیمایى 29 بهمن 1356 تبریز مورد اعتراض رسمى و جدى مردم آذربایجان قرار گرفت و پس از پیروزى انقلاب اسلامى سیاست ممنوع بودن زبان و فرهنگ ترکى با تلاش دهها سال مردم آذربایجان برچیده شد.پس از انقلاب اسلامی ترکان آذربایجان علیرغم پاره ای کارشکنی بقایای آریایی پرستها در دستگاههای دولتی به نشر فرهنگ و ادبیات و تاریخ آذربایجان همت گماشته و با تقدیم هزاران شهید در جبهه های کردستان و خوزستان شجاعت و غیرت خود را به منصه ظهور درآوردند.

جایگاه مراغـــــــه در تاریخ ایران

جایگاه مراغـــــــه در تاریخ ایران

مراغه یکی از شهرهای قدیمی ایران است. این شهر در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان شرقی قرار گرفته است. دین مردم این شهر مسلمان و مذهب انها شیعه جعفری است و مراسمات مذهبی پرشوری در ایام ماه محرم و ماه رمضان برپا میکنند مردم این شهر به زبان ترکی صحبت میکنند نام مراغه در اصل ماراوا و مراوا و ماداوا بوده که جایگاه مادها معنی می‌دهد. مراغه تاریخ پر افت و خیزی داشته است و از شهرهای مهم شمال غربی ایران بشمار می‌رود. آثار باستانی مراغه بسیار است که رصدخانه خواجه نصیر طوسی از مهم‌ترین آنهاست.
تصویری از رصدخانه مراغه



از آثار بسیار کهن در مراغه مهرابه مراغه است. مهرابه‌ها نیایشگاههای مهرپرستان بودند. مهرپرستی، دینی ایرانی بوده که پرستش خورشید از اجزای اصلی آن بشمار می‌رفته است. این دین از ایران به اروپای غربی هم رخنه کرده بود. این شهر جمعیتی بالغ بر۳۰۰٬۰۰۰ نفر را در خود گنجانده است .

مراغه یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایران و دومین شهر بزرگ استان آذربایجانشرقی (تبریز) میباشد که در کنار رودخانه زیبای صافی و در مشرق دریاچه ارومیه و بر دامنه جنوبی کوه سهند قرار گرفته است. نام قدیمی مراغه را (مراوا یا ماراوا) ذکر کرده‌اند و بر همین اساس قدمت شهر مراغه به دوره ماد بر می‌گردد. موقعیت منطقه‌ای مراغه طوری است که از شمال به شهر تبریز و ارتفاعات کوههای سهند و از شرق به شهرستان هشترود و از سمت مغرب به دریاچه ارومیه و از جنوب به شهرستان میاندوآب محدود است.

فاصله مراغه – تبریز از طریق جاده آسفالته 130 کیلومتر است اختلاف ساعت این شهر با تهران 21 دقیقه و 30 ثانیه است. این شهر علاوه بر جاده آسفالته از طریق خط آهن به تبریز و تهران و از طریق خطوط هوایی به تهران متصل می‌شود. بطور کلی مراغه از دو ناحیه کوهستانی و جلگه‌ای تشکیل یافته و از لحاظ آب و هوا معتدل (متمایل به سردی) و نسبتا مرطوب است.

از مکانهای تاریخی و قدیمی آن : گنبد کبود ، گنبد مدور ، گنبد غفاریه را می‌توان نام برد.
گنبد مدور




اوج شهرت نام مراغه به عهد هلاکوخان می‌رسد. در دوره هلاکوخان و در زمانی که مراغه به عنوان پایتخت برگزیده شده بود با تقاضا و تشویق دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیر الدین طوسی معتبرترین مرکز علمی جهان یعنی رصدخانه مراغه در یکی از تپه‌های شمال غربی مراغه احداث گردید که قبل از ویرانی یکی از بزرگترین مراکز پژوهشی و نجومی زمان خود در جهان بود. و هم اکنون گنبدی بلند جهت پوشش بقایای برج مرکزی رصد خانه بر روی آن احداث گردیده که به عنوان نمایشگاه، از آلات و وسایل نجومی آن دوره نیز در آن استفاده خواهد شد.
رصدخانه خواجه نصیرالدین طوسی


مراغه مدتی در زمان حکومت مغول‌ها پایتخت ایران بوده است و دانشمند نامی و بزرگ جهان خواجه نصیر الدین طوسی در آن زمان اقدام به راه اندازی بزرگ‌ترین رصد خانه و کتابخانه نجوم در جهان در این شهر نموده است و اکنون نیز این مکان در کوه رصد مراغه موجود است.

مراغه که اکنون دارای پتانسیل‌های بسیار قوی از لحاظ گردشگری و صنعتی و فرهنگی است تبدیل به یکی از بهنرین و برجسته‌ترین شهرهای مهم استان شده و ایجاد دانشگاه‌های متعدد و مراکز تحقیقاتی و شهرک‌های صنعتی و علمی و همچنین دهکده توریستی و ... مراغه را تبدیل به شهری زیبا نموده است.

از جمله مکانهای دیدنی مراغه می‌توان به غار کبوتر در مراغه اشاره کرد که این غار دارای ۵ چاه بسیار عمیق است که تا کنون هیچ کس نتوانسته به انتهای این غارها دسترسی پیدا کند. حکایت‌های مختلفی در اینباره موجود است .
غار کبوتر

قبر مادر هلاکوخان و گنبد سرخ مراغه و تکیه‌ها و مساجد بسیار قدیمی مراغه را به شهری توریستی تبدیل نموده است


پل آجری روستای مردق که در عصر قاجار بر روی رودخانه مردق چای ساخته شده یکی دیگر از آثار مهم این شهرستان می باشد. طهماسب حنفی از بزرگترین دانشمندان این شهرستان بوده که با کمک دانشمند بزرگ و شهرساز خانم ژاکلین بوژو گارنیه هرم سه گوش را برای جمعیت شاغل در شهر مراغه و روستای خرمازرد تهیه کرده است.

سایر مناطق دیدنی مراغه:

امامزاده معصوم ورجوی
این‌ امامزاده‌ در روستای‌ ورجوی‌ مراغه‌ در کنار یک‌ گورستان‌ قدیمی‌ واقع‌ شده‌است‌.
برخی‌ از قبور این‌ گورستان‌ سنگ‌های‌ منقش‌ به‌ تیر و کمان‌، نیزه‌ و شمشیر و سپر دارد. این امامزاده به آخوند ملا معصوم‌مراغه‌ای‌ تعلق‌ دارد.

چشمه ورجوی

آب‌ این‌ چشمه‌ در 8 کیلومتری‌ جنوب‌ مراغه‌ همراه‌ با گاز از زمین‌ خارج‌ می‌شود
و درردیف‌ آب‌های‌ معدنی‌ بیکربناته‌ کلسیک‌ و منیزین‌ گازدار و آهن‌ دار است‌.
آب‌ چشمه‌ مزه‌ای‌ گزنده‌ دارد و برای‌استحمام‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد.

مکان های دیدنی:

دره گشایش
دریاچه سد علویان
رودخانه صوفی‌ چای‌
رودخانه موردی چای
مسجد ملارستم‌
معبد مهری
مقبره اوحدی مراغه‌ای
موزه مراغه

مراغه

مراغه


مراغه از شهرهای تاریخی و قدیمی آذربایجان و ایران است. بطلمیوس یونانی، دریاچه ارومیه را به مناسبت واقع شدن آن در کرانه غربی ناحیه مراغه، مارگیانه خوانده است. مارک آنتوان سال 36 قبل از میلاد، هنگام ذکر حوادثی که زمان پارت‌ها در این منطقه رخ داد، از این مکان به نام فرائه‌تا یاد کرد.هنگام خلافت هارون‌الرشید، درآمد شهر مراغه به دختران خلیفه اختصاص داشت. در دوره جنگ‌های اعراب با بابک خرمدین درارسباران، این شهر پناهگاه قشون اعراب بود، حتی افشین، مراغه را مرکز زمستانی قشون خود قرار داد.در 280 هجری فرمانروایی مراغه به محمد بن افشین بن دیو داد رسید. بعد از وی برادرش یوسف به جای او نشست و درسال 296 هجری به نام خود در مراغه سکه زد. در دوران فرمانروایی قره یوسف، مراغه بسیار آباد و معمور شد، یک درالاماره،یک خزانه و چند ساختمان دیوانی در آن بنا کرد. کم کم قدرت او بالا گرفت و مورد تأیید خلیفه واقع شد. پس از آن مرکز حکومت خود را به اردبیل منتقل ساخت.در سال 317 هجری آخرین فرمانروای بنی ساج، یعنی ابوالمسافر الفتح در مراغه به قتل رسید. در 332 هجری، مسافریان دیلمی به مراغه دست یافتند. از این دوران سکه‌ای به نام محمد بن عبدالرزاق، سردار رکن الدوله دیلمی و سکه‌هایی به نام ابراهیم و جستان دو پسر مرزبان دیلمی دردست است که در شهر مراغه ضرب شده‌اند.در سال 420 هجری قشون غز وارد مراغه شد. در سال 566 هجری مراغه جزو قلمرو سلجوقیان درآمد. در سال 622 هجری جلال الدین خوارزمشاه بدون برخورد با مقاومت مهمی، به مراغه آمد. در سال 628 هجری این شهر به تصرف سپاهیان مغول درآمد. در 656 هجری مراغه مرکز فرمانروایی هلاکوخان مغول شد؛ خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری چند دانشمند ستاره شناس، مأمور تأسیس رصد خانه معروف مراغه گردید. هلاکو خود، آئین بودایی داشت ولی زن و مادرش مسیحی بودند، لذا در این دوره شهر مراغه و حوالی آن مرکز مسیحیت شد. رومیان، ارامنه و نسطوریان، به خصوص دانشمندان و صعنتکاران و هنرمندان مسیحی در مراغه گرد آمدند. در زمان غازان خان، که به اسلام روی آورده بود، کلیساها به مساجد مبدل شد و دست مبلغین مسیحی از شهرهای بزرگ آذربایجان کوتاه شد.در سال 712 هجری، شمس الدین قره سنقرامیر الامرای حلب ونایب السلطنه مصر به ایران فرار کرد و سلطان محمد خدابنده اولجایتو او را پناه داد و به فرمانروایی مراغه منصوب کرد.در 759 هجری مراغه به دست تیموریان ویران شد. هنگام غلبه شاه اسماعیل، در مراغه نیز مانند سایر شهرها کشتاری رخ داد. در زمان شاه طهماسب صفوی بنای مدارس، مساجد و ساختمان‌های عام المنفعه آغاز شد و شهر مراغه، حتی آبادی‌های حوالی آن، مثل بناب از رفاه و آبادانی قابل توجهی برخوردار گردید. در جنگ‌های پی درپی ایران و عثمانی، عبدالعزیز پاشا، اندک مدتی بر مراغه فرمان راند،تا اینکه در سال 1142 هجری شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد. اززمان عباس میرزا نایب السلطنه، تقریباً حکومت حوالی مراغه به احمد خان مقدم مراغی و خانواده وی اختصاص یافت. گرچه شیخ عبیدالله کُرد در سال 1297 هجری خود رابه حوالی مراغه رسانید، ولی هجوم وی و همراهانش دفع شد و سکون و آرامش به مراغه بازگشت. صمد خان شجاع الدوله مراغه‌ای، مدافع سرسخت و معروف استبداد، بازمانده‌ای از خاندان مقدم بود وی مردی بود سفاک و بی‌رحم که صفحات تاریخ معاصر ایران به خصوص در دوره مشروطیت حاکی از مظالم آن شخص است.

رصد خانه مراغه

گنجینه رصد خانه مراغه


مقدمه

تاریخ و تمدن ایران سابقه‌ای بس طولانی دارد و فراز و نشیب‌های بسیاری به خود دیده است؛ اما هرگز افول نکرده و به خاموشی نگرائیده است. پس از سقوط حاکمیت ساسانی، فرهیختگان این سرزمین فرهنگ ایرانی را با آموزه‌های اسلامی در هم آمیخته و در شکل گیری تمدن اسلامی ایفای نقش نمودند. این حرکت در عصر عباسی (به ویژه در دوره اول) به جهت وجود و حضور علمای خردمند ایرانی در دستگاه خلافت سرعت و جهش بیشتری به خود گرفت. بی‌گمان ایرانیان در عصر طلایی اسلامی نقش بسیار بارز و تعیین کننده داشتند. لکن هجوم مغولان جنگجو و چابک سوار ولی عاری از فرهنگ و دانش به این سرزمین ضربه سهمگینی وارد آورد، که تاریخ این وقایع دردناک به ویژه برخورد بسیار نامناسب و نسنجیده آنان با اهل فضل و فن و ادب را در خود ثبت کرده است. اما در همین دوره نیز بزرگانی فرهیخته، شجاعانه و مدبرانه پا به عرصه سیاست و اجتماع نهاده و شمشیر را به خدمت قلم گرفتند و توان علمی ایرانی ـ اسلامی خود را در سطح جهانی به نمایش گذاشتند.

خواجه نصیر و نقش او در این دوره

یکی از این علمای خردمند، خواجه نصیرالدین طوسی، بنیانگذار رصد خانه مراغه است. پرداختن به عظمت علمی - پژوهشی رصد خانه بدون توجه به پیشینة تاریخی و نقش محوری خواجه نصیر کاری ناقص و نا صواب است. تاریخ ایران چند دهه قبل از بنای این رصدخانه، شاهد جولان ترک تازان مغول وقتل و غارتهای آنان و تخریب و نابودی کتابخانه‌ها و مراکز علمی و کشتار یا فرار علما و دانشمندان از مقابل شمشیرهای این قوم بوده است. با قتل جمع کثیری از دانشمندان و تخلیه و تخریب مراکز علمی یک‌باره بساط علم و معرفت و حتی امید به زندگی از این دیار رخت بر بست و معدود دانشمندانی که به مناطق غربی جهان اسلام گریختند، دیگر آن آرامش و تمرکز فکری را نداشتند که با خاطری آسوده به امور علمی بپردازند. لذا دوران رشد و شکوفایی علوم به رکود و قهقرا گرائید. با این همه وجود تنی چند از رجال دانشمند ایرانی در شرق جهان اسلام و نفوذ ایشان در دستگاه مغول و ایلخانان موجب شد که اندکی از آب رفته به جویبار دانش و معرفت باز گردد. آنان با غلبه فکری و نفوذ معنوی بر امرای خون آشام مغول توانستند در مقابل این یورش سیل آسا در پاره‌ای نقاط ایستادگی کنند و از میان این قوم وحشی افرادی دانش دوست و ادب پرور و نیکوکار تربیت نمایند.1 خواجه نصیر مشهورترین و موثرترین افراد دانشمند این دوره است. اگر تمام قلمرو هنر و علوم و فلسفه را با یکدیگر در نظر بگیریم، بدون شک پس از ابن سینا، بزرگترین چهره، خواجه نصیر است و هیچ کس به اندازه او در زمینه‌های مختلف در دیگران تاثیرگذار نبوده است.2

محمد بن فخرالدین محمد بن حسن مکنی به ابو جعفر، مشهور و معروف به خواجه نصیر در سال 597 هجری قمری در جهرود قم متولد شد و در طوس اقامت گزید. بعد از تحصیلات مقدماتی، فقه و منطق و کلام را در طوس از پدر و دایی خویش آموخت. سپس نزد چند تن از علمای نیشابور به فرا گرفتن علوم ریاضی و حکمت پرداخت و به سال 619 هجری اجازه روایت گرفت.3 وی در معارف زمان خویش به ویژه حکمت و ریاضی استاد مسلم شد و به استاد البشر ملقب گشت.4 در جوانی به خدمت اسماعیلیه قهستان رفت و کتاب اخلاق ناصری را برای محتشم قهستان، ناصرالدین عبد الرحیم، که مردی فضل دوست بود نگاشت. سپس به دستور ناصر الدین راهی "قلعه الموت" از قلاع اسماعیلیه شد. چون هولاکوخان عزم تسخیر قلعه‌های اسماعیلیان را کرد، رکن الدین خور شاه، فرمانروای الموت به صواب دید خواجه تسلیم شود. (سال 654 ه‍( خود وی نیز چاره‌ای برای جلو گیری از ویرانی کلی سرزمین ایران ندید الا اینکه به عنوان منجم به خدمت هولاکو در آید. بدین ترتیب اعتماد خان مغول را به خود جلب کرد و توانست برخی از کتابخانه‌ها و مدارس را از نابودی برهاند. ضمنا سرپرستی اوقاف عهد هولاکو به او واگذار شد.5

خواجه با تمام عزت و اقتدار و احترام از ملازمان هولاکو و به تعبیری وزیر او بود. پس از هولاکو، اباقاخان نیز وی را گرامی داشت. خواجه گذشته از مسئولیت‌های سیاسی و اجتماعی و نفوذ کلام بسیار قوی در دربار ایلخانی و پرداختن به شعر و شاعری، به تدریس و تصنیف و تحقیق پرداخته، آثار بسیار متعددی به عربی و فارسی در زمینه اخلاق، کلام، ریاضی، نجوم و علوم طبیعی از خود به یادگار گذاشت که در منابع مختلف به بیش از پنجاه مورد آنها اشاره شده است. وی که شیعه اثنی عشری بود، چندین کتاب در علم کلام شیعه به رشته تحریر درآورده که کتاب تجرید العقاید معروف‌ترین کتاب از این نوع است. تأثیر وی در جهان اسلام به ویژه در قسمت شرقی آن بسیار عظیم بوده است. ولی در مغرب زمین تنها آثار نجومی و ریاضی او ترجمه شده است که البته همین‌ها در قرون وسطی و دوره رنسانس تاثیر فراوانی داشته است.6

بنای رصدخانه و عظمت آن

مغولان از فضل و معرفت سهم و حظ زیادی نداشتند، لکن به ستاره شناسی و احکام آن علاقه مند بودند. هولاکو وقتی در سال 657 در مراغه ساکن شد ضمن گرامیداشت مقدم خواجه از وی خواست رصد خانه‌ای در آنجا بنا کند. خواجه با توجه به عظمت کار مورد نظر و عدم وجود امکانات و نیروی انسانی شایسته و فاضل گفت: "بنای رصد خانه و نوشتن زیج تازه، نزدیک به سی سال وقت لازم دارد" ولی هولاکو اصرار ورزید. در نتیجه خواجه این کار را در مدتی کمتر از دوازده سال به انجام رساند.7 برخی نیز آورده اند که فکر ایجاد رصدخانه از ضمیر منگوقاآن تراوش کرده بود، که خود بدان توفیق نیافت. هولاکو به وصیت او اقدام به چنین کاری کرد چون منگوقاآن از میان سلاطین مغول به حدّت ذهن و ذکاوت امتیاز تمام داشت، چنانکه بعضی از اشکال اقلیدسی را حل می‌کرد. لذا در صدد برآمد که در وقت اقتدار رصدی بنا نماید. از این رو به موجب فرمان جمال الدین محمد بن طاهربن محمد الزیدی البخاری بدان مهم مشغول گشت. اما بعضی از اعمال بر وی مشتبه شده و تحقق این مسأله به تأخیر و تعویق افتاد... این شد که در وقت وداع به برادرش گفت که چون قلاع ملاحده را فتح کنی، خواجه نصیر طوسی را بدین کار بگمار. چون فتح قلاع اسماعیلیه میسر گشت و خواجه به خدمت پیوست، ایلخان مفارقت او را جایز ندانست و فرمان داد که در موقع مناسب به امر رصد اشتغال نماید. و خواجه مراغه را برای این کار اختیار نمود."8 قول دیگر آن است که: "خواجه چون علاقه و اراده مغولان را بر مقوله ستاره شناسی و ر صد انجم ملاحظه کرد، فرصت را غنیمت شمرد و در خواست اجازت نمود تا بدان کار بپردازد و زیجی استنباط کند تا بهره‌ها از آن گرفته شود. خان مغول پیشنهاد او را موافق مزاج خود یافت و اذن صادر کرد و همه امکانات را برای وی فراهم ساخت".

خواجه چون در راس اوقاف ایلخانی قرار داشت، یک دهم اوقاف را جهت تامین هزینه‌های رصدخانه قرار داد و بنیه مالی مستمر و قوی بر آن فراهم آورد. به علاوه مبلغ بیست هزار دینار آن روزگار را جهت تعمیر و تهیه اسباب و آلات خرج کرد.9 از جهت تامین نیروی انسانی متخصص و متبحر نیز برای خواجه فرصت مناسبی پیش آمد؛ زیرا اولا محل و موقعیت مناسبی برای دانشمندان و فرهیختگان قلمرو اسلامی جهت تحقیق و پژوهش‌های علمی فراهم شد. ثانیا پس از چند دهه امنیت لازم توام با اکرام و احترام برای علما و خردورزان اسلامی با جلب نظر خان مغول ایجاد شد. لذا خواجه با حمایت و فرمان هولاکو حدود صد و بیست تن از علمای علم نجوم را از اقصی نقاط مختلف به مراغه دعوت کرد و ضمن اکرام و احترام فراوان آنان را در مساکن مجلل منزل داد.10

صدر الدین علی فرزند فاضل خواجه متولی امور رصد خانه و ریاست عالیه آن البته با مدیریت و نظارت شخص خواجه بود. خواجه علاوه بر تامین و تکمیل هیات علمی لازم چند کار مهم دیگر نیز کرد.

الف) به دستور هولاکو همه آلات رصد لازم را که در بغداد و نقاط دیگر مغولان به غارت گرفته بودند، در مراغه در اختیار خواجه قرار دادند.11

ب) آلات رصد و دستگاههای نجومی جدیدی به همت خواجه و دستیارانش اختراع گردید و مورد استفاده قرار گرفت. ساخت این گونه آلات نجومی در این مرکز به اوج خود رسید.12

ج) کتابخانه‌ای بزرگ در شهر مراغه و محل رصد خانه تاسیس کرد و کتب معتبر علمی را در زمینه نجوم، ریاضی و... از اقصی نقاط شناسایی و تهیه کرد و در اختیار کتاب دوستان و منجمان قرار داد. تعداد کتب این کتابخانه را بالغ بر چهار صد هزار جلد نوشته اند که تا آن تاریخ در هیچ یک از کتابخانه‌های جهان اسلام رقمی به این عظمت دیده نشده بود.

د) منجمان و محققان شاغل در رصدخانه را مورد احترام و اکرام و در شرایط مناسب رفاهی قرار داد و برای طلبه دانش کمک هزینه تحصیلی مقرر نمود.13

با این وصف رصدخانه مراغه نه تنها به عنوان یک مرکز بزرگ علمی ـ نجومی بلکه به صورت یک سازمان و موسسه علمی مجهز، که در آن کلیه شاخه‌های علوم آن روز تدریس می‌شد، شهرت یافت.14 این مرکز دانشگاهی بود که پس از جندی شاپور و مدارس نظامیه و مستنصریه از بزرگترین مراکز علمی اسلامی به شمار می‌رفت. قبل از آن رصدخانه حاکمی مصر (مربوط به قرن پنجم) تا دیر زمانی یگانه مرجع علمای هیات بود؛ ولی همین که خواجه نصیر رصدخانه تازه‌ای بنا کرد، رصدخانه حاکمی از اعتبار افتاد؛ زیرا رصدخانه مراغه از هر جهت کامل‌تر بود و پول زیادی برای تکمیل آن مصرف شد.15 به تعبیر دیگر می‌توان آن را نخستین رصدخانه نجومی به معنای کامل دانست.16

مهمترین نتیجه و کار تحقیقی این رصدخانه زیجی است به نام زیج ایلخانی که بعد از رصد ستارگان و اجرام آسمانی توسط منجمان و محققان و به ریاست خواجه تنظیم شد. این زیج در اصل به زبان فارسی است که بعدها به زبان‌های دیگر ترجمه شد. این اثر علمی نه تنها در تحول و تکامل علم نجوم موثر واقع شد، بلکه برای نسل‌های بعدی نیز راهنمای خوبی به حساب آمد. این زیج شامل چهار قسمت به شرح ذیل است. الف) در تواریخ؛ ب) در سیر کواکب و مواضع و طول و عرض آنها؛ ج) در اوقات؛ د) در باقی اعمال نجوم.17

جداول نجومی خواجه نصیر در جهان اسلام، غرب و شرق بودایی مشهور شد. این جداول همگی ایرانی18 و در توجه دانشمندان غرب به علم نجوم و تحول در هیات نجوم از منظومه بطلمیوسی به منظومه کپرنیکی و کپلری سخت مورد عنایت و محل مراجعه بودند. تا دوره رنسانس یکی از بهترین راهنمای ارصادات رصدخانه‌های اروپا، زیج یا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه‌های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه‌های تیکو براهه و کپلر تحت تاثیر رصدخانه مراغه بوده اند.19 تا دوره ایلخانان ظاهراً هیچ کس طرحی که قادر باشد در دقت و صحت با طرح بطلمیوس رقابت نماید و در عین حال دارای تنها حرکات مستدیر متحدالمرکز باشد، ارائه نکرد. اما این تحول را خواجه نصیر آغاز نمود و به کمک همکارانش در رصدخانه مراغه به انجام رسانید. در عظمت کار خواجه و گنجینه عظیم رصدخانه مراغه همان بس که برخی منابع (تالیف صاحب نظران غیر ایرانی و غیر مسلمان) از آن تعبیر به مکتب نجومی مراغه کرده اند.20

دوره فعالیت این مرکز را حداقل تا عصر سلطنت سلطان محمد خدابنده (قرن هشتم هجری) می‌دانند. قدیمی ترین طرح از این محل مربوط به کروکی مختصری است که در سال 1883 میلادی هوتوم شیندلر آلمانی آن را ترسیم کرد. این طرح تنها وضع ناهمواری‌های سطح تپه را نمایان می‌کرد و اطلاع دیگری به دست نمی داد. اولین کاوش‌ها به سرپرستی دکتر پرویز ورجاوند استاد باستان شناسی دانشگاه تهران از سال 1351 هجری شمسی شروع شد. این مرکز بزرگ علمی و ارصادی متأسفانه به کلی ویران شده و مدت مدیدی تنها نامی از آن بر سر زبان‌ها بود. خوشبختانه سازمان میراث فرهنگی و دیگر سازمان‌های مسئول اخیراً گام‌هایی را برای احیا و معرفی این بنای عظیم برداشته اند که ضمن تقدیر و امتنان امیدواریم شاهد نتایج خوب این حرکت برای شهرستان مراغه و فرهنگ غنی اسلامی ـ ایرانی خود باشیم.


اگر تمام قلمرو هنر و علوم و فلسفه را با یکدیگر در نظر بگیریم، بدون شک پس از ابن سینا، بزرگترین چهره، خواجه نصیر است و هیچ کس به اندازه او در زمینه‌های مختلف در دیگران تاثیرگذار نبوده است.

تا دوره رنسانس یکی از بهترین راهنمای ارصادات رصدخانه‌های اروپا، زیج یا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه‌های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه‌های تیکو براهه و کپلر تحت تاثیر رصدخانه مراغه بوده اند.

شعر استاد قاراچورلو در مورد جان اشتاین بک

                                         بولوت قاراچورلو سهند:


 ( جان‌ اشتایین‌بکه‌ )

 حییفسیله‌نیرم‌، او گونلریمه‌،
 خیرسیز بیر نامرده‌   آلدانماغیما
 او،اینسان‌ آدینی‌   اوغورلیانین‌
 تزویر کارلیغینا  توولانماغیما.

 آز دگیل‌، 20 ایل‌، من‌ بو نامردی‌،
 بیراینسان‌ تانییب‌، تانیتدیرمیشام‌.
 بیر چوخ‌ اؤزومدن‌ده‌ ساده‌لرینه‌،
 بوتون‌ یازدیقلارین‌ اوخوتدورموشام‌.

 سن‌ دئمه‌، دئینلر دئدیگی‌ کیمی‌،
 بؤیوک‌ محک‌ ایمیش‌اینسانا زامان‌.
 شله‌نه‌ قدرده‌ قابا اولسایمیش‌،
 آخیرسی‌ کئچرمیش‌ ایپ‌ دوواناقدان‌.

 دونیانین‌ غریبه‌ اویونلاری‌ وار
 اینسان‌ دا بو قدر تئز آلدانارمیش‌؟
 بو آلدانماق‌ دگیل‌، ساتیلقانلیقدیر،
 اشتایین‌بکی‌ده‌ آلماق‌ اولارمیش‌؟

 بازار چوخ‌ قیزغیندیر یئنی‌ دونیادا،
 وجدان‌دا بیر ماتاح‌ کیمی‌ ساتیلیر.
 بیر اووج‌ دولارا، بیر اووج‌ پولا،
 شرفین‌، ناموسون‌ داشی‌ آتیلیر.

 «غضب‌ سالخیملارین‌» یارادان‌ اللر،
 غضب‌ اوردوسونا توپ‌دا آتارمیش‌.
 فاشیزم‌ علیهینه‌ یازان‌ قلملر
 اله‌نیب‌-دولانیب‌ فاشیست‌ اولارمیش‌.

 بوگون‌ ویتناما سوخولانلارین‌،
 فاشیست‌ اوردوسیله‌ فرقی‌ هاردادیر؟
 اودااینسان‌ قانی‌ ایچیردی‌، بو دا
 باخسان‌ همان‌ آشدیر، همان‌ کاسادیر.

 بو قودوزلوقلارا قارشی‌ دونیادا،
 اعتراض‌ سسلری‌ گؤیه‌ گئدرکن‌
 «سارت‌»لار، «راسل‌»لر محکمه‌ قوروب‌
 اینسان‌  جلادلارین‌ محکوم‌ ائدرکن‌،

 ماسقالی‌ بر یانکی‌، آخماق‌ بیر کابوی‌،
 وار-یوخون‌ اوتوز، وجدانین‌ ساتیر.
 مظلوم‌ و مبارز بیر خلقه‌ قارشی‌
 شرفین‌ گلوله‌ ائیله‌ییر، آتیر.

 ویتنامدا چوخ‌ توپلار آتیلیر هر گون‌
 سن‌ده‌ آت‌ توپونو، گلسین‌، «قهرمان‌»
 بلی‌، ذاتی‌ قیریق‌ بیر «ضیالییا»
 شرفلی‌ یاشاماق‌ دگیلدیر آسان‌.

 ایندییه‌ قدر هئچ‌ فیکیرلشمیسن‌،
 ویتنامدا نه‌ گزیب‌، نه‌ آختاریردین‌؟
 ماشانی‌ چکرکن‌ هئچ‌ بیر دوشوندون‌
 کیملرین‌ اوستونه‌ آتش‌ آچیردین‌؟

 قلم‌-توپ‌، اریمیش‌ قورشون‌ مرکب‌،
 کاغاذ بیر حق‌ سئوراینسان‌ سینه‌سی‌.
 یاز، «بؤیوک‌ محرر» اسیرگمه‌، یاز:
 جان‌ اشتایین‌ بکین‌ آخر سوژه‌سی‌.

 یاز، قوی‌ شیطانلارین‌ بارگاهیندا
 کئچمیشینین‌ اوستون‌ اؤرتسون‌ بولکه‌
 یاز، قوی‌ باش‌ اگدیگین‌ یئنی‌ تانریلار
 «اسکی‌ گناهیندان‌» گؤز اؤرتسون‌، بلکه‌!
 ***
 ویتنامدا چوخ‌ توپلار آتیلیر هر گون‌
 سن‌ده‌ آت‌ توپونو، گلسین‌، «قهرمان‌»
 بلی‌، ذاتی‌ قیریق‌ بیر «ضیالییا»
 شرفلی‌ یاشاماق‌ دگیلدیر آسان‌.

 آت‌ گلسین‌، توپوندان‌ چیخان‌ گولله‌لر،
 تکجه‌ ویتناملینی‌ قیریب‌ اؤلدورمور.
 حیاتین‌ ماراقلی‌ سیناقلاری‌ وار،
 اونلارلا «اشتایین‌ بک‌»لرده‌ اؤلور.

 باخما، هله‌ نفس‌ چکیرسن‌ ساتقین‌
 اؤلوم‌، تکجه‌ دگیل‌، نفس‌ چکمه‌مک‌
 چوخلار نفس‌ چکمیر، یاشاییر، اما،
 چوخلار نفس‌ چکیر، اؤلودور-دئمک‌.

عبدالقادر مراغه ای

عبدالقادر مراغه ای
                         

 

              

عبدالقادر مراغه ای (838_754ه_ق): ایرانی الاصل و با نام کامل ابوالفضائل کمال الدین عبدالقادر بن حافظ غیبی مراغی . متولد مراغه بود و در کودکی نزد پدر ادبیات و فقه و قرآن و خوشنویسی آموخت . موسیقی را هم نزد پدرش آموختو در جوانی به فضل و هنر شهرت یافت . مراغه در آن زمان مرکز علم و هنر بور و رصد خانه اش معروف بود . کتاب او بنام " شرح الادوار " که شرحی است بر " الادوار " صفی الدین ارموی ، شناخته شده است . ولی اثر مهم و پر محتوی او ، " مقاصد الالحان " است که آخرین متن علمی و پایه ای موسیقی نظری به شمار میرود . مراغی از سمرقند به آسیای صغیر رفت و کتابش را برای تقدیم به سلطان عثمانی ( مراد دوم ) همراه برد . ولی به سمرقند برگشت و تا آخر عمر در آنجا به سر برد .
کتابهای او عمدتا در نسخه های نفیس ، درکتابخانه های مهمی چون نور عثمانیه ( ترکیه) ، اسکندریه (مصر ) و استان قدس رضوی( ایران ) نگهداری می شود . مقاصد الالحان دوازده فصل و دو پیوست دارد و از کتابهای خواندنی و مهم در موسیقی نظری ایران است . سایر کتابهای او عبارتند از جامع الالحان ( به اضافه رساله خاتمه آن ) و کنزالالحان که از این آخرین کتاب هیچ اثری نیست .
عبدالقادر نوازنده بی همتای عود و نوا پرداز کم نظیری بوده است و ساختن بسیاری قولها و تصنیفها و دوره های مختلف منسوب به اوست . دو کتاب مهم او به کوشش فاضل فقید سید تقی  بینش در سالهای 1344 و 1356 و 1366 ، تصحیح و منتشر شد . فرزند عبدالقادر مراغی ، عبدالعزیز ، به موسیقی وارد بود و مولف کتاب " تلاوت الادوار " است که در کتابخانه نور عثمانیه اسلامبول نگهداری میشود.
مقاصد الالحان و جامع الالحان و کنزالالحان سه اثر گران بهای عبدالقادر مراغه ای همنین او آخرین موسیقی دان بزرگی که وارث موسیقی به اصطلاح کلاسیک ایران است، وی علاوه بر اینکه نوازنده ی چیره دست عود بود درخوشنویسی و شعر و نقاشی هم تبحر خاصی داشت.

زادگاه زرتشت

زادگاه زرتشت

 تا کنون پژوهش ها و کنکاش های بسیاری در مورد زاد و بوم و روزگاری که پیامبر بزرگ آریایی در آن بسر برده است، صورت گرفته است، گاهی به پاسخ نزدیک شده اند اما پسینی از آن نگذشته که خلافش به اثبات رسیده است.برای جوانان دسترسی به منابع که به زبان های کهن نوشته شده است و بسیار اندکند خیلی دشوار گاه غیرممکن است.اما این سبب نمی شود که از اهمیت و ارزش پژوهش و کنکاش در چگوگی های زرتشت و آیین او بکاهد.زیرا زرتشت برای نخستین بار یکتا پرستی را به جهان شناساند و همراه خود باورها و آیینی را آورد، که همراه با ارزش های همراه خود، به نظام حاکم بر جامعه شکل داده و به آن هویتی همراه با تدبیر داد.آموزه های اصیل و والا و پر ارزش کیش زرتشت، بر سراسر خاورمیانه، یعنی ناحیه ای که در آن یهودیت گسترش یافت و مسیحیت و اسلام پابه عرصه ی وجود گذاشتند، اثر نهاد. به سوی خاور نیز حکومت ایران تا هند شمالی توسعه یافت و در آن جا کیش زرتشتی در تکامل شاخه ی مهایانه ی بودایی موثر افتاد.تمامی دیدگاه های پژوهشگران در مورد زادگاه زرتشت تا کنون به گرد سه نظریه بوده است:1-نظریه ای که زادگاه زرتشت را در غرب می داند.2-نظریه ای که زادگاه اورا در شرق می داند.3- نظریه ای که می گوید زرتشت در غرب بدنیا آمده است، سپس برای نشر آیین خود به سوی شرق رفته است.در اینجا نمی خواهم به دوباره گویی و دوباره نگری در تمام جستارها بپردازم، تنها به بخشی که در آن ابهاماتی می بینم بسنده می کنم تا شاید در خور توان راهی باز کرده باشم برای رسیدن به گوشه های ناپیدایی که گم است و پنهان و نیازمند کنکاش و پژوهش بسیار.در باره ی زاد و بوم زرتشت، تا کنون 20 منطقه نام برده شده استبلخ، اورومیه، شیز، پارس، ری، فلسطین«که او را با ارمیای نبی یکی دانسته اند»، اروپا، مصر، آشور، استخر، کلده، بابل، سوریه، چین، آسیای صغیر، بروکونه سوس«از جزایر پروپنتیس»، فرازستان، نوساری در استان گجرات از کشور هند و...)پرفسور جکسون، در کتاب خود«زرتشت،پیامبر ایران باستان»، می نویسد:«موضوع زادبوم زرتشت، موضوعی است که بسیار مورد بحث قرار گرفته است. دلیل پیچیدگی آن تردیدی است که آیا فعالیت پیامبریش را در زادبوم خویش آغاز کرده است؟ اگر از موضوع پیامبری بگزریم و به زادبوم او توجه کنیم، بی تردید می توان گفت که دانشمندان در این که زرتشت از مغرب ایران( کردستان بزرگ) برخاسته، هم سخن اند. آنها که زادگاه زرتشت را شرق می دانند، زادگاه او را آذربایجان مغرب ماد و یا درست تر، پیرامون دریاچه ی چیچست قرار می دهند، درست به نظر می رسد. افزون بر این از نظر گفته هایی که پدرش را بومی آذربایجان و سرزمین چاه های نفت و مادرش را اهل ری می داند، گفتار نام برده را می توان پذیرفت.»دستکم همه ی پژوهشگران و شرق شناسان، به اشتباه دریاچه ی چیچست یا شیدست را همان دریاچه ی ارومیه دانسته اند که این اشتباه بزرگی است. چرا که دریاچه ی چیچست یا شیدست، امروز بر کناره ی آتشکده ی آذرگشنسب در شهر شید(تکاب کنونی) دیده می شد و از دریاچه ی چیچست تا دریاچه ی ارومیه بیش از 500 کیلومتر مربع راه است و لذا بر پایه ی همه ی متون باستانی، دریاچه ی چیچست برکناره ی آتشکده یآتشکده ی آذرگشنسب قرار داشته است.سرهنری رالینسن نویسنده ی دیگر پیش از او آذربایجان را زادگاه زرتشت دانسته، می نویسد که: به نظر می رسد آشکار شدن زرتشت، نخستین بار در آذربایجان و نخستین آتشکده در شیز، شهر ماد بنا گردیده باشد.شهرستانی در کتاب ملل و نحل، از تولد روح زرتشت در کوهی از آذربایجان یاد می کند. میرخواند در روضه الصفا نیز زرتشت را از اهالی ماد برمی شمرد.ماد، زادبوم زرتشت، همان« خونیرث» همان قلمرو مادها و نام دینی فلات بزرگ ایران است. پیشینه ی مادها نیز بر پایه ی متون و یافته های باستانی به ده هزار سال پیش می رسد.در اوستا، کشور ماد یا خونیرث،بیش تر از کشورهای دیگر نام برده شده است، از آنرو که خونیرث سرزمین خود ایرانی هاست که به گفته ی بندهش، 6نژاد در آن جا زندگی می کنند.نام ماد از نام میثره(مهر) ایزد بزرگ ایرانی گرفته شده است.ماد به معنی میانه هم است. ماد با واژه اوستایی مئیذیه(میان) یکیست. کشور خونیرث یا ماد نیز در کتاب های پهلوی به عنوان صفتی در توصیف کشور خونیرث به کار رفته که در واقع نام رسمی این سرزمین بوده است که این معنی به نام کشور میانی یا مرکزی آمده است.واژه ی «اسپیتماد» یا «اسپیتمان» به معنی مهر فروزنده، ماد فروزان است که در متون دینی باستانی بارها این نام تکرار شده است.هردوت می نویسد: مادها در کهن آریان نامیده می شدند و نخستین مردم آریایی بوده اند. مغ یا بزرگ بزرگان و موبد موبدان در آیین مهر و زرتشت، از همین واژه ی ماد و مد گرفته شده، همچنین مدنیت و مدینه به معنی شهر و شهرنشینی و تمدن نیز همگی از واژه ی ماد گرفته شده، چرا که مادها نخستین مردمانی بودند که پایه گزار تمدن و شهرنشینی در جهان می باشند.دارمستتر، ایران شناس نامی می نویسد:اوستا در زمان مادها فرودآمده و زبان مادی،همان زبانی است که اوستا با آن نوشته شده و زبان کردی، بازمانده ی همان زبان است. دکتر امیل وی دیلن، اشپیگل، دارمستتر، گلدنر و بسیاری دیگر زرتشت را از ماد دانسته اند و او را مادی خوانده اند. همان گونه که امروز به اثبات رسیده، کردها از تیره ی مادی بوده اند.در کتاب بندهش، زادبوم زرتشت را در کنار دریاچه ی شیدست در آتروپاتکان ماد، نام برده است.شید و شیز کاملن با واژه ی چیچست و درست آن شیدست در پیوند است. دارمستتر و جکسن نیز این موضوع را تایید کرده اند.آنان، شیز را با واژه ی اوستایی چئچست مربوط دانسته اند.در زند بهمن یشت، فرگرد6، پاره ی 10 گفته شده است:آذرگشسب بر کرانه ی دریاچه ی ژرف چیچست است که نظریه ی ما را بسی بر این که دریاچه ی ارومیه با چیچست یکی نیست، تایید می کند. در زادسپرم نیز، آذرگشسب پیروزگر در کنار دریاچه ی چئچست قرار دارد.موضوع دیگر شهر ری است، شهر ری با ری کنونی در تهران تفاوت دارد. ری یا رعه یا رغه، همان مراغه ی کنونی در آتروپاتکان است و شهر ری کنونی تهران نیست. رغه یا ری دوره ی باستان، همان رعه یا مراغه ی آذربایجان است.یاقوت حموی می گوید:«شیز ناحیه ای است در آذربایجان، آن را مغیره پسر شعبه الثقفی(کسی که آذربایجان را در زمان عثمان تسخیر کرد) بگشود. شیز معرب از جیس است. گفته شده که زرتشت پیامبر مجوس از آن جا بود.

شعری از استاد احدی(حسرت)

سولان قینچام


 سـنـسـیـز بـــو گلـسـتــان ایـله ویـــــرانـه قـالـیـب   

                

سونوب عشقیم، اوجاغیم ،محنت وغمخانه قـالـیـب



مـرغ عـشـقی کـه مـنـیم هـمـدم وهـم رازیـمــیدی                              

                 

بـیـر حکایـتـدی دوشــوب دیللره دسـتـانـه قـالـیـب



قـؤمریلارشـاخه ده فـریاد ائلیـیر بـاغ نـئجه اولوب

                

باغبان هاردادی بـــس باغ باغ نیه ویرانه قـالـیـب



نـــه سـبب وار کـــه صـبا چـؤللره بـیگانه اولوب

                

نـغـمه و قـول و غَـزل جمله سی افـسـانـه قـالـیـب



نـــــــه بـهـاردان اثـری وار نــه شـقـایـق بـزنـیـر

                

او یـاشـیـل دونـلـو چـمـنـلر قورو غمخانه قـالـیـب



نـه آچیر باش صونـالار دورنا نـه داغلاردا گزیر

               

آغـاریـب سـاچـلاری داغـلار دلـی دیوانه قـالـیـب                               



نــه نـَسیملـَر قـــدحی ســـوســـن و مــیـنادن آلـیـر

                

نـه قـالـیـب خـَرمـن گـیـسـو نـده کی شانه قـالـیـب



نه چالیر سیزقی سولار نی کیمی خوش ناله لرین

               

نـه یـانـاغـلاردا آچـیـر قـیـنچـا نـه پـروانه قـالـیـب



نــه قـالیب عاشق دلداده نـه مـعـشـوق و نـه عشق

               

نـه سـَبـو واردی نـه سـاغـر نـده پـیـمـانـه قـالـیـب

 

 

اَل گؤتورمور بـو فلک گؤرنجه مَـنلن دوروشوب

             

 حاصل عؤمریم اولوب بیرجه اوچوخ لانـه قـالـیـب



منیم عـؤمریم سـنـیـلـن آشـدی جاوانـلـیق جاداسین

               

بــو خـزان چـاغـلاریـمـا بـیـر دل دیـوانـه قـالـیـب



ســن منی تــرک ائـدَنی عـالمی تـرک ایـلـمـیـشـم

              

  مـسـجـد ودیــــر و کلـیـسـا مـنـه بـیـگـانـه قـالـیـب



یـؤواسـیز قوش کمی حسرت هارا گئدسین

                

گـزمـیـشـم هر یانــی گـر اولسادامـیـخـانه قـالـیـب



اولــمادی عـرش بـریـنـدن مـنـه بـیـر چـاره قیلان

               

بـیـر سـبـب وارکــه اودا خالـق سـبـحـانـه قـالـیـب

 

 

 سولان قینچام

ساعت آفتابی مراغه

Untitled

این ساعت در اجرای طرح از جندی شاپور تا مراغه و جاده‌های دانش و ارتباط علوم قدیمی با علم جدید در این شهرستان اجرا شده است.

 بگفته " ون سان گریمو "  دانشمندان ایران به ویژه خواجه نصیر نقش به سزایی در توسعه علوم در سال‌های قبل داشتند و در زمان حاضر باید با اجرای طرح‌های علمی، علوم دانشمندان گذشته را توسعه دهیم.

این ساعت با هدف احیا گنبد سرخ که قبل از رصدخانه مرکز تشخیص زمان تحویل سال، آغاز سال نو و ساعات مختلف روز و زمان تشخیص اذان ظهر بود ، در این مکان اجرا شده است.

این ساعت به‌مناسبت سال جهانی فیزیک و با مشارکت و نظارت میراث فرهنگی و گردشگری ، مرکز تحقیقات نجوم و اختر فیزیک مراغه و بخش همکاری‌های فرهنگی سفارت فرانسه در تهران در ضلع شمالی گنبد سرخ مراغه اجرا شده است.

ساعت خورشیدی مراغه علاوه بر نشان دادن ساعت، ماه‌های خورشیدی و میلادی را نیز نشان می‌دهد و خطای آن کم‌تر از یک ثانیه است.

برای ساخت و اجرای این ساعت ‪ ۲۰۰میلیون ریال اعتبار هزینه شده است.

واما گزارش خبر ساعت آفتابی از میراث خبر

ساعت آفتابی مراغه افتتاح شد  مراغه _ 19 تیر 1384 _ میراث خبر

ساعت آفتابی مراغه نمونه گفت و گوی متقابل میان ایران و فرانسه و پلی میان گذشته درخشان تاریخ علم و آینده و سپاس و وفاداری ما به شهر زیبای مراغه است.

به گزارش میراث خبر دکتر گریمو، رایزن همکاری و فعالیت های فرهنگی سفارت فرانسه در ایران که به نمایندگی از سفیر فرانسه در مراسم افتتاح ساعت آفتابی گنبد سرخ مراغه شرکت کرده بود، با ابراز خوشحالی از حضور دوباره اش در شهر علم و تاریخ مراغه گفت: سال گذشته در برنامه گذر زهره از برابر خورشید و امروز برای آغاز به کار ساعت آفتابی گنبد سرخ در مراغه هستم . »

گریمو ضمن اشاره به سابقه طولانی علم در شهر مراغه، ساعت خورشیدی این شهر را نه تنها از نظر زیبایی شناسی بسیار باارزش دانست بلکه آن را پدیده علمی پیچیده ای توصیف کرد که با محاسبات طولانی آماده شده است.

وی همکاری سفارت فرانسه را برای ساخت این ساعت آفتابی در چارچوب همکاری های فرهنگی و علمی میان دو کشور ذکر کرد:« از مدتی پیش با کمک نهادهای علمی ایران و بخش فرهنگی سفارت فرانسه طرحی را با نام جاده های علم از جندی شاپور تا مراغه آماده اجرا کرده ایم. امسال نیز به بهانه سال جهانی فیزیک، پیشنهاد ساخت ساعت آفتابی را در مراغه دادیم که با همکاری مرکز تحقیقات نجوم مراغه و میراث فرهنگی شریط ساخت آن فراهم شد. »

رایزن فرهنگی سفارت فرانسه رصد پنج هزار فرانسوی را درکنار رصد خانه مراغه و سفر کاروان شعر ایران فرانسه را به شهر های مختلف ایران از جمله برنامه های این طرح علمی، فرهنگی عنوان کرد :« در آینده این همکاری ها بیشتر خواهد شد . این نوع همکاری ها زمینه گفت و گوی میان تمدن ها را به همراه دارد. »

پیش از سخنان رایزن فرهنگی فرانسه دکتر علی عجیب شیر زاده رئیس مرکز نجوم مراغه دلیل استقرار این ساعت آفتابی را در کنار گنبد سرخ، سنخیت این مکان با مسئله سنجش زمان و تاریخ دانست و گفت: « براساس اطلاعات تاریخی این محل پیش از خواجه نصیرالدین توسی به همین علت ساخته شد و تعیین زمان خورشید از روی نصف النهار ها از این جا مشخص می شد. منافذی که در روی ساختمان می بینید از گذشته وجود داشته اما خواجه نصیرالدین توسی برای محاسبه دقیق تر این منافذ را بیشتر کرد.او بسیاری از محاسبات علمی اش در کنار گنبد سرخ مراغه انجام داده است. »

وی در ادامه صحبت هایش به همکاری با بخش فرهنگی سفارت فرانسه در ساخت این ساعت آفتابی اشاره کرد:« در این راه باید به تلاش دکتر دنیس ساوا رئیس بخش ساعت های آفتابی فرانسه طراح این ساعت اشاره کنم که روزها و شب های زیادی محاسبات دقیق علمی را در مراغه انجام دادند تا توانستند ساعت را آماده کنند. همچنین باید بگویم که همزمان ، ساعت آفتابی دیگر در دانشگاه تبریز ساخته شده که هر دو ساعت به بهانه سال جهانی فیزیک راه اندازی شده است. »

عجب شیرزاده درباره دیگر برنامه های مرکز نجوم مراغه توضیح داد :« در آینده نزدیک تلسکوب فضایی ای را در نزدیکی رصدخانه مراغه نصب می کنیم تا بتوانیم فعالیت های علمی این منطقه را بیشتر کنیم. »

وی در پایان از مراغه به عنوان شهر علم و یاد خواجه نصیرالدین توسی نام برد و اظهار امیدواری کرد، این شهر بار دیگر از نظر علمی احیا شود.

دنیس ساوا رئیس مرکز ساعت های آفتابی فرانسه و طراح ساعت آفتابی مراغه پیش از توضیح درباره چگونگی اندازه گیری زمان و تاریخ به روی آن دلیل انتخاب مراغه برای ساخت ساعت آفتابی را شرح داد :«شاید این سئوال پیش آید که در سال 2005 که ساعت اتمی با آن اندازه گیری دقیقش وجود دارد، چرا ما به فکر ساخت ساعت آفتابی افتادیم. من می گویم این ساعت خورشیدی پیوند بین علم قدیم و جدید است. پیوند میان کاری که خواجه نصیر توسی و برای محاسبه زمان و اعتدال ها کرد با علم مدرن HITC است. »

ساوا سپس به دشواری محاسبه دقیق در شهر مراغه به دلیل نوع قرارگیری برروی نصف النهار اشاره کرد:« این ساعت با یک ثانیه اختلاف زمان را نشان می دهد. ما تلاش زیادی کردیم تا این زمان را به حداقل برسانیم و یک سری اصلاحات را برروی آن اعمال کنیم.»

به گفته طراح ساعت مراغه عیب ساعت های خورشیدی با ساعت های دیگر اختلافی است که با ساعت رسمی دارند:« ساعت رسمی ایران براساس نصف النهار گرینویچ اندازه گیری می شود. این در حالی است که ساعت خورشیدی زمان خورشیدی را نشان می دهد. خورشید در برخی از ساعت ها تندتر و کندتر حرکت می کند. مشکل دیگر تغییر ساعت ها در تابستان و زمستان است که تعیین زمان را با این ساعت مشکل می کند.»

با این همه دنیس ساوا تاکید کرد:« مراغه می تواند به خود مغرور باشد که یکی از دقیق ترین ساعت های خورشیدی ایران و جهان را دارد.»

در این مراسم علاوه بر دکتر گریمو رایزن همکاری های فرهنگی سفارت فرانسه، دانیل وزنی وابسته فرهنگی سفارت فرانسه و دکتر بلانشی وابسته همکاری علوم سفارت و دکتر عمرانی معاونت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان آذربایجان شرقی، ناصر زواری مدیر اداره میراث فرهنگی مراغه، نماینده فرماندار و چند تن از اعضای شورای شهر مراغه حضور داشتند.

ساعت خورشیدی مراغه به صورت عمودی برروی دیواری مقابل گنبد سرخ مراغه قرار گرفته است

گنبد سرخ مراغه یکی از بناهای دوره سلجوقی است که پیش از رصد خانه برای محاسبه زمان ساخته شد. این بنا دارای یک شبستان و یک سردابه است. پای بنا از سنگ تراشیده شده و نشانه هایی از آجرهای لعابی فیروزه ای برروی آن به چشم می خورد.

غار هامپوئیل (غار کبوتر)

غار هامپوئیل (غار کبوتر)

Untitled

غار منحصر به فرد  وفوق العاده زیبا ودر عین حال مخوف و وحشتناک هامپوئیل که نه تنها در ایران بلکه در جهان حرف اول را میزند بطوریکه همتای این غار فقط در ایالت کالیفورنیای آمریکا میباشد که هنوز این غار بطور کامل شناسایی نشده و احتمال میرود که تا به حال فقط 50%از غار شناسایی شده باشد.

"هامپا کهول" ، "هامبا کهول" ،"هامپوئیل" ، "هنگ کهول" ، "هامپو هول" ، "همپوهول" همگی نامی برای یک غار است که ریشه در زبان سانسکریت دارد و وقتی با زبان آذری تلفظ شده و با خط عربی نوشته می شود به چنین چیزی تبدیل می شود. شاید برای راحت شدن از این مسئله بغرنج عده ای از رنج خود کاسته و نام "کبوتر" بر این غار نهاده اند. غافل از اینکه چنین نامی به تنهایی خود میراثی ارزشمند و قابل اعتناست و برای نگهداری و محافظت از آن باید همتی ویژه بکار بست.درمقاله ای تحقیقی نوشته آقای "جوادمفرد کهلان" به عنوان محقق تاریخ ایران باستان که با موضوع تعیین زمان زرتشت در شاهنامه و کتب پهلوی نوشته شده آمده است :((یکی دیگر از فرمانرواهای اوستایی که از آن در شاهنامه نام برده شده است هوم عابد است. کار تاریخی مهمی که به وی منسوب است همانا دستگیری افراسیاب (مادیای اسکیتی، قاتل فرائورت/ سیاوش) در سواحل شرفی دریاچهً اورمیه ، به نزدیکی آتشکدهً آذر گشنسب شهر رغهً زرتشتی (مراغه) است که در شاهنامه و اوستا انعکاس یافته است. لابد همین امر باعث تّقرب وی به مقام ساتراپی نواحی شمال غربی فلات ایران و دامادی آستیاگ پسر کیاخسار گردیده است. فردوسی مکان دستگیری افراسیاب توسط هوم عابد را در قصر زیر زمینی وی (" معبد مهر" قصبهً ورجوی مراغه) یا غار آهکی معروف کبوتر مراغه (هنگ کهول) ذکر می نماید:

وزان پس چنان بد که افراسیاب*همی گشت هرجای بی خورد و خواب*نه ایمن به جان و ونه تن سودمند*همیشه هراسان ز بیم گزند*همی از جهان جایگاهی به جست*که باشد به جان ایمن و تندرست*به نزدیک بردع یکی غار دید*سر کوه غار از جهان نا پدید*ندید از برش جای پرواز باز*نه زیرش پی شیر و جای گراز*زهر شهر دور و به نزدیک آب*که خوانی همی هنگ افراسیاب

این غاربا قدمت 150 تا 200 میلیون سال و با داشتن مناظر طبیعی یکی از شگفتی‌های آفرینش در مراغه و هم‌سن با غار علی صدر همدان است و  دومین غار خاکستری از نظر وسعت و قدمت در جهان به شمار می‌رود به سبب وجود فسیل‌های حلزونی در بستر سنگ‌های رودخانه و آثار بی شمار دوران مختلف زمین‌شناسی، یکی از منابع مهم تحقیقاتی و مطالعاتی زمین‌شناسان در منطقه به شمار مى رود .

این غار در کمرهٔ‌  کوهى صخره‌اى،  رو به جنوب قرار گرفته  است و از بستر رودخانهٔ  مردى چاى  حدود ۱۶۰۰    متر ارتفاع  دارد. دهانهٔ‌ غار ۸ متر است و ارتفاعش به ۲۵ تا ۴۰ متر مى‌رسد. طول و عرض میدان  اول غار تقریباً ۴۰ تا۶۰ متر است که مساحت 2400متری را تشکیل میدهد. در ابتداى ورود به غار، کتیبه‌اى به زبان روسى دیده مى‌شود که تاریخ  آن مربوط به سال ۱۹۲۵ میلادى است.

 در ابتدای ورودی غار میدان بزرگی وجود دارد که سقف آن لانهٔ کبوتران است. پس از تونل کم‌ارتغاعی که در سمت راست قرار دارد، میدان نسبتاً بزرگ دیگری نیز وجود دارد. در سمت شمالی و شمال شرقی میدان دوم، چهار حفره و فرورفتگی گود به چشم می خورد که نشان دهنده وجود چهار حلقه چاه به عمق تقریبی 10 تا 1۲ متر است که چاه های 1 و 2 در پائین به هم متصل و به همان جا محدودند. ولی چاه های 3 و 4 در عین اتصال به هم در زیر امتداد دارند. در این میدان صخره‌های بزرگی دیده می‌شود که تا خردادماه به‌دلیل ریزش آب‌های زیرزمینی سطح آن‌ها لغزنده بوده و عبور از آن‌ها احتیاط زیادی را می‌طلبد. سپس این میدان بزرگ به اتاق‌های بزرگ و در نهایت به تونل‌های باریکی ختم می‌شود. در سقف اتاق‌ها زمانی  صدها خفاش به‌حال آویزان دیده می‌شدند که با هماهنگی خاصی به‌طور موزون در نوسان بودند ولی حال بعلت رفت وآمد های زیاد  داخل غار جایی برای خفاشان نماند  وکم کم جای خودشان را به انسانها   دادند وخودشان در دل تاریکیهای چاهها کم شدند.

در این غار تالارهای و معابر جالب وجود دارند که هر کدام با اسمی توسط غارنوردان تبریز و مراغه ای نام گذاری شده که به طور مثال میتوان به تالار غمگین، تالار معبد، چاه و تالار خفاش، تالار آینه، حوض کوثر، پیست اسکی، چاه داوود و ... اشاره کرد.

 همه ساله تغییرات زیادی در داخل غار اتفاق می افتد. تغییرات عمده میدان اول و دوم از نظر زمین شناسی پیدایش خاکستر است که گاهی تا قوزک پا و حتی تا زانو می رسد. داخل چاه های متعدد غار، دو سفره آب وجود دارد که یکی به علت ریزش از بین رفته، ولی در چاه دیگر آب وجود دارد و صدای جریان آن از بالا به گوش می رسد. در اطراف چاه ها و دیواره ها و سقف میدان دوم رسوبات آهکی ، مناظر جالب توجه و زیبایی به وجود آورده است. هوای غار بسیار مرطوب است و در انتهای آن به خصوص در کنار چاه سوم و چهارم هوای کافی وجود ندارد و برای رسیدن به کنار چاههای غار، بدون تجهیزات کافی مانند طناب، نورافکن، وسایل ایمنی، کپسول هوا و راهنما امکان پذیر نیست.

بگفته  محققین وغار نوردانی که تا به حال توا نسته اند از چاه های مخوفیکه به  گفته خودشان چاه اولی از بالا بترتیب با عمق 12 متر ودومی به عمق 60 متر و سومی به عمق 100متر  را پشت سر گذاشته وبه تالار آیینه راه یابند تالاری که وقتی به سقفش نور میافتد مثل آیینه نور رامنعکس میسازد.

و وقتی از آنهم پا را فراتر می نهی  به چشمه زلالی میرسی که خروجی آب هنوز بر کسی مشخص نیست و کشفیات غارنوردان در اینجا خاتمه مییابد وهنوز کسی پیدا نشده پا را  از این جلوتر بگذارد و منطقه جدیدی را از این غار که هنوزپای جنبنده ای به آنجا نرسیده را کشف کند  وعلت آنهم بیشتر بخاطر کمبود اکسیژن در محل و طویل بودن راه میباشد .

بگفته  غار نوردانی که دل را به دریا زده وتاتوان داشتند به جلو حرکت کرده وبدون لحظه ای استراحت توانسته انداین مسیر را درعرض 9ساعت راهپیمایی طی کنند  .

وهمچنین اگر ازافراد محلی احوالات این غار  را جویا شوی داستانهای تخیلی زیادی را میشنوی  از جمله اینکه  میگن یکی عصایش در چاه غار میافتد بعداز 8 ماه که به کربلا سفر میکند عصایش را آنجا  مییابد که دوره گردی از اب فرات گرفته بوده و........


نوشته شده توسط آقای ایوب فارابی

مراغه بهشت آذر بایجان

موقعیت منحصر بفرد مراغه ریشه در تاریخ دارد. این شهر در گذشته به عنوان مرکز ایالت آذربایجان و پایتخت ایران همواره به لحاظ

 موقعیت استراتژیک خود مورد توجه حکام بوده و از جنبه های مختلف اقتصادی، علمی و ... در دوره های مختلف از رونق خاصی

 برخوردار بوده است.

مراغه همینک نیز به لحاظ وجود مسیرهای ارتباطی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وجود خطوط ریلی، جاده ترانزیتی و فرودگاه

سهند، مراغه را کانون ارتباطی منطقه جنوب آذربایجان نموده است. وجود بیش از 300 اثر تاریخی و 19 اثر قابل بازدید، منطقه

 فسیلی مراغه (بهشت فسیلی جهان) و آثار طبیعی منحصر به فرد رشته کوه سهند و آب های معدنی فراوان از جمله ویژگیهای

 منحصر به فرد مراغه است.

آثار طبیعی مراغه:

رشته کوه سهند عروس کوه های ایران

آبهای معدنی : شور سو، ساری سو، ایستی سو، قره پالچیق، مجموعه آبهای معدنی روستای گشایش

غار زیبا و مخوف هامپوئیل، کوه مرد خوابیده، دهکده پای در آب قشلاق، صومعه دهکده ای بر فراز سنگ ها

منطقه نمونه گردشگری علویان، آشان و یای شهری (شهر تابستانی) و دهها اثر طبیعی دیگر

آثار تاریخی مراغه:

گنبد سرخ(قدیمی ترین گنبد استان)، برج های کبود و مدور، رصد خانه معروف مراغه، معبد مهر (نیاشگاه مهر پرستان)، گنبد

غفاریه، مقبره شاعر نامی ایران اوحدی مراغه ای، کلیسای رهوانس، مقبره آقالار(موزه سنگ نگاره ها) و دهها اثر دیگر

مختصری از تاریخ مراغه


تاریخ مراغه



تاریخ واقعی بنای این شهر روشن نیست اما دلایل و شواهد موجود قدمت آن را به قبل از میلاد مسیح می رساند.به نوشته دیاکونف در سال 715 قبل از میلاد ناحیه کنونی مراغه جز سرزمین ماننا بوده و بنام ایالت اوئیشویش نامیده می شده است.بطلیموس در قبل از میلاد مسیح مراغه را جز اقلیم چهارم از اقالیم هفتگانه ریع مسکون شمرده و دریاچه ارومیه را به دلیل واقع شدن در کرانه غربی مراغه مارگیانه نام نهاده است. مارک آنتوان در سال 36 قبل از میلاد هنگام ذکر حوادث زمان پارت ها از این مکان بنام فرائه تا یاد می کند.  عده ای نیز معتقدند شهر تاریخی فراسپه که توسط آنتونیوس سردار رومی محاصره ولی به تصرف درنیامد همان مراغه است. به اعتقاد احمد کسروی نام مراغه بی گمان همان مارآوا یا مادآوا و به معنی جایگاه ماد می باشد.

علیرغم آنکه تاریخ مراغه در قبل از اسلام در هاله ای از ابهام قرار دارد تاریخ بعد از اسلام روشن تر و از حوادث آن دوران اطلاعات بیشتری در دسترس است. آنگونه که از تاریخ بر می آید مراغه در دوران ساجوقیان شهری مهم و آباد و از مراکز علمی بوده است. اوج شهرت آن در دوره ایلخانیان است که پس از انتخاب به عنوان پایتخت توسط هولاکوخان مراکز علمی رصدخانه و کتابخانه مشهور آن احداث گردید. در روزگاران بعد هر چند که این شهر از نظر وسعت و رونق رو به اضمحلال گذاشت ولی کماکان به عنوان یک شهر مهم در آذربایجان و نیز یکی از مراکز مهم نظامی تاعصر حاضر ایفای نقش نموده است. شهر مراغه عمدتا یک شهر کشاورزی است. رودخانه های متعددی که از سهند سر چشمه می گیرد باغات و مرازع آن را مشروب نموده و سرسبزی خاصی به آن بخشیده است .با دارا بودن مراتع سرسبز در دامنه های سهند از نظر دامداری نیز جز مناطق مهم ایران است. خوشبختانه از آلودگی صنعتی در آن اثری نیست.

تاریخ مراغه از نگاهی دیگر مراغه از شهرهای تاریخی و قدیمی آذربایجان و ایران است . در 280 هجری فرمانروایی مراغه به محمد بن افشین بن دیوداد رسید . بعد از وی برادرش یوسف به جای او نشست و در سال 296 هجری به نام خود در مراغه سکه زد . در سال 317 هجری ، مسافریان دیلمی به مراغه دست یافتند . در سال 420 هجری قشون غز وارد مراغه شد . در سال 566 هجری مراغه جزو قلمرو سلجوقیان در آمد . در سال 622 هجری جلال الدین خوارزمشاه بدون برخورد یا مقاومت مهمی به مراغه آمد . در سال 628 هجری این شهر به تصرف سپاهیان مغول درآمد . در سال 656 هجری مراغه مرکز فرمانروایی هلاکوخان مغول شد . خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری چند ستاره شناس مأمور تاسیس رصدخانه معروف مراغه شد . در سال 759 هجری مراغه به دست تیموریان ویران شد . در سال   1142 هجری شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد . گرچه شیخ عبیدالله کرد در سال 1297 هجری خود را به حوالی مراغه رسانید ولی هجوم وی و همراهانش دفع شد و سکون و آرامش به مراغه بازگشت .

به این صورت است که در حال حاصر 13 بنا  در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است  و نزدیک به 100 بنا تاریخی دارد.

و بتازگی با تحقیق دیرین شناسان بقایای انسان یک میلیون ساله در مراغه کشف شده است.

مختصری از مراغه


 مراغه



گل گور گوزه لیم باغ گلستاندی مراغه
بیــرپارچا صفــــــا  روضه رضواندی مراغه
اگـــــــر به تارک تاریخ دیده بگشــــــای
مراغـــــه همچو نگین در آن درخشــان است

استاد کریمی مراغه ای


شهرستان مراغه در جنوب استان آذربایجانشرقی و دامنه جنوب و جنوب غربی کوه های سهند واقع شده و به شهرستانهای هشترود – ملکان – بناب و دریاچه ارومیه محدود است 1485 متر از سطح دریا ارتفاع و جمعیت بالغ بر 260 هزار نفر و بزرگترین شهر استان پس از تبریز میباشد. مراغه میلیونها سال قبل در دوره دوم و سوم زمین شناسی ، قبل از فوران آتشفشان سهند محل استقرار و زندگی حیوانات عظیم الجثه بوده است . فسیلهای مکشوفه از 32 گونه پستانداران و 2 جنس پرندگان ، منطقه فسیلی مراغه را به بهشت فسیلی جهان معروف کرده است .

مراغه علاوه بر تاریخ و فرهنگ ریشه دار خود به دلیل برخورداری از آب و هوای مطبوع و رودخانه های پرآب ، دارای مناظر زیبای طبیعی بوده و مسیر رودخانه صافی آکنده از طبیعت سبز و مناظر دل انگیز است .
مراغه هم اینک با ویژگی خاص اتو موزه باغ شهر ، شهر موزه تاریخی مردمانی با فرهنگ و سخت کوش ، استعداد عظیم شکفتن را داشته و با دارا بودن عناصر کامل منشور توسعه پایدار ( تاریخ ، طبیعت ، انسان ) می تواند با آزاد سازی انرژی های نهفته و مشارکت عمومی و تدابیر علمی و اصولی ، گامهای بلندی را به سوی توسعه برداشته و مجد و عظمت دیرینه آن را بازهم به آن برگرداند . پس برماست که به توسعه همه جانبه آن بیاندیشیم .